eitaa logo
🇮🇷 ندای فطرت🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
106هزار عکس
76.3هزار ویدیو
536 فایل
آدرس کانال ندای فطرت در سایر پیام‌رسان ها: بله: https://ble.ir/nedayefetratt
مشاهده در ایتا
دانلود
همسرجانباز رضایت داد و منوچهر بر سفره شهدا میهمان شد همسر جانباز شهید منوچهر مدق می گوید: منوچهر از خواب كه بيـدار شد روی لب‌هـاش خنـده بود؛ ولی چشم‌هاش دیگـه رمقـی نداشت. ◇ گفت: «فـرشـته؛ وقـت وداع اسـت!» ◇ گفتـم: «حرفـش را نــزن.» □ گفت: «بگـذار خـوابم را بگـويم. خودت بگـو؛ اگر جـای من بودی، توی این دنيـا می مـاندی؟!» ◇ در ادامه گفت: «خواب ديدم مـاه رمضـان است و سفره‌ افطـار پهن. رضـا، محمد، بهـروز، حسن، عبـاس؛ همه‌ شـهدا دور سفره نشسته بودند. به‌ حـالشان حـسرت می خوردم كه يكـی زد به شـانه‌ ام، حـاج عبـاديان بود؛ گفت: بابا كجـايی تـو!؟ ببين چه‌قدر مهمـان را منتظـر گذاشتی! □ بغلش كردم و گفتم: من هم خسته‌ ام حـاجی. دسـت گذاشـت روی سينـه‌ام و گفـت: بـا فرشـته وداع کـن! بگـو دل بكنـد! آن وقت ميآيی پيش مـا؛ ولـی به‌زور نـه. ◇ گفتم: «منوچـهر! قـرار مـا ايـن نبـود.» ◇ با حرف هایش مرا راضی و گفت: «يك جاهـايی دیگـر دست مـا نيست؛ من هـم نمی تونم از تـو دور باشـم.» اينـک شوکـران ۱ / بقلـم مریم برادران (با اندکی تغییر) به روايت همسر @Sobhesadegh_ir