eitaa logo
📚 موسسه قرآنی آصال
144 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
27 فایل
✅#ندای_آسمانی(روزانه) #حفظ سوره انسان (پایان یافته #حفظ سوره های ملک ،قلم و حاقه(پایان یافته) #حفظ سوره های یس و حجرات(پایان یافته) #حفظ سور مسبحات(پایان یافته) ✅#حفظ سوَر حوامیم همراه با تفسیر جامع و روایی (شنبه،دوشنبه،چهارشنبه) ✅#بیان سیره بزرگان
مشاهده در ایتا
دانلود
-جامع -یس -60 🍃أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ (60) آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمن آشكارى است؟! (60)🍃 ▪️آيه فوق به ملامتها و سرزنشهاى پر معنى خداوند نسبت به مجرمان در روز قيامت اشاره كرده، چنين مى‏گويد:" آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را پرستش و اطاعت مكنيد كه او دشمن آشكار شماست"؟ ▪️كلمه" عهد" به معناى وصيت (سفارش) است. ▪️ و مراد از" عبادت كردن و پرستيدن شيطان" اطاعت اوست در وسوسه‏هايى كه مى‏كند و به آن امر مى‏كند (يعنى وسوسه‏هاى شيطان را اطاعت نكنيد، زيرا كه) غير از خداوند و كسانى را كه خداوند دستور داده نبايد اطاعت كرد. ▪️در اين آيه براى نپرستيدن شيطان چنين علت آورده كه: او براى شما دشمنى‏ است آشكار. آشكار بودن دشمنى‏اش هم از اين جهت است كه دشمن در دشمنى كردن خير كسى را نمى‏خواهد. ▪️وجه اينكه چرا خداوند مجرمين را به عنوان بنى آدم خطاب كرده اين است كه دشمنى شيطان نسبت به مشركين، به خاطر غرض خاصى كه به آنها داشته باشد، نبوده، بلكه به خاطر اين بوده كه فرزندان آدم بودند. و اين دشمنى در روز اول آن جا بروز كرد كه مامور به سجده بر آدم شد و زير بار نرفت و استكبار كرد، نتيجه‏اش هم اين شد كه از درگاه خدا رانده شد از آن روز با ذريه آدم نيز دشمن گرديد و همه را تهديد كرد. ▪️اين عهد و پيمان الهى از طرق مختلف از انسان گرفته شده، و بارها اين معنى را به او گوشزد كرده است: 1. در قرآن: آیات 27اعراف، 168 بقره،62زخرف 2. از سوى ديگر اين پيمان در عالم" تكوين" به زبان اعطاى عقل به انسان نيز گرفته شده است، چرا كه دلائل عقلى به روشنى گواهى مى‏دهد انسان نبايد فرمان كسى را اطاعت كند كه از روز نخست كمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بيرون كرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است. 3. از سوى سوم با سرشت و فطرت الهى همه انسانها بر توحيد، و انحصار اطاعت براى ذات پاك پروردگار، نيز اين پيمان از انسان گرفته شده است، و به اين ترتيب نه با يك زبان كه با چندين زبان اين توصيه الهى تحقق يافته و اين عهد و پيمان سرنوشت‏ساز امضا شده است. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 426-425 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 152-151
-جامع -یس -61 🍃وَ أَنِ اعْبُدُوني‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ (61) و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است؟! (61)🍃 ▪️در آيه فوق براى تاكيد بيشتر و بيان آنچه وظيفه فرزندان آدم است مى‏فرمايد:" آيا من به شما عهد نكردم كه مرا بپرستيد و از من اطاعت كنيد كه راه مستقيم همين است" ▪️از يك سو پيمان گرفته كه اطاعت شيطان نكنند، چرا كه او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشكار ساخته، كدام عاقل به فرمان دشمن ديرينه و آشكارش ترتيب اثر مى‏دهد؟ ▪️و در مقابل پيمان گرفته كه از او اطاعت كنند، و دليلش را اين قرار مى‏دهد كه" صراط مستقيم همين است" و اين در حقيقت بهترين محرك انسانها است، چرا كه فى المثل هر كس در وسط بيابان خشك و سوزانى گرفتار شود و جان خود و همسر و فرزند و اموالش را در خطر دزدان و گرگان ببيند، مهمترين چيزى كه به آن مى‏انديشد پيدا كردن راه مستقيم به سوى مقصد است، راهى كه سريعتر و آسانتر او را به سر منزل نجات برساند. ▪️ضمنا از اين تعبير استفاده مى‏شود كه اين جهان سراى اقامت نيست، چرا كه راه را به كسى ارائه مى‏دهند كه از گذرگاهى عبور مى‏كند و مقصدى در پيش دارد. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 427 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 153
-جامع -یس -62 🍃وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ (62) او گروه زيادى از شما را گمراه كرد، آيا انديشه نكرديد؟! (62)🍃 ▪️كلمه" جِبِلّ" به معناى جماعت است. و بعضى‏ گفته‏اند:" به معناى جماعت بسيار است". و بناى آيه شريفه بر توبيخ و عتاب به كفار است كه آيا كسى را اطاعت مى‏كنيد كه قبل از شما جماعتهاى بسيارى را گمراه كرد، آيا نمى‏خواهيد تعقل كنيد؟ ▪️آيا نمى‏بينيد چه بدبختيهايى شيطان بر سر پيروان خود آورده؟ آيا تاريخ پيشينيان را مطالعه نكرديد تا ببينيد بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناكى گرفتار شدند؟ ويرانه‏هاى شهرهاى بلا ديده آنها در برابر چشم شماست، و عاقبت غم‏انگيز آنها براى هر كس كمترين تعقل و انديشه‏اى داشته باشد روشن است. ▪️پس چرا دشمنى را كه امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدى نمى‏گيريد؟ باز با او طرح دوستى مى‏ريزيد، و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خويش انتخاب مى‏كنيد. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 427 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 153
-جامع -یس -63 🍃هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63) اين همان دوزخى است كه به شما وعده داده مى‏شد! (63)🍃 ▪️آيات گذشته بخشى از سرزنشهاى خداوند و گفتگوهاى او را به مجرمان در قيامت بازگو كرد، آيات مورد بحث همين معنى را در بخش ديگرى ادامه مى‏دهد. ▪️آرى در آن روز در حالى كه آتش سوزان و شعله‏ور جهنم در برابر ديدگان مجرمان قرار گرفته به آن اشاره كرده خطاب به مجرمان مى‏گويد:" اين همان دوزخى است كه به شما وعده داده مى‏شد"! ▪️كلمه" كنتم" استمرار را مى‏رساند و مى‏فهماند تهديدتان به جهنم يك بار و دو بار نبود، بلكه به زبان انبيا و رسولان (ع) دائما تهديد مى‏شديد. و در لفظ آيه اشاره هست به اينكه: در روز قيامت جهنم را حاضر مى‏كنند. " اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ" ▪️ كلمه" صلا" به معناى ملازمت و پيروى كردن است. و بعضى‏گفته‏اند: به معناى تحمل و چشيدن حرارت است. و از جمله‏" بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ" برمى‏آيد كه خطاب آيه به كفار است. پس معلوم مى‏شود، مراد از" مجرمين" در چند آيه قبل هم همان كفارند. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 430 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 153
-جامع -یس -65 🍃الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (65) امروز بر دهانشان مُهر مى‏نهيم، و دستهايشان با ما سخن مى‏گويند و پاهايشان كارهايى را كه انجام مى‏دادند شهادت مى‏دهند! (65)🍃 ▪️در آیه فوق خطاب به گواهان روز قيامت اشاره مى‏كند. ▪️يعنى هر يك از دست و پاهايشان شهادت مى‏دهد به آن كارهايى كه به وسيله آن عضو انجام داده‏اند، مثلا دستها به آن گناهانى شهادت مى‏دهد كه صاحب دست به وسيله آن‏ مرتكب شده، (سيلى‏هايى كه به ناحق به مردم زده، اموالى كه به ناحق تصرف كرده، شهادتهايى كه به ناحق نوشته و امثال آن)، و پاها به خصوص آن گناهانى شهادت مى‏دهند كه صاحب آن با خصوص آنها انجام داده (لگدهايى كه به ناحق به مردم زده، قدم‏هايى كه به سوى خيانت و ظلم و سعايت و فتنه‏انگيزى و امثال آن برداشته). ▪️و از همين جا روشن مى‏گردد كه هر عضوى به عمل مخصوص به خود شهادت مى‏دهد و گويا مى‏گردد. و نام دست و پا در آيه شريفه از باب ذكر نمونه است (و گرنه چشم و گوش و زبان و دندان، و هر عضو ديگر نيز به كارهايى كه به وسيله آنها انجام شده، شهادت مى‏دهند). و لذا مى‏بينيم كه در جاى ديگر قرآن نام گوش و چشم و قلب را برده، و فرموده: " إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا" و در سوره حم سجده، آيه 20 نام پوست بدن را آورده . تفسير نمونه، ج‏18، ص: 431 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 154
-جامع -یس -66 🍃وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى‏ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ (66) و اگر بخواهيم چشمانشان را محو كنيم؛ سپس براى عبور از راه، مى‏خواهند بر يكديگر پيشى بگيرند، امّا چگونه مى‏توانند ببينند؟! (66)🍃 ▪️" طمسنا" از ماده" طمس" به معنى محو كردن و از بين بردن آثار چيزى است، و در اينجا اشاره به محو نور چشم يا محو خود چشم است بطورى كه چيزى از آن باقى نماند، و به كلى محو گردد. ▪️در آيه فوق اشاره به يكى از عذابهايى مى‏كند كه ممكن است خداوند در همين دنيا اين گروه مجرم را به آن مبتلا سازد، عذابى دردناك و وحشت‏زا، مى‏فرمايد:" اگر بخواهيم چشمان آنها را محو مى‏كنيم"! ▪️و معناى جمله‏" فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ" اين است كه: در طلب و خواست آن بودند كه به سوى طريق حق و واضح سبقت گيرند، خواستند به آن طريقه‏اى سبقت گيرند كه سالك آن گمراه نمى‏شود، ولى آن را نديدند و هرگز هم نخواهند ديد و جمله‏" فَأَنَّى يُبْصِرُونَ"خود كنايه از اين است كه هرگز نخواهند ديد. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 434 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص:159
-جامع -یس -67 🍃وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلى‏ مَكانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ (67) و اگر بخواهيم آنها را در جاى خود مسخ مى‏كنيم (و به مجسمه‏هايى بى‏روح مبدّل مى‏سازيم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند يا به عقب برگردند! (67)🍃 ▪️كلمه" مسخ" برگشتن آدمى به خلقتى زشت و بد منظره‏ است، هم چنان كه در داستان بنى اسرائيل جمعى از انسانها به صورت ميمون و خوك برگشتند. ▪️و مراد از" مسخ كفار بر مكانى كه دارند" اين است كه ما چنين قدرتى داريم كه كفار را در همان جايى كه فعلا نشسته‏اند بدون اينكه از جايشان تكان دهيم، و بدون اينكه خود را به زحمت اندازيم، به صرف مشيت خود مسخشان مى‏كنيم. پس كلمه" على مكانتهم" كنايه از اين است كه اين كار براى خداى تعالى آسان است و هيچ سختى ندارد. ▪️معناى جمله‏" فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا وَ لا يَرْجِعُونَ" اين است كه: نه مى‏توانند به سوى عذاب روانه شوند و نه از عذاب برگردند و حالت قبل از عذاب خود را دريابند. ▪️ پس كلمه" مضى" و" رجوع" كنايه هستند از برگشتن به حالت سلامت، و از باقى ماندن بر حالت عذاب و مسخ. ▪️آیه فوق اشاره به مجازات دیگری برای مجرمان است. ▪️غالب مفسران اسلامى می گویند دو آيه فوق مربوط به عذابهاى دنياست، و تهديد كفار و مجرمان به اينكه خدا مى‏تواند آنها را در همين جهان به چنين سرنوشتهاى دردناكى مبتلا سازد، ولى به خاطر لطف و رحمتش چنين نكرده است، شايد اين لجوجان بيدار شوند و به راه حق باز گردند. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 435-434 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 160
-جامع -یس -71،72،73 🍃أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)وَ لَهُمْ فيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) آيا نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ايم چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟! (71) و آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مى‏كنند؛ (72) و براى آنان بهره‏هاى ديگرى در آن (حيوانات) است و نوشيدنيهايى گوارا؛ آيا با اين حال شكرگزارى نمى‏كنند؟! (73)🍃 منافع سرشار چهار پايان براى شما ▪️بار ديگر قرآن مجيد در اين آيات به مساله توحيد و شرك باز مى‏گردد، و ضمن بر شمردن قسمتى از نشانه‏هاى عظمت خدا در زندگى انسانها، و رفع نيازمنديهاى آنها از سوى خدا، به ضعف و ناتوانى و بينوايى بتها اشاره كرده، در يك مقايسه روشن، حقانيت خط توحيد، و بطلان خط شرك را آشكار مى‏سازد. ▪️نخست مى‏گويد:" آيا آنها نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ايم چهار پايانى براى آنها آفريديم كه آنان مالك آن هستند" (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ‏ لَها مالِكُونَ‏) . ▪️و براى اينكه به خوبى بتوانند از اين چهار پايان بهره گيرند" آنها را رام ايشان ساختيم" (وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ‏). ▪️تذليل" چارپايان براى انسان به اين معنا است كه خداوند اين حيوانات را براى انسانها رام و فرمانبردار كرده. اين همان تذليل و تسخير حيوان است براى انسان. فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ‏ ▪️كلمه" ركوب"- به فتحه راء- به معناى مركب است، مانند: گاو و شتر كه بار آدمى را مى‏برد.و جمله‏" مِنْها يَأْكُلُونَ" به معناى اين است كه از گوشتش مى‏خورند". وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ ▪️ مراد از" منافع" هر انتفاعى است كه آدمى از مو، كرك، پشم و پوست حيوان و ساير منافع آن مى‏برد. و كلمه" مشارب" جمع" مشرب" است كه مصدر ميمى و به معناى" مشروب" است. و مراد از" مشروب" شير حيوانات است‏ ▪️" آيا با اين حال شكر اين نعمتها را بجا نمى‏آورند"؟! شكرى كه وسيله معرفت اللَّه و شناخت ولى نعمت است (أَ فَلا يَشْكُرُونَ‏). تفسير نمونه، ج‏18، ص: 447 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 163-162
-جامع -یس -68 🍃وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَ فَلا يَعْقِلُونَ (68) هر كس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونه‏اش مى‏كنيم (و به ناتوانى كودكى باز مى‏گردانيم)؛ آيا انديشه نمى‏كنند؟! (68)🍃 ▪️كلمه" نعمره" از مصدر" تعمير" است كه به معناى طولانى كردن عمر است (تعبير خانه را هم از اين رو تعمير گفته‏اند كه باعث طول عمر آن است). ▪️و كلمه" ننكسه" از مصدر" تنكيس" است كه به معناى برگرداندن چيزى است به صورتى كه بالايش پايين قرار گيرد و نيرويش مبدل به ضعف گردد، و زيادتش رو به نقصان گذارد. ▪️ و انسان در روزگار پيرى همين طور مى‏شود: قوتش مبدل به ضعف، و علمش مبدل به جهل، و ياد و هوشش مبدل به فراموشى مى‏گردد. ▪️اين آيه شريفه مى‏خواهد براى امكان مضمون دو آيه قبل (كه مساله مسخ و كور كردن را خاطرنشان مى‏ساخت) استشهاد كند و بفرمايد آن خدايى كه خلقت انسان را در روزگار پيرى‏اش تغيير مى‏دهد، و هر چه داده مى‏گيرد، قادر است بر اينكه چشم كفار را از آنها بگيرد و ايشان را در همان جايى كه هستند مسخ كند. ▪️و در اين جمله كه فرمود:" أَ فَلا يَعْقِلُونَ" كفار را به خاطر نداشتن تعقل توبيخ مى‏كند و نيز تحريك مى‏كند به اينكه به تدبر در اين امور بپردازند، و از آن عبرت گيرند. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 435 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 160
-جامع -یس -69 🍃وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي‏ لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ (69) ما هرگز شعر به او [پيامبر] نياموختيم، و شايسته او نيست (شاعر باشد)؛ اين (كتاب آسمانى) فقط ذكر و قرآن مبين است! (69)🍃 او شاعر نيست، او انذار كننده زندگان است! ▪️در آيات گذشته بحثهاى مختلفى پيرامون توحيد و معاد مطرح بود، در آيه فوق به بحث نبوت باز مى‏گردد، و يكى از رايجترين اتهاماتى را كه براى پيامبر اسلام ص مطرح مى‏كردند عنوان كرده پاسخ دندان‏شكن و آموزنده به آن مى‏دهد، و آن اتهام شعر و شاعرى است. ▪️ مى‏گويد:" ما به او تعليم شعر نداديم و شايسته او نيست كه شاعر باشد" (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ‏). چرا پيامبر ص را به چنين موضوعى متهم مى‏كردند در حالى كه او هرگز شعر نسروده بود؟ ▪️اين بخاطر آن بود كه جاذبه و نفوذ قرآن در دلها براى همه‏ كس محسوس بود، و زيبائيهاى لفظ و معنا و فصاحت و بلاغت آن قابل انكار نبود، حتى خود مشركان چنان مجذوب آهنگ و بيان قرآن مى‏شدند كه گاه شبانه بطور مخفيانه به نزديكى منزلگاه پيامبر ص مى‏آمدند تا زمزمه تلاوت او را در دل شب بشنوند. ▪️چه بسيار كسانى كه با شنيدن چند آيه از قرآن شيفته و دلباخته آن شدند، و در همان مجلس اسلام را پذيرفتند و به آغوش قرآن پناه بردند. اينجا بود كه براى توجيه اين پديده بزرگ، و اغفال مردم از اين وحى آسمانى، زمزمه شعر و شاعرى پيامبر ص را در همه جا سر دادند، كه اين خود اعترافى بود ضمنى به نفوذ فوق العاده قرآن! اما چرا شايسته پيامبر ص نيست كه شاعر باشد؟ ▪️جمله‏" وَ ما يَنْبَغِي لَهُ" در مقام منت نهادن بر آن جناب است. و مى‏خواهد بفرمايد: خداى سبحان رسول اسلام را از گفتن شعر منزه داشته. ▪️پس جمله مزبور مى‏خواهد جلو يك احتمالى را كه ممكن است كسى بدهد بگيرد. ▪️و حاصل آن اين است كه: خيال نكنيد اين كه ما به وى شعر نياموخته‏ايم نقصى براى اوست، بلكه براى او كمال و مايه بلندى درجه، و نزاهت ساحت اوست، نزاهت از ننگى كه متخصصين اين فن دارند، كه با الفاظ معانى را آرايش داده و با تخيلات شعرى معانى را تزيين مى‏كنند، آن هم تخيلات كاذب، كه هر چه دروغش دقيق‏تر باشد، شعرش مليح‏تر و دل‏پسندتر مى‏شود. إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ" ▪️ معناى ذكر و خواندنى بودن قرآن اين است كه قرآن ذكرى خواندنى است، از طرف خدا كه هم ذكر بودنش روشن است، و هم خواندنى بودنش و هم از ناحيه خدا بودنش. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 440-439 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 161
-جامع -یس -70 🍃لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرينَ (70) تا افرادى را كه زنده‏اند بيم دهد (و بر كافران اتمام حجّت شود) و فرمان عذاب بر آنان مسلّم گردد! (70)🍃 🍃اين تعليل مربوط است به جمله‏" وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ" و معناى مجموع آن دو چنين‏ مى‏شود: ما به آن جناب شعر نياموختيم، براى اينكه مردم زنده را با قرآن كه منزه از خيالبافى‏هاى شعرى است انذار كند. ▪️ممكن هم هست متعلق به جمله‏" إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ ..." باشد، كه در اين صورت معناى مجموع آن دو چنين مى‏شود: آنچه بر مردم مى‏خواند چيزى به جز ذكر و قرآن مبين نيست كه ما آن را به وى نازل كرديم تا انذار كند آن كسى را كه زنده است. و به هر تقدير برگشت هر دو احتمال به يك معنا است. اين آيه- به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد- نتيجه ارسال رسول و انزال قرآن به رسول را عبارت دانسته از: ▪️ يكى انذار كسى كه زنده باشد، يعنى حق را تعقل بكند، و آن را بشنود ▪️و دوم حقانيت قول و واجب شدن آن بر كفار. ▪️بار ديگر در اينجا مى‏بينيم كه قرآن ايمان را به عنوان" حيات" و مؤمنان را" زندگان" و افراد بى‏ايمان را" مردگان" تلقى كرده، در يك سو عنوان" حى" و در سوى مقابل عنوان" كافرين" قرار گرفته، اين همان حيات و مرگ معنوى است كه از مرگ و حيات ظاهرى به مراتب فراتر مى‏رود، و آثار آن گسترده‏تر و وسيعتر است. ▪️ اگر حيات و زندگى به معنى" نفس كشيدن" و" غذا خوردن" و" راه رفتن" باشد، اين چيزى است كه همه حيوانات در آن شريكند، اين حيات‏ انسانى نيست، حيات انسانى شكوفا شدن گلهاى عقل و خرد و ملكات برجسته در روح انسان و تقوى و ايثار و فداكارى و تسلط بر نفس و فضيلت و اخلاق است، و قرآن پرورش دهنده اين حيات در وجود انسانهاست. تفسير نمونه، ج‏18، ص: 442 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 162
-جامع -یس -71،72،73 🍃أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72)وَ لَهُمْ فيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (73) آيا نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ايم چهارپايانى براى آنان آفريديم كه آنان مالك آن هستند؟! (71) و آنها را رام ايشان ساختيم، هم مركب آنان از آن است و هم از آن تغذيه مى‏كنند؛ (72) و براى آنان بهره‏هاى ديگرى در آن (حيوانات) است و نوشيدنيهايى گوارا؛ آيا با اين حال شكرگزارى نمى‏كنند؟! (73)🍃 منافع سرشار چهار پايان براى شما ▪️بار ديگر قرآن مجيد در اين آيات به مساله توحيد و شرك باز مى‏گردد، و ضمن بر شمردن قسمتى از نشانه‏هاى عظمت خدا در زندگى انسانها، و رفع نيازمنديهاى آنها از سوى خدا، به ضعف و ناتوانى و بينوايى بتها اشاره كرده، در يك مقايسه روشن، حقانيت خط توحيد، و بطلان خط شرك را آشكار مى‏سازد. ▪️نخست مى‏گويد:" آيا آنها نديدند كه از آنچه با قدرت خود به عمل آورده‏ايم چهار پايانى براى آنها آفريديم كه آنان مالك آن هستند" (أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينا أَنْعاماً فَهُمْ‏ لَها مالِكُونَ‏) . ▪️و براى اينكه به خوبى بتوانند از اين چهار پايان بهره گيرند" آنها را رام ايشان ساختيم" (وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ‏). ▪️تذليل" چارپايان براى انسان به اين معنا است كه خداوند اين حيوانات را براى انسانها رام و فرمانبردار كرده. اين همان تذليل و تسخير حيوان است براى انسان. فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ‏ ▪️كلمه" ركوب"- به فتحه راء- به معناى مركب است، مانند: گاو و شتر كه بار آدمى را مى‏برد.و جمله‏" مِنْها يَأْكُلُونَ" به معناى اين است كه از گوشتش مى‏خورند". وَ لَهُمْ فِيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ ▪️ مراد از" منافع" هر انتفاعى است كه آدمى از مو، كرك، پشم و پوست حيوان و ساير منافع آن مى‏برد. و كلمه" مشارب" جمع" مشرب" است كه مصدر ميمى و به معناى" مشروب" است. و مراد از" مشروب" شير حيوانات است‏ ▪️" آيا با اين حال شكر اين نعمتها را بجا نمى‏آورند"؟! شكرى كه وسيله معرفت اللَّه و شناخت ولى نعمت است (أَ فَلا يَشْكُرُونَ‏). تفسير نمونه، ج‏18، ص: 447 ترجمه تفسير الميزان، ج‏17، ص: 163-162