آنوقتها که مادربزرگ زنده بود، برای دل خودشان عکس میگرفتند،اما این سالهای اخیر شهوت عکس گرفتن و در شبکههای اجتماعی منتشر کردن، به یک جنون عمومی تبدیل شده بود. شبکههای اجتماعی تصویرهای دروغین خوشبختیهای فراتر از باور را منتشر میکردند. هستی عضو اینستاگرام نبود، اما حامد به وقت سلامتی هر شب نیم ساعتی در اینستا وقت میگذراند. وقتی بیماری قوت گرفت، هستی از اینستاگرام حامد به عنوان یک چالش و تمرین ذهنی برای او استفاده میکرد. عکسها را نشان میداد و درباره آدمهای توی عکس حرف میزد و حامد را تشویق میکرد هرچه از صاحب عکس در خاطر دارد، توضیح بدهد. همان وقت از میزان خوشی زیادی که در عکسها موج میزد، حالش بد میشد. تصاویر، مردان و زنانی را نشان میداد که همیشه خوشحال بودند. زندگی شان پر بود از سفر و رستوران رفتن و بوسه و اسکی و تئاتر و کنسرت و خرید و دفاع از پایاننامه و مدرک جدید و بچه تازه متولد شده ...زنان و مردانی که انگار هیچ رنجی در زندگی شان نداشتند. هیچ وقت باهم دعوا نمیکردند. هرگز در حسرت بچهدار شدن نبودند. بچه شان تب چهل درجه نمیکرد. و هیچوقت زندگی برایشان معمایی بزرگ نبود. تصاویر اینستاگرام به طرز وحشتناکی خوشحال بودند و خوشحالی همیشگی یعنی دروغ. یعنی ریا. البته در میان دوستان ادبیاتی حامد بودند کسانی که دستی بر قلم داشتند و مدام از تلخیها و رنجها مینوشتند. از خستگی از زندگی، از بیهودگی، از اصالت نومیدی و از ستایش مرگ. به چشم هستی این دسته دوم هم دروغ مینوشتند. از آنرو که اینان هرگز از خوشیهای زندگی نمیگفتند. جهانشان را یک طرفه روایت میکردند و لابد در خیالشان شکایت از دنیا و معشوق و بیهودگی و مرگ و... شیک تر بود. اما چیزی که به هر حال آزاردهنده بود، هجوم عکسها بود.
آدمها هرشب شبکه اجتماعی ای که عضوش بودند باز میکردند و بلافاصله در معرض بمباران تصاویر قرار میگرفتند. تصاویری که هیچ ربطی به آنها و زندگی شان نداشتند. انگار کم کم داشت مفهوم زندگی خصوصی از بین میرفت. همان دنیای مدرنی که بر اهمیت فردیت انسان تاکید میکرد، حالا در برابر میل مهارنشدنیاش به اشتراکگذاری خود با دیگری و دیگران در همه ابعاد مبهوت مانده بود. جهان جدید توانایی برقراری رابطه اصیل را از انسان گرفته بود. در گوشش خوانده بود که هیچکس تو را نمیفهمد و دقیقا به همین خاطر لازم نیست پایبند کسی و یا کسانی بمانی. تو چنان سیالی که پایت هیچ کجا بند نمیشود. تو مسافری و در هیچ کجا مقیم نمیشوی. اما انسان حتی اگر همه اینها را گوش کند باز هم ته دلش تشنه ارتباط است. پس به جایی پناه میبرد و رابطههای متعددی شروع میکند. این بار ساکت و بی صدا و ریاکارانه. با انبوهی از تصاویر و کلمات صامت و بی معنا. جهان جدید توانایی برقراری رابطه را از انسانها گرفته است و به همین خاطر سیل بیماران آلزایمری در راه است. بیماری فراگیر بعدی آلزایمر خواهد بود. بیماری کسانی که در سلامتی نتوانستند نقطه اتصالی با دنیا و آدمها بیابند. نسلی از بشر که چنان سیال است که جایی لنگر نمیاندازد. نسلی که رابطههایش را در یک تبلت میگذارد و هر شب از جایی دور به آدمها وصل میشود و تا حدی که رابطه منشا خوشی و سرگرمیاست، روشن میماند و هرجا تلخی و نیازبالا آمد، خاموش میکند و به تنهایی امن خویش میخزد.
#گسست
#راضیه_اسلامینسب
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷