🗨بخشی از خاطرات او:
《وقتی نانهایی که برای جبهه پخته بودیم را توی کیسه میکردیم، از دخترها میخواستم که کاغذ و قلم بیاورند تا برای رزمندهها نامه بنویسند. میخواستم رزمندهها هم انرژی بگیرند تا بهتر بجنگند. میگفتم بنویسید که منتظرید از جبهه بیایند برای خواستگاری. دخترها هم شرم میکردند و سرشان را پایین میانداختند.》
"خیر النسا" هشت سال برای جبهه، نان و کلوچه پخته و شال و کلاه بافته است. اما نه تنها! به او میگفتند مدیر پشتیبانیِ جنگ روستای صدخرو. جمعی را جمع کردهبود و آنجا برایش مرکز دنیا بود و هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد تا از همان روستای کوچک، تمام سلاحهای پیشرفته دنیا را مقابل ایران به زانو دربیاورد.
📌{زنده نگه داشتن یاد آن بانویی که در دِه «صد خَرْو» یا هر جای دیگر در خانهاش، دَه تا تنور میزند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است.}
بیانات آقا، ۱۴۰۲/۳/۹
#دختر #تغییر #جهاد #اسطوره #خیرالنسا #چگونه_دختران_جهان_را_تغییر_میدهند #بانوی_مجاهد #جنگ #امید #ایمان #روستا #جهان #اثر
https://eitaa.com/joinchat/3461218620C978b07ac7b