#زیارت_عاشورا
قسمت ششم
بنام خدا
ان شاالله مبحث #زیارتعاشورا رو آغاز میکنیم و سوالات به مرور خدمتتون عرضه میشود.
بسماللهالرحمنالرحيم
(السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ).
قصد داريم زيارت عاشورا را از زاويهای بحث کنيم که إنشاءالله عزاداريی براي حضرت اباعبدالله(ع) و توجه به حضرت، سرمايهای متعالی و حياتی برين برای روح و قلب ما بشود.
اميدوارم فرصتي پيش آيد تا به صورت مفصّل به زيارت عاشورا به عنوان يک دايرةالمعارفِ سلوکي بپردازيم، ولي سعي می شود در اين فرصت کوتاه در همان راستا نظری مختصر به آن داشته باشيم تا با توجه به اين زيارت شريف نصيبی الهی برای خود به دست آوريم.
يگانهشدن جان
خودتان می دانيد هدف اين است که انسان به وحدت برسد. مادراين دنيا آمدهايم تا از پراکندگی فکری و ميلهای پراکنده و هوسهای متفاوت آزاد شويم وبه وحدت شخصيت برسيم و در انسانيت به يگانگی دست يابيم، نه ملائکه گرديم و نه خدا شويم، بلکه انسان شويم، اما انسانی يک دِله، نه صد دِله. انسانی که کلّ وجود و کلّ ارادههايش يک اراده شود و آن اراده، ارادهی خداخواهی باشد، در آن صورت است که اين انسانِ يگانه شدهی فارغ از ميلهای پراکنده، شأنِ اتّصال به حضرت اَحَد و خدای يگانه را پيدا می کند.
نماز را هم برای همين هدف می خوانيم که جان ما با پشت کردن به کثرتها، تماماً يک اراده شود و معبود يگانه را قبله ی خود قرار دهد. به همين جهت خداوند می فرمايد: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي»؛ نماز به پا دار جهت ياد من، به طوری که جهت جانت به سوی من باشد که خداي واحد يگانه هستم و جملهی «اَللهُ اَکْبَر» را هم به همين قصد می گوييم، تا بزرگي خدا جايی براي بزرگنمايی غير، در جان ما نگذارد و جانمان با توجّهات پراکنده به عالَم کثرت، تکّه تکّه نشود. می خواهيم يگانه شويم، آن وقت با يگانهشدنِ جان، به نهايت خود که تقرب به يگانهی مطلق يعني حضرت احد است نايل می شويم.