🔴#یزد ـ #سندروم_شوفر و شش مسئله ساده
⚫️در مدیریت چون تن دادیم به رانت و رفاقت به این حال و روز نشستیم!
🖌رضا بردستانی
1️⃣«سندروم شوفر» چیست؟ مكس پلانك بعد از دريافت جايزه نوبل در 1918 و پيرو دعوتهايي كه از او شده بود، سفرهايي را به شماري از شهرهاي آلمان براي تشريح نظريه مكانيك كوانتومياش انجام داد. او در اين سفرها براي دانشمندان سخنراني ميكرد. راننده پلانك كه در همه جلسات همراه او بود، بعد از مدتي به پلانك گفت، بايد براي شما ملالآور باشد كه پيوسته مطلب واحدي را تكرار كنيد؛ چطور است براي قدري تنوع اينبار در مونيخ من كه همه مطالب شمار را حفظ شدهام، خود را پلانك معرفي كرده و مطالب شما را ارايه كنم و شما در رديف جلو بنشينيد و كلاه شوفري مرا بر سر بگذاريد. پلانك از اين فكر بدش نيامد. نتيجه اين شد كه راننده در حضور بزرگان علم فيزيك در مونيخ سخنراني غرايي در مورد مكانيك كوانتومي ايراد كرد. بعد از تمام شدن سخنان او، يكي از اساتيد فيزيك از جا برخاست و سوالي پرسيد. راننده بعد از مدتي گيج خوردن، خود را بازيافت و با حاضر جوابي گفت: من هرگز فكر نميكردم كه كسي در اين شهر پيشرفته چنين سوال آساني مطرح كند؛ راننده من هم كه اينجا است ميتواند به اين سوال جواب دهد.
2️⃣چرا می گوییم استان یزد فقط یک فرماندار دارد؟
شما نگاه کنید به بدنه مدیریتی در استان یزد و تک تک فرمانداران این استان را مرور کنید؛ هرچند هر ده فرماندار در یک سطح نیستند اما اگر استانداردهای یک فرماندار را در نظر بگیریم واضح است مقایسه «علیرضا نوکار» با «حسینعلی فلاح» شما را مجاب می کند تا یک دل سیر بگریید یا اگر «محمدمهدی خانی زاده» را بیرونِ این استان به عنوان فرماندار معرفی کنید حتماً به شما خواهند خندید، همین طور است «رضا زارع زاده»، که خودش اذعان دارد کارگری بیش نیست نشسته بر صندلی فرماندار البته موقتاً! همین گونه است سیدمحمد رستگاری و دقیقاً به همین شکل است هادی نسب! اینها فقط عنوان فرمانداری را یدک می کشند و حقوق فرمانداری را دریافت می کنند و باعث زحمت مردم می شوند، همین!
حالا ممکن است برخی از فرصت سوء استفاده کنند و بگویند در زمان مثلا «سردارفلاح زاده» وضعیت بهتر بود که قطعاً نه بهتر که بدتر بود زیرا در آ نجا بر می خوریم به نازنینانی چون ابوالقاسم دهقان، به مهدی دهقان خاوری، به عبودتیان، به رسولی و...
3️⃣چرا استان یزد دچار فقر مدیریتی شده است
سال ها است از علمدار نوبخت می نویسیم، از سید مصطفی فاطمی فیروزآبادی، همه هم می دانند که مدیرکل صنعت معدن و تجارت شدن علمدار و مدیرکل میراث شدن فاطمی، نماد رانت است نماد به تمسخر گرفتن شایسته سالاری و نیز مدیریت زور چپانی! نه این که حرف ما جایی شنیده نشود نه! حتی میرمحمدی اردکانی هم داد زد که کلاه سر من گذاشته اند اما کسی نشنید اما به یکباره می بینیم «طالبی چاهوکی» می شود وکیل مدافع علمدار نوبخت؛ چرا؟ چون او می داند اگر قرار به شایسته سالاری سنجی باشد جایگاه خودِ او نیز دچار خطر خواهد شد، چرا؟ چون دایره مطالبات اینچنینی وقتی گسترش یافت دیگر نمی شود آن را مدیریت کرد! چرا چون ممکن است بپرسند قاضی دادگاه خانواده را چه به سازمانی مهم و حساس به نام بازرسی کل استان یزد!؟
4️⃣چرا استان یزد مدیرانی دارد که از رسانه حساب نمی برند!؟
بسیاری در رسانه های استان سؤالاتی مطرح می کنند اما پاسخی نمی شنوند چرا؟ چون دستگاه های نظارتی به این نتیجه رسیده اند که اگر با رسانه همراهی کنند قطعاً رسانه جایگاه واقعی خود را پیدا خواهد کرد و این خود اول ماجرا است پس چه راهی در پیش می گیرند؟! حمایت از مدیر در برابر انتقاداتی که کاملاً به جا است؛ نتیجه چه می شود؟ هیچ! دادگستری می ضشود قرار ملاقات بسیاری از همان مدیرانی که زیر تیغ تیز انتقاد بودند و رسانه به آسانی جذب و تبدیل به بخشی از بدنه ناکارآمدی ها می شود و زنجیره ی فلاکت مدیریتی استان کامل می شود.
5️⃣یزد دو پادشاه دارد؛ یکی چادرملو دیگر سنگ آهن بافق!
بی فایده است نقدِ حکمران در فضای رسانه ای، چرا؟ چون یزد در تیول دو پادشاه است یکی نشسته بر ثروتی بیکران در اردکان و دیگری لمیده بر گنجی ناتمام در بافق، در این میانه؛ امثال صفدری زاده ها و شایقی ها و نجمی نیاها مشغول صاف کردن جاده اند برای خود و خویش و اقربای خویش پس هر حکمرانی میل به نافرمانی در خود بروز دهد به تیر غیب دچار خواهد شد.
6️⃣به من باشد می گویم تقصیر جوکار است!
یزد چهار نماینده دارد، یکی که مشغول سنگ آهن است از خدا هم حساب نمی برد؛ یکی هم دعاگوی قالیباف است و کاری به خیر و شر ندارد، آن دیگری نیز ذکر خیر رئیسی سر این منبر آن برزن می کند پس باقی می ماند محمدصالح جوکار!
#کانال_رضا_بردستانی
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷