هدایت شده از جهاد تبیین ۸
3.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #روضه_حضرت_زهرا(س)
🌺....توی خط مقدم کارها گره خورده بودو خیلی از بچه ها پرپر شده بودندو خیلی هاهم مجروح شده بودند.
#حاج_حسین_خرازی، #فرمانده_لشگر_امام_حسین(ع)
بی قرار بود،اما به رویش نمی آورد،خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه، یه وضعی شده بود عجیب.توی این گیرودار حاجی اومد بی سم چی را صدا زد و بهش گفت:هر جور شده بابی سیم
#محمدرضا_تورجی_زاده را پیدا کنید
(شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا(س)) ومداح با اخلاص لشکر بود.)
او را پیدا کردند حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض وگریه از پشت بی سیم گفت:
🌺....تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا (س) را برامون بخون.اوهم فقط یک بیت زمزمه کردکه دیدم حاجی بی تاب شد. خدا می دونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر می گویند.الله اکبر الله اکبر،خط راگرفته بودند،عراقی هارا تارو مار کرده بودند،با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود...مصاحبه با شهید محمود اسدی از فرماندهان گردان یازهرا(س) از لشگرامام حسین(ع)
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه
#شهیدانه🌹🍃
محمد گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا(سلام الله علیها) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(سلام الله علیها) هستم...
صبح 5 اردیبهشت، یکدفعه صدای انفجار خمپاره آمد. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود. محمد را از سنگر بیرون آوردند. شکاف عمیقی در پهلوی چپ او بود. بازوی راست او هم غرق خون بود.
یکی از دوستانش از شهادت محمد بسیار ناراحت بود. شب در خواب او را دید در حالی که خوشحال و با نشاط بود. لباس فرم سپاه هم بر تنش بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود.
از محمد پرسید: محمد! این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمدرضا تورجی زاده در حالی که می خندید گفت: من حتی آقا امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را در آغوش گرفتم..
شهید#محمدرضا_تورجی_زاده
🌷@shahedan_aref