eitaa logo
🇮🇷 ندای فطرت🇮🇷
1.4هزار دنبال‌کننده
116.4هزار عکس
86.7هزار ویدیو
586 فایل
ایستگاه آگاهی از اخبار روز؛ تحلیلهای سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی آیدی جهت پاسخ به سوالات و شبهات: 👇 @neda_ye_hagh ندای فطرت در پیام رسان بله: https://ble.ir/nedayefetratt
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤بیم دهنده ای دیگر🖤 👈در تاریخ ابن عساکر و ابن کثیر راوی چنین نقل می کند: در دل صحرا، خیمه هایی برافراشته دیدم. گفتم: «از آن کیست؟» گفتند: از حسین (علیه السلام) است. نقل می کند که نزدیک شدم و بزرگ مردی را دیدم که تلاوت قرآن می کرد و سیل اشک بر گونه ها و محاسنش جاری بود. گفتم «یابن رسول الله! چه چیز شما را به این سرزمین و بیابان غیر مسکونی کشانده است؟» [حضرت علیه السلام ] فرمود: «این نامه های مردم کوفه است که برای من فرستاده اند؛ و یقین دارم که آن ها قاتل من هستند؛ و وقتی چنین کنند، هیچ حرمتی را به خاطر خدا نگه نخواهند داشت و حرمت شکنی می کنند؛ و خداوند کسی را بر آن ها مسلط می کند که ذلیل و خوارشان کند، طوری که از تکه پارچه ی زنان هم پست تر شوند!» 🔍از مقایسه برخی روایات با برخی دیگر ، روشن می شود که (علیه السلام) در گفت و گوی خود با سه نفر در سه مکان، یادآور شده که آن ها به زودی او را می کشند و خداوند خوارشان می سازد و تحت سلطه قرارشان می دهد؛ و این سخنان را با صراحت، بیان و تکرار می فرماید. 📖مقتل امام حسین علیه السلام ص۷۳ 🌺کانال اعتقادی تاریخی علامه عسکری ☑️ @Allameaskari
◾️عزاداری چهل ساله امام سجاد◾️ 🔘در اللهوف آمده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:« زین العابدین چهل سال بر پدرش گریه کرد. روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و چون وقت افطار می‌شد و خادمش آب و غذا می‌آورد و پیش رویش می‌گذاشت و می‌گفت: آقای من بفرمایید؛ فرمود: زاده‌ی رسول خدا لب تشنه کشته شد!! و پیوسته آن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد تا جایی که غذا از اشک چشمش تر می‌شد؛ و همواره چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست.» 👈 نقل می‌کند که یکی از خادمان آن حضرت علیه السلام چنین نقل کرده است که امام علیه السلام روزی به صحرا رفت و من به دنبالش رفتم و دیدم بر سنگی سخت و خشن به سجده افتاد. ایستادم و در حالی که ذکر و ضجه‌اش را می‌شنیدم، هزار بار شمردم که می گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت، در حالی که محاسن و چهره‌اش از اشک چشم هایش آغشته بود. 🖤گفتم: آقای من! آیا اندوه شما را پایانی نیست؟! آیا از گریه‌ی شما کم نمی‌شود؟! امام علیه السلام فرمود: « وای بر تو! یعقوب، پسر اسحاق، فرزند ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند یکی از آنها را از دید او پنهان کرد، موی سرش سفید و کمرش خم شد و از گریه نابینا گردید، در حالی که پسرش زنده بود؛ و من با چشم خود پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم را کشته و بر زمین افتاده دیدم، چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام کم شود؟!»😭 📓مقتل الحسین علیه السلام ص ۲۴۵ 🖤کانال علامه عسکری 🏴 @Allameaskari
◾️عزاداری چهل ساله امام سجاد◾️ 🔘در اللهوف آمده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:« زین العابدین چهل سال بر پدرش گریه کرد. روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و چون وقت افطار می‌شد و خادمش آب و غذا می‌آورد و پیش رویش می‌گذاشت و می‌گفت: آقای من بفرمایید؛ فرمود: زاده‌ی رسول خدا لب تشنه کشته شد!! و پیوسته آن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد تا جایی که غذا از اشک چشمش تر می‌شد؛ و همواره چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست.» 👈 نقل می‌کند که یکی از خادمان آن حضرت علیه السلام چنین نقل کرده است که امام علیه السلام روزی به صحرا رفت و من به دنبالش رفتم و دیدم بر سنگی سخت و خشن به سجده افتاد. ایستادم و در حالی که ذکر و ضجه‌اش را می‌شنیدم، هزار بار شمردم که می گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت، در حالی که محاسن و چهره‌اش از اشک چشم هایش آغشته بود. 🖤گفتم: آقای من! آیا اندوه شما را پایانی نیست؟! آیا از گریه‌ی شما کم نمی‌شود؟! امام علیه السلام فرمود: « وای بر تو! یعقوب، پسر اسحاق، فرزند ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند یکی از آنها را از دید او پنهان کرد، موی سرش سفید و کمرش خم شد و از گریه نابینا گردید، در حالی که پسرش زنده بود؛ و من با چشم خود پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم را کشته و بر زمین افتاده دیدم، چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام کم شود؟!» 📓مقتل الحسین علیه السلام ص ۲۴۵ 📮سفارش این کتاب👇🏻 @Aghayabnalhasan ☑️ کانال علامه عسکری 🏴 @Allameaskari
◾️عزاداری چهل ساله امام سجاد◾️ 🔘در اللهوف آمده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:« زین العابدین چهل سال بر پدرش گریه کرد. روزها روزه می‌گرفت و شب‌ها به عبادت می‌پرداخت و چون وقت افطار می‌شد و خادمش آب و غذا می‌آورد و پیش رویش می‌گذاشت و می‌گفت: آقای من بفرمایید؛ فرمود: زاده‌ی رسول خدا لب تشنه کشته شد!! و پیوسته آن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد تا جایی که غذا از اشک چشمش تر می‌شد؛ و همواره چنین بود تا به خدای عزوجل پیوست.» 👈 نقل می‌کند که یکی از خادمان آن حضرت علیه السلام چنین نقل کرده است که امام علیه السلام روزی به صحرا رفت و من به دنبالش رفتم و دیدم بر سنگی سخت و خشن به سجده افتاد. ایستادم و در حالی که ذکر و ضجه‌اش را می‌شنیدم، هزار بار شمردم که می گفت: «لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و صدقا.» آنگاه سر از سجده برداشت، در حالی که محاسن و چهره‌اش از اشک چشم هایش آغشته بود. 🖤گفتم: آقای من! آیا اندوه شما را پایانی نیست؟! آیا از گریه‌ی شما کم نمی‌شود؟! امام علیه السلام فرمود: « وای بر تو! یعقوب، پسر اسحاق، فرزند ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود و دوازده پسر داشت، خداوند یکی از آنها را از دید او پنهان کرد، موی سرش سفید و کمرش خم شد و از گریه نابینا گردید، در حالی که پسرش زنده بود؛ و من با چشم خود پدر و برادر و هفده نفر از اهل بیتم را کشته و بر زمین افتاده دیدم، چگونه اندوهم پایان پذیرد و گریه ام کم شود؟!» 📓مقتل الحسین علیه السلام ص ۲۴۵ سفارش این کتاب👇🏻 ☑️ @AGHayabnalhasan 🖤 کانال علامه عسکری 🏴 @Allameaskari