#تجربیاتم
🔶چند ساله که دارم فلسفه و علوم عقلی میخونم .
خودمونی بهت بگم رفیق :
هیچ چیز حریف دل نمیشه ..
دلمون و احساساتمون ، سیطره ی سنگینی بر وجودمون داره..
@nedayandisheh
ندای اندیشه
آیت الله #سیداحمدنجفی "مقام حضرت فاطمه معصومه(س) •°'@nedayandisheh
#تجربیاتم
چند سالی که توفیق داشتم در شهر مقدس قم درس بخونم، از نزدیک لطف و عنایت و حمایت خانوم حضرت معصومه رو دیدم.
تمام کارهام و درس هام و زندگیم و ازدواج و آینده و شغلم رو حضرت معصومه سپردم و حضرت هم بهترین ها رو برام رقم زده.
خواستم عرض کنم که توسل و ارتباط با حضرت معصومه بسیار مجرب و قابل توصیه هست..
از برکت حضرت معصومه بوده که این همه عالم و مجتهد و مرجع تقلید تربیت شده..
@nedayandisheh
#تجربیاتم
مادرم همیشه یه جمله بهم میگفت .
حمله ی کوتاهی بود ولی بسیار مهم زندگی ساز بود. میگفت که : «نه» خلاص ؛ «آره» بلاس..
باز هم تاکید میکنم بسیار از انحرافات و دردسر ها و اشتباه هایی که مرتکب میشیم بخاطر اینه که نمیتونیم در مقابل افراد و خواسته های نامعقولشان «نه» بگیم ..
@nedayandisheh
#تجربیاتم
یکی از بهترین و البته عجیب ترین سال های عمرم را در مدرسه ی فیضیه گذراندم.
سال ۱۳۹۸ منظورم است. می خواستم چندین سال در آنجا بمانم، که متاسفانه بیماری کرونا باعث بسته شدن مدرسه شد و من از این فیض عظیم محروم شدم.
امشب توفیقی شد که به قم بیایم و دوباره در همان اتاق حاضر شوم.
همه ی خاطرات و تجارب انسان زنده هستند ،
منتها برخی زنده ترند.
برخی خاطرات مانند فیلمی هستند که در ذهن انسان مدام بازپخش می شوند، و گویی تو به آن سکانس تعلق داری و در آنجا نفس می کشی. من دارای چنین خاطراتی هستم با همان شور و سرزندگی.
اما به یک باره غم نامأنوسی به دلم افتاد. گویا این خاطرات به مویی بند هستند و با وزش مختصر نسیمی از من جدا خواهند شد. من به گذشته و به افراد دیگر تعلق ندارم. من به آینده و خانواده ی تازه تاسیس داده ام تعلق دارم.
هرکسی به جایی تعلق دارد،
هرکسی اهلیِّ جایی است،
هرکسی باید در واقعیت زندگی کند نه در خاطرات.
@nedayandisheh
#تجربیاتم
امروز در دانشگاه با یکی از هم کلاسی هایم صحبت می کردم. کمی اختلاف فکری با من داشت. بحث از عدالت و آزادی می زد و از اغتشاشات حمایت می کرد.
در خلال بحث گه گاهی شوخی می کردیم و از مطالب دیگر هم حرف میزدیم.
متوجه شدم که هر روز با ماشین پژو 207 مادرش به دانشگاه می آید، پدرش هم ماشین شاسی بلند خیلی بزرگی دارد که از شدت بزرگی ماشین، او نمی تواند سوار آن شود. علاوه بر اینکه پدرش استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی بود.
هیچی دیگه😐
بهش گفتم : فقط توی جمهوری اسلامیه که افراد مرفه میخوان علیه افراد فقیر و مستضعف انقلاب کنن..
@nedayandisheh
ندای اندیشه
السلام علیک یا مظهر الایمان @nedayandisheh
#تجربیاتم
در دانشگاه یک دانشجوی کشمیری داریم که بسیار نورانی و با اخلاق و متدین هست. تمام نماز جماعت ها رو شرکت میکنه. نماز جمعه میره. محکم تر از ما مرگ بر آمریکا میگه. هر روز بعد از نماز ها بلند سلام بر ائمه میده و یکی از جمله هاش همینه :
السلام علیک یا مظهر الایمان🌱
@nedayandisheh
#تجربیاتم
خاطره ای از آینده
فقط یک ماه دیگر در دانشگاه هستم. بعد از آن باید به شهر خودم برگردم. دوره ی ارشد خیلی عجیب بود. نصف بیشتر آن را در دوران کرونا، بصورت مجازی گذراندم. بقیه ش هم مثل برق گذشت و الان فقط یک ماه باقی مانده.
می خواهم خاطره ی حال و هوای بعد از این یک ماه را بنویسم. خاطره که فقط نباید متعلق به گذشته باشد. من می خواهم خاطره ی آینده ام را بنویسم.
بعد از این یک ماه دیگر نیازی نیست هر روز برای غذا به سلف خوابگاه بروم، نیازی نیست در سایت غذا ثبت نام کنم چون از قبل، محبت مادرانه غذاها را در خانه سفارش داده است.
شب ها دیگر به نمازخانه نمیروم و دوستان هیئتی ام را دیگر نمیبینم همان بچه هایی که بدون آنها تحمل این فضای سرد و بی روح برای سخت بود.
دیگر نمای شهر تهران که غالبا با آلودگی هوا همراه بود را از این ارتفاع نمی بینم. گربه های حیاط که وقتی غذا می گرفتم و دنبالم می کردند تا از غذا چیزی به آن ها بدهم را هم نمی بینم.
برای خواب لازم نیست از پله های تخت بالا روم و در طبقه ی دوم تخت بخوابم.
فضای شلوغ مترو و دست فروش هایش و انسان هایی که هر کدام موبایل به دست و هندزفری به گوش هستند نمیبینم و صدای حرکت مترو و گوینده ی مسیر را که می گفت «ایستگاه تجریش ایستگاه پایانی» نخواهم شنید.
دوست کُرد عراقی ام آقای شهرام که هر وقت او را می دیدم سرشار از نشاط و خنده و امید میشدم را نمیبینم.
مسیر سربالایی حد فاصل خوابگاه تا دانشگاه که هر بار میرفتم و در راه سوره ی واقعه را گوش می دادم و گاهی هم مداحی گوش می کردم را دیگر تجربه نمی کنم. نفس نفس زدن ها و خستگی این راه سربالایی برایم تکرار نمی شود..
در خانه و شهر خودم اتفاقات جدید و بهتر و مهم تر در انتظار من هستند ان شالله
به امید موفق
با قدرت و تلاش بیشتر
#مدیر
@nedayandisheh
#تجربیاتم
تجربه ی فضای دانشگاه از نگاه یک طلبه
سال گذشته در کنکور ارشد شرکت کردم و در یکی از دانشگاه های تهران با رتبه ی خوب قبول شدم.
دوره ی ارشد کوتاه ترین دوره ی دانشگاهی به حساب میاد، که البته دو ترم اولش برای ما بخاطر کرونا بصورت مجازی سپری شد.
ورود به دانشگاه یک ترجمه ی جدید و هیجان آور هست، چه در سن ۱۸ سالگی باشی چه ۲۵ سالگی و چه بالاتر.
🔸در ورود به دانشگاه، اولین چیزی که باهاش مواجه شدم، ساختمان های بزرگ آموزشی و تحقیقاتی و فضای سبز بسیار زیبا و چشم نواز بود. حوزه هایی که در آن درس خوانده بودم، در مقایسه با اینجا شاید یک بند انگشت در مقایسه با تمام بدن باشد.
🔹 مختلط بودن کلاس ها و محیط دانشگاه هم تجربه ی جدیدی بود که نه در مدرسه و نه در حوزه ندیده بودم. شوخی ها و خنده های دخترها و پسر ها با هم، در راه رو های دانشکده ها معمولا طنین انداز می شد.
🔸 در دانشگاه مسأله ی زبان انگلیسی به شدت جدی است. بسیاری از منابع درسی در رشته های گوناگون از علوم انسانی تا کشاورزی و مهندسی و.. به زبان انگلیسی هستند. گذشته از اینکه در برخی موارد حتی زبان انگلیسی هم کفاف نمیدهد و باید علاوه بر آن، یک زبان دیگر هم یاد بگیری مثل آلمانی.
🔹 یک فایده ی مهمی که دانشگاه برای من داشت این بود که نگاهم را به مسائل وسیع تر کرد. از تنگ نظری ای که در آن بودم مرا بالاتر آورد و دیدم را گسترده تر کرد.
دانشگاه از محافظه کاری ها فاصله داشت و با امور مختلف بصورت چالشی تر برخورد می کرد.
برخلاف حوزه که در حوزه معمولا نگاه تک بعدی به قضایا هست و بخاطر همین نگاه، خود را به چالش نمیکشند و مخالف تغییر هستند.
🔸کلاس های دانشگاه چندان مفید و قابل استفاده نبودند و بیشتر کار بر عهده ی خود فرد و مطالعات و تلاش های شخصی است، استاد در بهترین حالت فقط کلیات مطالب را می گوید و به فکر جهت دهی می کند.
اما در حوزه، محور آموزش در کلاس هاست و استاد سعی می کند خط به خط و کلمه به کلمه مطالب را توضیح دهد.
🔹 دانشگاه از جهت فضای معنوی، به شدت تُهی بود. طلبه احساس غربت می کند در این فضا. اگر نبود هیئت هفتگی خوابگاه ، حقیقتا تحمل این فضا بسیار سخت می شد.
🔸احترام به اساتید و همچنین دلسوزی اساتید برای آموزش، در دانشگاه به هیچ وجه قابل مقایسه با حوزه نیست. رابطه ی دانشجو با استاد تقریبا شبیه به رابطه ی کارمند با مراجعه کننده است. ولی رابطه ی استاد حوزه با طلبه شبیه رابطه ی مشاور دلسوز با طالب مشاوره است.
🔹 با وجود تمام تفاوت ها بین این دو فضا، هر دو در یک امر شریک هستند و آن هم عبارت است از اینکه هم حوزه و هم دانشگاه انسان را از زندگی انضمامی اش دور می کند. محیط علمی و درسی، فضایی را فراهم می کند که ممکن است فرد را از واقعیت های زندگی دور کند و او را محصور در کتاب ها و نظریه ها کند.
#مدیر
@nedayandisheh