هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم طنز ما از حاج آقا😂😂ارادتمند: ناصرکاوه😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماینده هایی که با قاضی زاده در قتل عام قوانین ایثار گران را کلید زده اید❗️
خوب گوش کنید که رهبر عزیزمان در آخرین دیدار با شما چه فرمودند فقط همین چند کلمه کلید رهایی ایثار گران کافی است با ایثار گران دشمنی نکنید این راه خوبی نیست که پیش گرفته اید❗️
هدایت شده از صفحه شخصی ابوالفضل مطیعی
پدر شهید مدافع حرم
جاوید الاثر
حبیبالله شیری به دیدار فرزند شهید شون رفتند
مراسمات پدر شهید
تشییع انشالله شنبه ساعت ده صبح درب منزلشون
خ پیروزی خ مقداد ک شاملو فرهمند پ ۲۸
به سمت قطعه صالحین بهشت زهرا
مراسم ختم
دوشنبه ۸ خرداد ساعت ۱۷ تا ۱۸۳۰ مسجد بهشتی میدان نبرد تهران
@abmoti110
🔹عکس را بزرگ کرده و با دقت تماشا کنید 👈 یکی از بهترین عکس ها و البته، شگفت انگیز دنیا است!؟
🔸عقاب کوسه رو در چنگال داره و کوسه هنوز یه ماهی در دندان داره.
کوسه در آغوش مرگ است و بزودی بلعیده خواهد شد و خواهد مرد ولی هنوز ماهی را رها نمیکنه حرص دنیا تا لحظه مرگ ادامه داره (خلق انسان هلوعا) اون عقاب می تونه تمثیل مرگ باشه که بر ما اشراف داره و ماهی دنیا و کوسه تمثیلی از برخی آدمهاست!
✨حب الدنیا رأس کل الخطیئه.
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹سر به سر گذاشتن با پیرمرد روستایی
🕋فِقد نگا کن چی با حاله🕋
هدایت شده از تِکیـــــه نیـــــوز
13.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ بسیار شنیدنی
🎥 محبت #امیرالمومنین علیه السلام عزت میآورد...
🎙 حجتالاسلام حامد کاشانی
#امیرالمومنین
#حیدری_ام
#عاقبتبخیر
🆔 https://eitaa.com/tekyenews1
هدایت شده از جهاد تبیین
🌷سلام: از امروز تا چهارشنبه که میلاد با سعادت #امام_رضا(ع) است، هر روز با خاطراتی از #شهدای_امام_رضایی در خدمت شما دوستان و سروران گرامی هستیم...👇
#شهدای_امام_رضایی(۱)👇
☀️یوسف پشت لبش تازه سبز شده بود. اما کاری که کرد نشون داد که دلش خیلی وقته که سبزه. یوسف یه دایی داشت. دایی هر چند وقتی به فامیل ها سر می زد. آخه نماینده مجلس بود و بیشتر اوقات دنبال کار مردم بود. یوسف دایی رو خیلی دوست داشت ولی تا حالا حتی جرأت نکرده بود یک کلمه باهاش حرف بزنه. اون روز هم دایی اومده بود به فامیل ها سر کشی کنه.دایی رسید به خونه یوسف.
☀️یوسف هیجان زده بود. به سختی آب دهانش رو قورت داد. عرق کرده بود.آروم به دایی گفت دایی سلام. دایی با تعجب از پیشدستی یوسف تو سلام، جواب سلامش رو داد. گفت: چیه چرا تو کوچه ایستادی؟ یوسف مطمئن بود و تصمیمش رو گرفته بود. آهسته به دایی گفت؛ دایی یه کاری باهاتون دارم. دایی به رسم شوخی محکم به پشت یوسف زد و گفت: بفرما در خدمتیم. دایی، می خوام برم جبهه. گفتن باید بابام این رضایت نامه رو امضا کنه، ولی هر چی می گم، میگه “نه؛ تو هنوز خیلی بچه ای”؟ لطفا شما بهش بگین من قول میدم مواظب باشم؛ بزاره برم. نمی دونم دایی برق تو چشمای یوسف رو دیده بود یا نه؟ با مهربونی به یوسف گفت؛ دایی جون باشه من با بابات صحبت می کنم. دایی وارد خونه شد. بعداز نیم ساعت درخونه باز شد. دایی داشت بند کفشهاش رو می بست. پاش رو که بیرون گذاشت یوسف پرید جلو. چی شد!چی شد!!دایی؟ !دایی اما به آرامی گفت: انشاءالله با اولین اعزام توهم میشی یه بسیجی...
🌷فردای اون روز ، بوف ۱۶ ساله داستان ما اعزام شد. یک ماه نشد که خبر رسید یوسف بر اثر اصابت تیر مستقیم شهید شده و جنازه اش هم تو جبهه و در خط مقدم مونده. یعقوب برادر یوسف، به منطقه رفت و مدت ها به دنبال جنازه یوسف گشت ولی پیداش نکرد که، نکرد. انگار آب شده بود رفته بود تو زمین. تا اینکه بعداز سه چهار ماه خبر رسید جنازه یوسف پیدا شده.؟
🌷”یوسف عاشق امام رضا(ع) بود ولی به خاطر وضع زندگی و فقر مالی تا روز شهادتش که ۱۶ سالش شده بود هنوز نتونسته بود بره زیارت...
🌷 اما عاشقی رسم عجیبی داره و امام رضا (ع) هم رئوف و مهربان است .بچه های مشهد جنازه یوسف رو اشتباهاً به جای یکی از شهدا منتقل کرده بودن مشهد و دور ضریح آقا امام رضا (ع) طواف داده بودن، 👈 بعد که خانواده مشهدی ، شهید رو تحویلش گرفتن دیدن که، این شهید اونها نیست. با پیگیری های یعقوب، یوسف به شهر خودش برگشت، البته، بعداز زیارت امام رضا(ع)...
#کتاب_شهداواهل_بیت
# ناصرکاوه
خودکشی
شب جمعه بود که بر سر مزار یادبود شهید ابراهیم هادی رفتم. خانمی با لهجه عربی مشغول توزیع شیرینی بود و همینطور برای ابراهیم صلوات می گرفت.
او میگفت از اهواز تا اینجا آمده ام.
یکی از خانم ها باتعجب از او پرسید: علت آمدن شما چیست: این خانوم کنار مزار ابراهیم نشست و گفت: مدتی قبل گرفتاری های دنیا خیلی به من فشار آورد. همچنین گرفتاری مالی شدید نیز ایجاد شد. دیگه هیچ راه چاره ای نداشتم.
آخر شب بود که به موضوع خودکشی فکر کردم. به دیدگاه خودم این آخرین راه درمان بود. تصمیم قطعی گرفتم که فردا خودکشی را عملی کنم.
همان شب در عالم خواب جوانی را دیدم که با من صحبت کرد و گفت: خودکشی راه حل مشکلات شما نیست، بلکه مشکلات شما را صد برابر می کند. هم در برزخ گرفتار می شوی و هم پدر و مادر و فرزندت را گرفتار می کنی. عذاب روحی خودکشی به مراتب بالاتر از مشکلات شماست. مشکلات دنیای حل خواهد شد و... اینقدر صحبت کرد که وقتی بیدار شدم، مجاب شدم به خودکشی فکر نکنم.
چند روز بعد گرفتاری مالی ما به طرز عجیبی برطرف شد، مدتی از این ماجرا گذشت و من به طور کل موضوع خودکشی را فراموش کردم، اما همیشه به این فکر می کردم که آن جوان که بود؟!
یک روز که این در فضای مجازی به دنبال مطلبی میگشتم، یک باره با تصویر جوانی روبرو شدم که آن شب با من در مورد خودکشی حرف زد! روی عکس کلیک کردم، نوشته شده بود: شهید ابراهیم هادی
کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس
ناصرکاوه
هدایت شده از عنترنشنال | antarnational
🔴 یک دیپلمات ایرانی ۱۷۸۹ روز اسارت برخلاف قوانین بینالمللی میکشه، پیر میشه اما کسی اشکش رو نمی بینه
🔹 حالا مقایسه کنید با یک سرباز آمریکایی که پرو بازی درآورد و در چندساعت اشکشرو دنیا دید.😏
🔹 مرد رو اینطوری تعریف کنید. 👌
🇮🇷 کانال رسمی #عنتر_نشنال 👇🏻
@antarnational
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سوزش عجیب و وصف ناشدنی شبکه و کارشناسان اینترنشنال از آزادی دیپلمات ایرانی
@BisimchiMedia