#یادداشت
#جنگِنرمِسخت
بسم الله الرحمن الرحیم
🔖 زنِ حقیقی، دلباخته انقلاِبِ اسلامی
📌. در جلسهٔ یک روزِ پاییزی، جوِّ آرامی حاکم بود، هرکس در مورد وقایع اخیر و اغتشاشات، نظرمیداد؛ از مهسا امینی، گرانی و نداشتن شغلِ جوانها تا آزادی. سخنران هم، با حوصله گوشمیداد. ناگهان صدای بلند و مقتدرانهای، توجّه همه را به خود جلبکرد. برگشتم نگاهش کردم خانمی بود حدوداً چهل ساله با موهایی بیرون آمده و مانتویی با آستینهای کوتاه، چه باصلابت صحبت میکرد! گفت:« این وضعیت پوششِ من است حجاب درست و حسابیام ندارم شالم همیشه وسطِ سَرم، همسرم هم، سپاهی و نظامی نیست که بگی به این دلیل این حرفها رو میزنم. در همهٔ این سالها کسی از طرفِ نظام به خاطرِ حجاب به من چیزی نگفت؛ ما زنها در ایران بیشتر از هرجای دیگه آزادیم، بیشتر از اونی که فکرش رو بکنید آزادیم ولی ما نمیتونیم بیحیا باشیم؛ آزادیم امّا بیحیایی و هرزگی تو خونِ ما زنانِ ایرانی نیست؛ ما هیچ وقت نمیپسندیم که مملکتِ ما به این وضع دچار بشه». یادِ صحبتهای آیتالله خامنهای افتادم: « خانمهایی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند« خانم بدحجاب» ؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کارکنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است جان، دلباختهٔ به این اهداف و آرمانهاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقصی ندارم؟ نقصِ او ظاهر است، نقصِ این حقیر باطن است. نمیبینید « گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم/ آیا تو چنان که مینمایی هستی؟» ما یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید». (آیة الله خامنهای، ۱۹مهر۱۳۹۷). صدایش را کمی بلندتر کرد و گفت: «خانمها ماهواره رو از خانههاتون جمع کنید، بچههاتون رو نَنِشونید پای ماهواره؛ مراقبِ بچههاتون باشید. دشمن داره با این پیامرسانها، ماهواره و بازیهای کامپیوتری خانوادهها رو از هم میپاشونه». در این میان هرکس نظری میداد. یکی میگفت:«ماهواره نباشه دیگه چیزی نیست که نگاه کنیم تلویزیون ایران هم که فقط پیام بازرگانیه». گروه موافق و مخالف نظر میدادند. این بار از بیکاری گفت:«در کشور ما فرصتهای شغلی زیاده ولی عدّهای تمایل به این کارها ندارند». با گفتنِ این حرف همهمه شروع شد میگفتند:«نفست از جای گرم بلند میشه با این حقوقها میشه زندگی کرد؟ کارمون شده فقط تأمینِ خُرد و خوراکمون، به مسافرت هم نمیرسیم. لابد، حقوقتون خیلی خوبه که، اینطوری حرف میزنی». او ادامه داد: «همسرم مکانیک است وضعیت من هم مثلِ شماست؛ مشکل اینجاست که ما خرجهای اضافه داریم؛ چیزهایی رو میخریم که لازم نیست؛ تحت تأثیر تبلیغاتِ ماهواره و فضای مجازی، درست خرج نمیکنیم، پسانداز نمیکنیم برنامهریزی نداریم، تحصیلکردههای ما فقط دنبالِ کارهای دولتیاند؛ تن به هر کاری نمیدهند وگرنه کار زیاده». در این لحظه سخنران هم برای تأیید حرف این خانم خاطرهای را نقل کردند و از مضرّاتِ استفادهٔ رهای ماهواره و فضای مجازی برای فرزندان گفتند. زمان به اتمام میرسید. در میانِ حرفهای موافقین و مخالفین، حرفهای آن خانم بیحجاب، که در مقابلِ هجمههای قابل رؤیت و غیرقابلِ رؤیت در دنیا از سوی دشمنان اینگونه مقاوم بود، نور امیدی بود برای جهاد تبیین بیشتر؛ برای در میدان بودن. برای حرفهای حسابی که زد تشویقش کردیم و به او دست مریزاد گفتیم. جملهٔ آخری که گفت، این بود: «نترسید حرفتون رو بزنید از انقلاب و کشورتون دفاع کنید». به راستی روحِ عزت ملّی در زنان کشور ما زنده است. و گفتمانِ اسلام دربارهٔ زنِ ایرانی، زنِ حقیقی مؤمنی است که در زنان نجیبِ کشورِ ما متجلّی است.
✍ فاطمه مباشرامینی
@enqelabi_nevesht
کانال نوشتههای انقلابی