فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فاطمیه
▪️ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود حیدر داشت میسوخت
🏴شعرخوانی شاعر اهلبیت آقای حسن بیاناتی
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
@neday_e_dehestan
نماهنگ مادر مگه چند سالته - حاج محمود کریمی.mp3
3.6M
🛑 مادر مگه چند سالته؟
▪️محمود کریمی
#فاطمیه
@neday_e_dehestan
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
🖤 انگار كه اتفاقي نيفتاده. آن دو نفر آمدند در خانه علي و گفتند «براي عيادت فاطمه آمدهایم».
علي نگاهشان نكرد، گفت «بايد از او اجازه بگيرم».
رفت كنار فاطمه «فاطمه جان! میخواهند بيايند داخل، اجازه میدهی؟»
فاطمه با همه ناراحتیاش گفت «علیجان! خانه خانه توست و من همسر تو هستم. هرآنچه میخواهی انجام بده».
آمدند تو، احوال پرسيدند، اما از دختر پيامبر جوابي نشنيدند.
فاطمه گفت:
- اگر حديثي از رسول خدا بگويم به آن اعتراف میکنید؟!
- بله
- نشنیدهاید از رسول خدا كه خشنودي فاطمه، خشنودي من است و خشم فاطمه، خشم من؟
- شنیدهایم.
فاطمه سرش را بلند كرد و گفت:
پس من خدا و فرشتگانش را شاهد میگیرم كه شما به من ظلم كرديد و مرا به خشم آورديد.
📗 انتخابی از کتاب مادر آفتاب، نوشته مهرالساداات معركنژاد
•┈••✾•🌿🖤🌿•✾••┈•
@neday_e_dehestan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 همهٔ امور دست مادر ماست
#فاطمیه...
🔻با زردین به روز باشید 👇
@neday_e_zardin
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
🖤 انگار كه اتفاقي نيفتاده. آن دو نفر آمدند در خانه علي و گفتند «براي عيادت فاطمه آمدهایم».
علي نگاهشان نكرد، گفت «بايد از او اجازه بگيرم».
رفت كنار فاطمه «فاطمه جان! میخواهند بيايند داخل، اجازه میدهی؟»
فاطمه با همه ناراحتیاش گفت «علیجان! خانه خانه توست و من همسر تو هستم. هرآنچه میخواهی انجام بده».
آمدند تو، احوال پرسيدند، اما از دختر پيامبر جوابي نشنيدند.
فاطمه گفت:
- اگر حديثي از رسول خدا بگويم به آن اعتراف میکنید؟!
- بله
- نشنیدهاید از رسول خدا كه خشنودي فاطمه، خشنودي من است و خشم فاطمه، خشم من؟
- شنیدهایم.
فاطمه سرش را بلند كرد و گفت:
پس من خدا و فرشتگانش را شاهد میگیرم كه شما به من ظلم كرديد و مرا به خشم آورديد.
📌 انتخابی از کتاب مادر آفتاب، نوشته مهرالسادات معركنژاد
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🔻با زردین به روز باشید 👇
@neday_e_zardin
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#فاطمیه
🖤 از پرسیدن خجالت نکش
▫️سؤالهایش زیاد بود، اما استعداد فراگیریاش اندک. هرچه بیشتر توضیح میشنید، کمتر متوجه میشد. ده بار سؤال کرد و جواب شنید و هر بار مفصلتر از قبل. دیگر خجالت میکشید سؤالی بپرسد. سر به زیر افکند و اجازه مرخصی خواست.
زهرای اطهر(سلاماللهعلیها) این شرم را در چشمانش خواند. میدانست هنوز توضیح بیشتری نیاز است تا او جوابش را بگیرد، فرمود «از پرسیدن خجالتزده مشو چراکه در برابر هر مسئلهای که به تو میآموزم پاداش میگیرم؛ پاداشی باارزشتر از فاصله زمین تا عرش خدا که از جواهرات پر باشد».
📗ر.ک: ذبیحالله محلاتی، ریاحینالشیعه، دار الکتب الاسلامیه، ج 2، ص 131.
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🔻با زردین به روز باشید 👇
@neday_e_zardin
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_درودیوار
#فاطمیه
دخت پیغمبر اگر بیمار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
پیشمرگ حیدر کرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
از کنیز خویش می گیرد مدد
تا از این پهلو به آن پهلو شود
چاره ساز خلق کارش زار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
دیگر از آیینه اش رو میگرفت
شب که می شد پهلوی او میگرفت
بارها از درد آن بیدار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
وقت دفنش بوالحسن خون گریه کرد
بر جراحاتش کفن خون گریه کرد
نیمه شب کار علی دشوار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
در هجوم دشمن و وقت خطر
کی شنیده زن بیاید پشت در
در دفاع از مرتضی ناچار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
من نمی گویم ، ز میخ در بپرس
از گل نشکفته پرپر بپرس
سینه زهرا چرا خونبار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
یاس ما را جوهر نیلی زدند
آنچنان بر صورتش سیلی زدند
هر دو چشم مادر ما تار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
داغ شد میخ در و بیراهه رفت
بعد از مادر سوی شش ماهه رفت
راه شش ماهه کُشی هموار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
.
.
گر نمیشد کشته محسن پشت در
بین خون اصغر نمیزد بال و پر
تیر کین همدست با مسمار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
از مدینه تیر آمد بی هوا
خورد بر قلب غریب کربلا
ناله زد هرچه به ما آزار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
تیغ قنفذ از غلاف آمد برون
گودی گودال شد دریای خون
قطعه قطعه سیدالاحرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
آتش این خانه وقتی گُر گرفت
کربلا بر دامن و چادر گرفت
عمه سادات کارش زار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
با همان دستی که مادر را زدند
کربلا تا شام دختر را زدند
فاطمیه باز هم تکرار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
ریسمان گردن حبلالمتین
شد غل و زنجیر زینالعابدین
ظلمها بر عترت اطهار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
پشت در که مادر سادات رفت
روضه تا دروازه ساعات رفت
بین کوچه صحبت از بازار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
ثبت کن تاریخ با خون جگر
تا بماند تا قیامت این خبر
ظلم بر آل نبی بسیار شد
هرچه شد بین در و دیوار شد
#عبدالحسین_میرزایی
🔻با زردین به روز باشید 👇
@neday_e_zardin