از تمامِ زندگی، بر غم قناعت داشتی
غصّه ی آیینه را از شانهاش برداشتی...
خونِ دل میخوردی از اندیشههای کاغذی
در عمل امّا، خیالی غرقِ رویا داشتی...
سالها در بندِ دامِ خالِ مهرویی اسیر
بر لبِ مجنون سکوتی تلخ و تنها کاشتی...
باغِ غم آیینهای روشن دل و خندان نداشت
زندگی را مرغکی بی دردِسر پنداشتی..!؟
نقد را آتش زدی دلخوش به عهدِ نسیهها
داغِ خود بر سینه ی سیمینتنان بگذاشتی...
روزهای عمرِ خود را آتش از غفلت زدی
سالها اندوه و غم در قلبِ خود انباشتی...
آنقَدر خون خوردیاز جامِ سیاهِ بختِ شوم
تا که دست از شانههای آرزو برداشتی...
عاقلان از فهمِ میْ، اعجازِ ساقی عاجزند
خوب شد ایدل تو این دیوانگی را داشتی...
📓اندیشهی_کاغذی
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بعدِ تو روز و شبم، دنیای من تکرار بود
جای دستت نازنیندر دستِ من سیگار بود...
زحمتِ تنهاییام را حضرتِ غم میکشید
وسعتِ رسواییام سرخطِّ هر اخبار بود...
هالهای از دود، زانو در بغل، مردی غریب
سایهی تلخِ سکوت افتاده بر دیوار بود...
ابرِ غمگینِ غزل هم شوقِ باریدن نداشت
تودهی بغضِ غریبم خسته از انکار بود...
میفشردم بر جگر دندانِ صبرِ کوچه را
هر گذر یک کربلا، صد مثنوی آزار بود...
همچو سروی بیخبر از کینهی دستِ تبر
دسترنجِ عمرِ من بازیچهی اغیار بود...
سادگی کردم نباید میسپردم از نخست
دل که در آیینِ رندان مخزنُ الاسرار بود...
میرسید از باغِ دل هردم شهیدی لالهگون
روزگاری اشتیاقم اینچنین بر دار بود...
ظلمِ دنیا، امتحان یا جبر حالا هرچه بود
دستِ تقدیر از قضا همواره با کفتار بود...
اینچنین دستِ خزان زد بر لبم مهرِ سکوت
ورنه پشتِ بغضِ لالم صحبتی بسیار بود...
✍حسن_کریمزاده
📓بغضِ_لال
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
ندارمشک یقینآن مونسو غمخوار میآید
و خورشید از پسِ تاریکیِ بسیار میآید...
همان آیینه آن مخلوقِ بیهمتای بیتکرار
همان شاهنشهِ فرزانه و غمخوار میآید...
بهباور میرسد آدم، گلستان میشود عالم
مسیحاز کوچه ی آدینه با سردار میآید...
یقیندارمکماکانآن مسیحادم بهعهدِ خویش
ز سمتِ کوچه باغِ آرزو پُر بار میآید...
یقین دارم کماکاناز پسِ ابرِ شبِ انکار
سپیده عاقبت از عشقْ برخوردار میآید...
زمانی میرسد مردی شبیهِ نور در باران
پس از هجران، طلوعِ صبحِ بیتکرار میآید...
بده مژده دلا یارانِ بیدل را که میدانم
صفای میکده آن مژده ی ابرار میآید...
بهاری میرسد آری سپاهیاز نسیماز راه
و صاحب مطلعِ دیوانِ این اشعار میآید...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
✍حسن_کریمزاده
📓نور_در_باران
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
•🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃•
ندارمشک یقینآن مونسو غمخوار میآید
و خورشید از پسِ تاریکیِ بسیار میآید...
همان آیینهآن روشندلِ معصومِ دلبیدار
همان شاهنشهِ فرزانه و غمخوار میآید...
محبِّ أهلِ بیتِ آب و آیینه، امیرِ عشق
دلیلِ خلقت آن اندیشه را معیار میآید...
کسی از نسلِ آزادی ، تماماً نور و آبادی
از اشراقِ قدح، محبوب و مردمدار میآید...
بهباور میرسد آدم، گلستان میشود عالم
مسیح از کوچه ی آدینه با سردار میآید...
یقیندارم بِلاشکآن مسیحادم بهعهدِ خویش
ز سمتِ کوچه باغِ آرزو پُر بار میآید...
یقین دارم سرانجام از پسِ ابرِ شبِ تزویر
سپیده عاقبت از عشقْ برخوردار میآید...
زمانی میرسد مردی شبیهِ نور در باران
پس از ظلمت، طلوعِ صبحِ بیتکرار میآید...
جهان آرام میگیرد، به لطفِ حضرتِ باران
سحرگاهی ، شکوهِ موعدِ دیدار میآید...
فقیهِ قائمِ آلِ محمّد ، یوسفِ دوران
مبارک وعدهی قرآنِ خوش گفتار میآید...
بده مژده دلا یارانِ بیدل را که میدانم
صفای میکده ، آن ساقیآن دلدار میآید...
بهاری میرسد آری سپاهی با نسیماز ره
و صاحب منصبِ دیوانِ ایناشعار میآید...
•🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃•
✍حسن_کریمزاده
📓نور_در_باران
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
•🍃🌙🍀🧿❣🧿🍀🌙🍃•
من امشب صحبتی با ماه دارم
سری از گریهها در چاه دارم...
شکوهی از غم و لبخند و اشکم
بساطِ جمعهای با شاه دارم...
جدائی عالمی پر سوز و ساز است
کجا من طاقتِ این راه دارم...
ز هجرانش ، خدا داند ز غصّه
به پشتِ هر نفس صد آه دارم...
دلم آشوب ازین هجرست و سودا
به عشقی که به دل همراه دارم...
گنهکارم ! اماما کن شفاعت
امیدی که از این درگاه دارم...
مقامِ شاه، چون کوهی بزرگاست
به حیثالقصّه حکمِ کاه دارم...
اگرچه وصلِ او ایدل محالاست
من این را از خدا دلخواه دارم...
ندیم و مطرب و ساقی بهانه!
ندای... قـــربةً... لِلّٰه... دارم...
نهمستممن،نههوشیارم،چهحالاست
همه، از لطفِ عـشقِ شاه دارم...
سیه مستم ز فیضِ جـام و ساقی
سری مست و دلی آگـاه دارم...
تبِ شعرست و صبحِ جمعه و عشق
خوش این حالت کهمن گهگاه دارم...
به راهِ منتَظر چشمم به راهاست
عزیزی. نازنین.. در.. راه... دارم...
•🍃🌙🍀🧿❣🧿🍀🌙🍃•
✍حسن_کریمزاده
📓ندای_قربت
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
هستیاگر هستم تورا، مستیاگر مستم تو را_
هستم خمارِ چشمِ تو، زنجیر و پا
بستم تو را...
محتاجِ جامی تازه ام، تا میْ کند
اندازه ام_
عاری شوم از خویشتن، مستی شود شیرازه ام...
آیینه ای، آیینه ام، تسکینِ آهِ
سینه ام_
هستی تو با من تا ابد، گنجی تو در
گنجینه ام...
خاکِ مرا پیمانه کن، یادی از این
دیوانه کن_
تا خویش پروازم بده، این پیله را
پروانه کن...
در من بدم آواز کن، قفل از سکوتم
باز کن_
چرخی بزندر جانِ من، تا اوجِ من
پرواز کن...
از من گلویی تازهکن، این عشقرا
افسانهکن_
احساس را تکثیر کن، اینخانه را
گلخانه کن...
هستی، اگر با من بگو، حتّی اگر
دشمن بگو_
مستی اگر یارم تو را، من دوست
میدارم تو را..❤️
📓مندوست_میدارمتو_را❤️
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
در کوچههای انتظار_
دل میبری با افتخار...
هم جان و هم جانانِ من_
هم بردهای از من قرار...
هم دین و هم ایمانِ من_
هم روحِ سرگردانِ من...
هم عقلِ دوراندیش را_
هم قلبِ نافرمانِ من...
دلتنگم و سنگی چرا_
پای سفر لنگی چرا ؟
دیگر نمیخواهی مرا_
با خویش در جنگی چرا..؟
خوابی اگر بیدار شو_
مستی اگر هشیار شو...
رسواتر از مستی بیا_
آماده ی دیدار شو...
با باده و مینا بیا_
با غمزهای شیوا بیا...
دور از نگاهِ عاقلان_
دیوانه شو، شیدا بیا...
دل کندن و رفتن چرا_
با دوست بد کردن چرا..؟
جان میدهم سر میدهم_
از غیر دل بردن چرا..؟
صیّادی و صیدم تو را_
کُشتیّ و فهمیدم تو را...
شیرینتر از جان دیدهای_؟
افزون از آن دیدم تو را..!!
شب تا سحر در دید باش_
فارغ ز هر تردید باش...
با من بمان ای آینه_
صبحِ مرا خورشید باش...
محبوبِ من، رویای من_
اندیشهی زیبای من...
دل را به دستت دادهام_
ای چشمِ تو دنیای من...
منظور ازین هستی تویی_
فرجامِ سرمستی تویی...
پنهان تویی، پیدا تویی_
استادِ تردستی تویی...
ایعشق ای زیبای من_
ای همدمِ شبهای من...
ای معجزِ دنیای من_
پیغمبرِ دانای من...
در نبضِ من برهان تویی_
در قلبِ من مهمان تویی...
زندانیام، در دارِ غم_
شیرینیِ زندان تویی...
هم درد و هم درمانِ من_
سودای من، سامانِ من...
کی میدهی رخصت مرا_
آیینه ی خندانِ من...
ای عشق لطفِ کردگار_
زخمِ نفیست یادگار...
هرکس گرفتارِ تو شد_
آیینه شد، شد رستگار...
دادی به قلبم اقتدار_
بدنامیام شد اعتبار.!!
گرچه شکستی جام را_
ای عشق باشی برقرار...
📓کوچههای_انتظار
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بیدوست چهشبها کهغریبانه نبودست
جز یادِ عزیزِ تو در این خانه نبوده است...
در هجر چنانیم که یعقوب نبوده است
در سـوز چـنانیم کـه پـروانه نبوده است...
بر دار ،! در این وادیِ منحوسِ دلآزار
منصور چو ما واله و دیوانه نبوده است...
دور از نظرِ بی بدلِ حضرتِ ساقی
آن گـونه خـرابیم کـه ویـرانه نبوده است...
با مرگ نشستیم در ایّامِ فراقش
ما را گــــذری بـــر درِ بیــگانه نبــوده است...
در مجلسِ زلفش به وفاداریِ چشمش
شبگریهی مارا نفسی شانه نبوده است...
ما در طلبِ شمعِ رخِ حضرتِ معشوق
آشـفته چنانیــم کـه پــروانه نبــوده است...
در مقتلِ چشمانِ چو جامش بهخداوند
مشتاق چو ما باده بهپیمانه نبوده است...
آواره و سرگشتهی یک جرعه نگاهیم
رســواییِ ما قــصّه و افـسانه نبــوده است...
بد نامیِ ما هیچ! فلک کاش بدانند
ایـن مــرغِ گــرفتار پیِ دانه نبــوده است...
ما سوختگانِ غضبِ حضرتِ یاریم
ما را سـرِ مـویی غـمِ دنـیا نـه نبـوده است...
✍حسن_کریمزاده
📓حضرت_معشوق
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بگو ای مرگ از کارم، گره وا میکنی یا نه؟
مرا در قلبِ چون سنگش بگو جا میکنی یا نه..؟
وصالشرا بهجان میخواهم امّا تو، بگو دنیا
قمارِ عاشقان را هم، مهیّا میکنی یا نه..؟
مناز آندم کهدلدادم،سوالی بود با خویشم
که ای سودای جان با دل، مدارا میکنی یا نه..؟
غزل پردازِ شیرینم، غزالِ دشتِ آمالم
بگو این شامِ قطبیرا، تو فردا میکنی یا نه..؟
تو را جانِ غزلهامان،کمانابرو بگو با من
مرا با مهرِ دیدارت، شکوفا میکنی یا نه..؟
منو جانم تو و تیغت، بزنای دوست بسمالله
بگو فرجامِ این ره را، تو زیبا میکنی یا نه..؟
کشاندی با غمت پروانه را با پیله در آتش
مرا در خون و خاکستر تماشا میکنی یا نه..؟
📓خون_و_خاکستر
✍حسن_کریمزاده
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
بگذار به رسمِ ادب ای یار بمیرم
هرچند کمم پیشِ تو بسیار بمیرم...
بگذار در این ولولهی نحسِ توحّش
در گوشهی امنِ دلت ای یار بمیرم...
در بندمو دلدادهو دلبستهو ایکاش
پیشِ قد و بالای تو دلدار بمیرم...
تا خم نشده قامتِ من در هوسِ غیر
پیشِ نظرت واله و بیمار بمیرم...
وز غیر ندارم طلبِ چاره و انگار
تقدیر بر آنست که ناچار بمیرم...
بگذار چو گلدانِ لبِ پنجره هرشب
لبتشنه و در حسرتِ دیدار بمیرم...
در میکده و مسجد و در دیرِ خرابات
مشغول به عنوانِ پرستار بمیرم...
رندانِ جهان دل به دلِ آینه دادند
من نیز برآنم که گرفتار بمیرم...
بگذار که در تنگیِ دل محضِ تلافی
از شرمِ رخت زار و سزاوار بمیرم...
✍حسن_کریمزاده
📓رسم_ادب
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
سخت را میخواستم آسان کنم امّا نشد
اشک را میخواستم پنهان کنم امّا نشد...
بر لبم لبخند و آهی در دلم بود آتشین
خواستم آیینه را مهمان کنم امّا نشد...
هرکه گفتاز شادمانی بر غمم افزود و رفت
خواستم من هم لبی خندان کنم امّا نشد...
سالها خونگریه کردمدر فراقت روز و شب
درد را میخواستم درمان کنم امّا نشد...
در نبردی نابرابر با غم و زخمِ رقیب
کاخِ غم را خواستم ویران کنم امّا نشد...
عشق چونان آتشی بر خرمنِ محصولو من!
شعله را میخواستم پنهان کنم امّا نشد...
کم کشیدم از غمت بر من ببخشا خوبِ من
با غزل هم خواستم جبران کنم امّا نشد...
بارها بیزار از این نامردمانِ غم پرست
با اجل میخواستم پیمان کنم امّا نشد...
گفت استادم به من شعری هم از شادی بگو
هرچه کردم طاعتِ فرمان کنم امّا نشد...
شعر خواندم گریه کردم یکنفر پرسید، گفت؛
عاشقی ؟ میخواستم کتمان کنم امّا نشد...
✍حسن_کریمزاده
📓امّا_نشد
#منتظر ✓
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷
38.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍همه #منتظر همچین لحظه ای بودیم
✅با حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی رحمة الله علیه ، بخش اول سرود #رمز_قدس منتشر شد.
🎤با صدای گروه سرود #رَجا اردکان
📢اینو #بشنوه هر کی که روبروی ما ایستاده
😡هر کی جرأت #تهدید رهبری رو به خودش داده
❤️جای #سیدعلی مث #قلب تپنده تو سینه ست
✊🏻نحن #حیدریون ما مرد نبردیم و آماده
#شب_عاشورا #ای_ایران
#امامحسین #وعده_صادق
#مجموعه_فرهنگی_هنری_رَجا
#گروه_سرود_رَجا
@raja_ardakan