دست نوشته شهید دکتر دیالمه با عنوان پیامی در شب:
🔸دوست تر می دارم که از شب صحبت کنم، شبی که ارزشی والاتر از روزش و شاید همه ی روزها دارد، شبی که امام حسین با همه ی ضدیتش با ظلم و تمامی مخالفتش با درخواست از ظالم حاضر شد آنرا مهلتی بخواهد
🔸شبی تاریک تاریکی ای به وسعت تاریخ که همه ی امید امام به تابش نورهایی است که پشتوانه نبرد فردا خواهد بود. و این چنین است که کلماتش از میان لبانی که چند صباحی دیگر به خون خواهد نشست رسالت بارو ساختن جرقه های روشنگر شب را بردوش می گیرد و بر قلب های گداخته از عشق می بارد که
🔸شب تاریک است و تاریکی پوشاننده تمام کارها، دربرابر چادرها لشگری است که فقط مرا می طلبد و با شما کاری ندارد شب را مانند شتری راهوار قرار دهید و راه خود را پیش گیرید و مرا تنها گذارید عهدی را که با من به استواری بستید به سادگی از دستان شما باز می کنم
🔸من بیعت خویش را نادیده گرفتم ........... بروید
🔸ناگاه برقی می جهد تا تمامی شب های اینگونه تاریخ را روشن نماید (مسلم بن عوسجه) و از کنارش جرقه ای دیگر (حبیب بن مظاهر) و همراهش رعدی که
🔸من از تو دست بردارم؟ پس به کدام دلیل به پیشگاه خداوند حاضر شوم؟ به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا نیزه ی خود را در سینه های دشمنان تو فرو برم. تا شمشیر به دست داشته باشم، دشمنانت را از دم تیغ می گذرانم و سپس با سنگ از تو دفاع خواهم کرد. اگر بدانم که کشته می شوم و باز مرا زنده می کنند و سپس می کشند و می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این عمل را هفتاد بار تکرار می کنند باز از تو جدا نخواهم شد
🔸و از کنارش جرقه ای دیگر برای تأیید (حبیب بن مظاهر)
به دنبالش برقی دیگر (زهیر بن قین)
سوگند به خدا که دوست دارم کشته شوم آنگاه زنده گردم سپس کشته شوم . تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن، خدا بلا را از تو و خاندان تو دور گرداند
سپس بارقه ای از دوردست (سعید بن عبدالله)
ای حسین ما به دنبال تو برای دو چیز آمده ایم:برای افتخار و مرگ. بیم از مرگ هرگز نمی تواند ما را از مرگ جدا کند. زندگی واقعی و جاودانی ما در همان مرگ است. اگر هفتاد بار ما را بکشند و بار دیگر زنده کنند باز می گوییم که مرگ را در راه ایمان و عقیده خود خواهانیم. ما خواهان آنیم که در برابر تو به خاک و خون غلتیده جان دهیم.
🔸لبها باز هم تکان می خورند و کلمات با گذشت از میان آنها تقدس می یابند و این بار بر سر و روی اهل بیت می بارند که
🔸شما را هم آزاد می گذارم که مرا تنها بگذارید زیرا لشگر دشمن بسیار و نیرویشان بیشمار است و شما تاب و توان برابری با آنها را ندارید بروید اینها غیر از من با کسی سر ستیز و پیکار ندارند بروید و مرا با این دشمنان تنها بگذارید. من می دانم که خداوند یاریم خواهد کرد و مرا تنها نخواهد گذاشت سایه مرحمتش بر سرم سایه افکن و نظر لطفش به سوی من است همچنانکه از گذشتگان و اسلاف ما هیچگاه لطف خویش را دریغ نفرمود.
سخن پایان نیافته بود که نوری غاسق را به قدرت رب فلق شکافت ( قمربنی هاشم)
چرا چرا این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو زندگی نماییم؟ سوگند به خدا هرگز دست از تو برنداریم و بدین کار گردن ننهیم و بعد از تو زندگانی نخواهیم خداوند ما را هرگز بدین ناستوده کرداری عقاب ننماید
آنگاه لبها نفرات را یکی یکی زیر بارش کلماتش می گیرد و نورها یکی پس از دیگری شکوفا می گردد تا فضایی روشن تر از روز بسازد
امام: ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم شما را کافی است من شما را رخصت دادم تا به هر کجا که خواهید بروید
- چگونه برویم ؟ و در صورتی که رفتیم در جواب مردم چه بگوییم، بگوییم دست از بزرگ و سید و پسرعم خود برداشتیم و او را در میان دشمن تنها گذاشتیم بی آنکه شمشیری برای نصرت او بکار برده باشیم
امام: محمد حضرمی تو که خبر آورده اند پسرت در مرز ری اسیر شده است آزادی من بیعت خود را از تو برداشته ام برو و او را از اسیری برهاند
- مرا جانوران درنده، زنده زنده بدرند و طعمه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم
و در چنین موقعیتی است که لبها در حالتی که گویی از شدت نورانیت به شعف آمده اند زمام کلمات را از دست می دهند و کلمات با سرعت بیرون می ریزند که
من از شما خاندانی و یارانی نیکو سیرت تر و با وفاتر ندیده ام خدا به شما جزای نیک دهد
🔸از شب می گفتم....... شبی که صدای زدودن زنگار شمشیرها با صوت قرآن و زمزمه مناجات و نماز درهم آمیخته، شبی بر روی ریگ های تفتیده بیابانی تف، ریگ هایی که برای تقدس یافتن دهانی خون آشام به انتظار باز کرده اند
*و اگر از من بپرسید که در کدام لحظه زندگی حسین باید زیست می گویم ... می گویم:
شب عاشورا*
ادامه متن در
https://b2n.ir/804249
#شب_قیام#پیامی_در_شب#عاشورا
#اصحاب_الحسین
#دست_نوشته#باز_نشر
🆔 @shahid_diyalame