eitaa logo
🇮🇷 ندای فطرت🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
106.4هزار عکس
76.6هزار ویدیو
537 فایل
آدرس کانال ندای فطرت در سایر پیام‌رسان ها: بله: https://ble.ir/nedayefetratt
مشاهده در ایتا
دانلود
✅امام حسن(ع) به امام حسین(ع) وصیت نمود : 📋《فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ(س) فَادْفِنِّی هُنَاکَ》 ♦️هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده‏ ام فاطمه بنت اسد[مادر امام علی(ع)] منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار. سپس فرمود : 📋《وَ بِاللَّهِ أُقْسِمُ عَلَيْكَ أَنْ تُهَرِيقَ فِي أَمْرِي مِحْجَمَةَ دَمٍ》 ♦️تو را به خدا سوگند دهم مبادا دربارۀ من به اندازه شيشۀ حجامتى خون ريخته شود. از طرفی مروان و سایر بنی امیه، یقین کردند که مشایعت کنندگان قصد دارند، بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند. از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود، راه را بر کاروان عزادار بستند. همین که امام حسین(ع) بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند، مروان در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کرد و مانع آنها شد. عایشه نیز سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت : 📋《مَا لِی وَ لَكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ؟!!》 ♦️ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی و ارادتی نسبت به او ندارم؟ ابن عباس خطاب به عایشه گفت : 📋《تَجَمَّلْتِ وَ تَبَغَّلْتِ وَ لَوْ عِشْتِ تَفَيَّلْتِ، لَکِ التُسعُ مِن الثُّمنِ وَ فِی الکُلِّ تَصَرَّفتِ》 ♦️روز جنگ جمل بر شتر سوار شدی و امروز بر استر، با آنکه خدا و رسول خدا(ص) تو را امر نموده اند که از خانه بیرون نیایی و اگر زنده بمانی محتمل است که بر فیل سوار شوی! مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت : 📋《أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَهِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؟!!》 ♦️عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن(ع) در کنار پیامبر(ص)؟! چنین چیزی نشدنی است. و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» یعنی ما مسلّح هستیم، تشیع کنندگان را تهدید به جنگ کرد.(۱) ابن شهر آشوب می نویسد : 📋《وَ رَمَوا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سَلَّ مِنهَا سَبعُونَ نَبلاً》 ♦️در این هنگام، جنازه‌‏ی آن‌ حضرت(ع) را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه‌‏ تیر به تابوت آویخته شد.(۲) نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت : 📋《ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ》 ♦️برگرد به همان جایی که بودی! ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا(ص) شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع می رویم. سپس ابن عباس خطاب به عایشه گفت : 📋《وَا سَوْأَتَاهْ! یَوْمَاً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْمَاً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی》 ♦️این چه رسوائى است عایشه؟! روزى بر استر و روزى بر شتر(جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! در این هنگام امام حسین(ع) به مروان فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ(ع) إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَهَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا》 ♦️به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود، می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند. شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرائط آن را باطل ساختید. آنگاه جنازه مطهر را به طرف بقیع برده و در آنجا به خاک سپردند.(۳) هنگام دفن حضرت(ع)، امام حسین(ع) وارد قبر شد و بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت و سپس این ابیات را در سوگ آن حضرت(ع) زمزمه کرد : 📋《فَلَيْسَ حَرِيبَاً مَنْ أُصِيبَ بِمَالِهِ‌، وَ لَكِنَّ مَنْ وَارَى أَخَاهُ حَرِيْبٌ‌》 ♦️غارت زده آن کس نیست که مالش ربوده شده، بلکه غارت زده، کسی است که برادرش را در دل خاک، بپوشاند. 📋《أَ أَدْهُنُ رَأْسِي أَمْ اَطِيبُ مَحَاسِنِي، وَ رَأْسُكَ مَعْفُورٌ وَ أَنْتَ سَلِيبٌ؟》 ♦️آیا من، موی سرم را روغن بزنم و یا محاسنم را معطر کنم، در حالی که سر تو روی خاک است و تو مانند درخت شاخ و برگ ریخته، شده‌ای!(۴) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۹ ۴)مناقب ابن‌ شهر آشوب، ج۴، ص۴۵ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✅از امام علی(علیه السلام) نقل است که؛ من، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع)، پیش رسول خدا(ص) بودیم که ناگهان، نگاهی به ما کرد و گریست. گفتم : یا رسول الله(ص)! برای چه می گریید؟ فرمودند : 📋《أَبْكِي مِمَّا يُصْنَعُ بِكُمْ بَعْدِي!》 ♦️به آن چه پس از من بر شما فرود خواهد آمد. گفتم : یا رسول الله(ص)! آن چیست؟ بعد حضرت(ص) درباره امام حسن فرمود : 📋《أَبْكِي من طَعْنَةِ الْحَسَنِ(ع) فِي الْفَخِذِ وَ السَّمِّ الَّذِي يُسْقَى》 ♦️گریه ام از آن نیزه ای است که بر پای حسن(ع) می زنند و از زهری که او را مسموم می سازد!(۱) علامه مجلسی می نویسد : 📋《دَسَّ مُعَاوِیَهُ إِلَی عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ وَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ وَ إِلَی حُجْرِ بْنِ الْحَارِثِ وَ شَبَثِ بْنِ رِبْعِیٍّ دَسِیساً أَفْرَدَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِعَیْنٍ مِنْ عُیُونِهِ أَنَّکَ إِنْ قَتَلْتَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع) فَلَکَ مِائَتَا أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ جُنْدٌ مِنْ أَجْنَادِ الشَّامِ وَ بِنْتٌ مِنْ بَنَاتِی》 ♦️معاويه مخفيانه نزد عمرو بن حريث و اشعث بن قيس و حجر بن حجر و شبث بن ربعى مأمورانى جداگانه فرستاد و به هر كدام نويد داد اگر حسن بن على(ع) را بكشيد، دويست هزار درهم خواهيد گرفت و علاوه بر آن سركرده لشكرى از لشكريان شام شده و دخترى از دخترانم را به شما خواهم داد. 📋《فَبَلَغَ الْحَسَنَ(ع) فَاسْتَلْأَمَ وَ لَبِسَ دِرْعاً وَ کَفَرَهَا وَ کَانَ یَحْتَرِزُ وَ لَا یَتَقَدَّمُ لِلصَّلَاهِ بِهِمْ إِلَّا کَذَلِکَ》 ♦️هنگامی که اين خبر به سمع مبارك امام حسن مجتبی(ع) رسید، حضرت(ع) پس از آن، زره به تن مبارك نموده و آن را زير لباس مخفى مى‌كردند و حتّى الامكان از اجتماعات احتراز مى‌فرمودند و در نماز جماعت حاضر نمى‌شدند مگر با زره! تا اینکه؛ 📋《فَرَمَاهُ أَحَدُهُمْ فِی الصَّلَاهِ بِسَهْمٍ فَلَمْ یَثْبُتْ فِیهِ لِمَا عَلَیْهِ مِنَ اللَّأْمَهِ فَلَمَّا صَارَ فِی مُظْلَمِ سَابَاطَ ضَرَبَهُ أَحَدُهُمْ بِخَنْجَرٍ مَسْمُومٍ فَعَمِلَ فِیهِ الْخَنْجَرُ》 ♦️در يكى از روزها شخصى در هنگام نماز، تيرى به حضرت(ع) پرتاب كرد ولى به واسطه داشتن زره، آن تير به بدن امام(ع) اصابت نكرد و بار ديگر وقتى امام(ع) در تاريكى ساباط‍‌ مدائن عبور مى‌كردند، شخصى كه در تعقيب آن حضرت(ع) بود با خنجرى مسموم حمله كرد و ضربتى به امام عليه السّلام زد، و ضربت كارگر واقع شد.(۲) که بعدها این زخمِ حضرت(ع) معالجه شد. امام حسن مجتبی(ع) قبل از صلح با معاویه در «ساباط» به دلیل خیانت برخی فرماندهان و نبود اصحابی برای جنگ با معاویه، از پیشنهاد صلحی که معاویه به امام(ع) داده بود، سخن به میان آورد و خطبه خواندند و سپس به خیمه خود بازگشتتند. در این میان، سپاه امام(ع) گفتند : 📋《كَفَرَ وَاللَّهِ الرَّجُلُ! ثُمَّ شَدُّوا عَلَى فُسْطَاطِهِ فَانْتَهَبُوهُ حَتَّى أَخَذُوا مُصَلَّاهُ مِنْ تَحْتِهِ ثُمَّ شَدَّ عَلَيْهِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ أَزْدِيُّ فَنَزَعَ مِطْرَفَهُ‏ عَنْ عَاتِقِهِ فَبَقِيَ جَالِساً مُتَقَلِّداً السَّيْفَ بِغَيْرِ رِدَاءٍ!》  ♦️به خدا قسم، اين مرد کافر شده است و بـه خيمه ی حضرت(ع) حمله ور شدند! حتى سجاده ايشان را از زير پايش غارت کردند و عبدالرحمن ازدى به طرف آن بزرگوار یورش برد و مِطرَف (شال بزرگى که روى شانه ها انداخته مي شود) را از گردن آن حضرت(ع) کشید، پس آن حضرت(ع) در حالي که شمشيرش را به گردن آويخته بود، نشست.(۳) ابن اثیر می نویسد : هنگامی که معاویه به امام حسن مجتبی(ع) پیشنهاد صلح داد، مردم به گرمی آن را پذیرفتند. امام حسن(ع) در خطبه ای پیشنهاد معاویه را به اطلاع لشکر خود رسانید و فرمود : 📋《أَلا وَ إِنَّ مُعَاوِيَةَ دَعَانَا إِلَى أَمْرٍ لَيْسَ فِيهِ عِزٌّ وَلا نَصَفَةٌ، فَإِنْ أَرَدْتُمُ الْمَوْتَ رَدَدْنَاهُ عَلَيْهِ، وَحَاكَمْنَاهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِظُبَا السُّيُوفِ، وَإِنْ أَرَدْتُمْ الْحَيَاةَ قَبِلْنَاهُ، وَ أَخَذْنَا لَكُمُ الرِّضَا》 ♦️بدانید همانا معاویه ما را به امری فرا می خواند که نه عزّت ما در آن است و نه مطابق با انصاف است. اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید، درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند، ولی اگر زندگی دنیا را می طلبید، خواسته اش اجابت کرده و رضایت شما را فراهم کنیم. هنگامی که کلام امام حسن(ع) به این جا رسید : 📋《فَنَادَاهُ الْقَوْمُ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ : الْبَقِيَّةَ! الْبَقِيَّةَ! فَلَمَّا أَفْرَدُوهُ أَمْضَى الصُّلْحَ》 ♦️مردم از هر سو فریاد برآوردند که ما زندگی و بقای دنیایی را می خواهیم. با این سخن، صلح را بر امام(ع) تحمیل کردند و امام(ع) پس از آن که از آن ها جدا شد، صلح با معاویه را امضاء نمود.(۴) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۴ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۳۳ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱ ۴)اسدالغابه ابن اثیر، ج۲، ص۱۳ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
🗿منفورترین خانواده در تاریخ!👇 ✅امام صادق(علیه السلام) می فرماید: 📋《إِنَّ اَلْأَشْعَثَ بْنَ قَيْسٍ شَرِكَ فِي دَمِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ اِبْنَتُهُ جَعْدَةُ سَمَّتِ اَلْحَسَنَ(ع) وَ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ شَرِكَ فِي دَمِ اَلْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️أشعث بن قیس کندی در خون امیر المؤمنین امام علی(ع) شریک بود. و دخترش جعده امام حسن مجتبی(ع) را مسموم کرد و پسرش محمد در خون امام حسین(ع) شرکت کرد.(۱) 📚منبع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۲، ص۲۲۸ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✍پنج داستان زیبا و شنیدنی از زندگانی :👇 @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
🏴تشییع پیکر در قبرستان بقیع و شرح وقایع آن!👇 @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✅بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه، امام حسن(ع) از کوفه به مدینه رفت، اما امام(ع) همچنان برای معاویه خطری بزرگ محسوب می شد. معاویه تصمیم گرفت، حضرت(ع) را به واسطه همسرش جعده بنت اشعث بن قیس کندی به قتل برساند. معاویه برای جَعده پیغام فرستاد که : 📋《أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی‏ عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ(ع)》 ♦️من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه حسن بن علی(ع) را مسموم کنی و او را به قتل رسانی! 📋《وَ بَعَثَ إِلَيهَا بِمِائَةِ أَلفَ دِرهَمِِ فَقَبِلَت》 ♦️و هزار درهم نیز برای جعده فرستاد و جعده نیز با وساطت و پافشاری پدرش اشعث پذیرفت. تا اینکه روزی که امام حسن(ع) روزه بود، جعده زهر را در شیر ایشان ریخت و در هنگام افطار به امام(ع) داد، امام(ع) مقداری از آن را نوشید و بلافاصله زهر را احساس کرد و فرمود : «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»! از آن پس، امام(ع) پیوسته لخته‌های خون بالا می‌آورد. طولی نکشید که آثار زهر در بدن امام(ع) ظاهر شد و زمانی که لحظه شهادت امام حسن(ع) نزدیک شد، آن حضرت(ع) برادرش امام حسین(ع) را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به ایشان فرمود : 📋《یَا أَخِی! إِنِّی مُفَارِقُکَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ》 ♦️اى برادر! مرا مسموم کرده اند و به زودى از تو جدا مى‏ شوم و به دیدار پروردگار خود، نائل مى‏ گردم.(۱) 👤عمر بن اسحاق می گوید : 📋《كُنْتُ مَعَ اَلْحَسَنِ(ع) وَ اَلْحُسَيْنِ(ع) فِي اَلدَّارِ فَدَخَلَ اَلْحَسَنُ(ع) اَلْمَخْرَجَ ثُمَّ خَرَجَ فَقَالَ : لَقَدْ سُقِيتُ اَلسَّمَّ مِرَاراً مَا سُقِيتُهُ مِثْلَ هَذِهِ اَلْمَرَّةِ لَقَدْ لَفَظْتُ قِطْعَةً مِنْ كَبِدِي فَجَعَلْتُ أَقْلِبُهَا بِعُودٍ مَعِي!》 ♦️من با امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در خانه بوديم، پس امام حسن(ع) براى تطهير ببيت الخلاء رفت و وقتی بيرون آمد فرمود : بارها به من زهر دادند و هيچ گاه مانند اين بار نبود، همانا پاره ای از جگرم افتاد كه با چوبى كه همراهم بود، آن را حركت دادم! امام حسین(ع) به ایشان عرض کرد : 📋《مَنْ سَقَاكَهُ؟》 ♦️چه كسى به تو زهر داده‌ است؟ امام حسن(ع) فرمود : 📋《مَا تُرِيدُ مِنْهُ؟ أَ تُرِيدُ قَتْلَهُ؟ إِنْ يَكُنْ هُوَ هُوَ فَاللَّهُ أَشَدُّ نَقِمَةً مِنْكَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ هُوَ فَمَا أُحِبُّ أَنْ يُؤْخَذَ بِي بَرِيءٌ!》 ♦️از او چه می خواهى‌؟ آيا می خواهى او را بكشى‌؟ اگر آن كسى باشد كه من می دانم خشم و عذاب خداوند بر او بيش از توست، و اگر او نباشد، من دوست ندارم بي گناهى بخاطر من گرفتار شود.(۲) 👤جُنادَةِ بن اَبی اُمَیه می گوید : 📋《دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَشْتٌ یُقْذَفُ فِیهِ الدَّمُ وَ یَخْرُجُ کَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِیَةُ》 ♦️پس از مسموم شدن امام حسن مجتبی(ع) در لحظات آخر عمر شریفان، به حضور ایشان شرف یاب شدم. دیدم در پیش روی ایشان، طشتی گذاشته شده و پاره پاره جگر مبارکشان به خاطر زهری که معاویه به وسیله جعده به ایشان خورانیده بود، در آن طشت ریخته می شود. عرض کردم، چرا خود را درمان نمی کنید؟ حضرت(ع) فرمودند : 📋《بِمَاذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ؟》 ♦️مرگ را به چه چیز علاج می توان کرد؟ و من هم گفتم : «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ!» جناده در ادامه می گوید : 📋《ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ حَتَّى خَشِیتُ‏ عَلَیْهِ》 ♦️سپس نفَس حضرت(ع) به شماره افتاد و رنگ مبارکش زرد شد به طورى که بر آن حضرت(ع) ترسناک شدم. در این هنگام؛ امام حسین(ع) وارد شدند. 📋《فَانْکَبَّ عَلَیْهِ حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ وَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَعَدَ عِنْدَهُ وَ تَسَارَّا جَمِیعَاً》 ♦️آن حضرت(ع)، امام حسن مجتبی(ع) را در بر گرفت و سر مبارکش و میان دو دیدگانش را بوسید و نزدش نشست، پس مقدارى آهسته با هم صحبت کردند. سپس ندای «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏» بلند شد.(۳) در نقلی؛ در این هنگام امام حسین(ع) به نزد برادرش امام حسن(ع) آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد، گریه کرد، امام حسن(ع) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(ع) فرمود : 📋《أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ》 ♦️گریه ام برای رفتار بدی است که با تو می شود. امام حسن(ع) فرمود : 📋《إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ الله!》 ♦️ظلم و ستمی که بر من می شود همین زهری است که به من داده می شود و به سبب آن به قتل می رسم، ولی بدان که هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نمی باشد ای ابا عبدالله!(۱) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۶ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۴، ص۱۳۹ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۵ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
1⃣متحول شدن مرد شامی با رفتار امام حسن(علیه السلام)!👇 ✅در تاریخ آمده است که؛ 📋«أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ اَلْحَسَنُ(ع) لاَ يَرُدُّ» ♦️روزی یکی از اهل شام که به مدینه آمده بود، همین که با امام حسن(ع) برخورد نمود، شروع کرد به ناسزاگویی نسبت به امام حسن(ع) و امام(ع) به او پاسخی نداد تا سخنانش تمام شود. زمانی که سخنان مرد شامی تمام شد، آن حضرت(ع) به مرد شامی سلام کرد و لبخندی زد و سپس فرمود :  📋«أَيُّهَا اَلشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شَبَّهْتَ فَلَوِ اِسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوِ اِسْتَحْمَلْتَنَا أَحْمَلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ اِرْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالاً كَثِيراً» ♦️ای شیخ! گمان می‌کنم که غریب باشی و گویا بر تو اموری مشتبه شده باشد، پس اگر از ما حلالیت بطلبی و بخواهی که از تو راضی شویم، از تو راضی و خشنود می‌شویم و اگر چیزی سؤال کنی برایت باربر فراهم می‌کنیم و اگر از ما طلب ارشاد و هدایت کنی تو را ارشاد می‌کنیم و اگر بار برداری بطلبی عطا می‌کنیم و اگر گرسنه باشی تو را سیر می‌کنیم و اگر برهنه باشی تو را می‌ پوشانیم و اگر محتاج باشی بی‌نیازت می‌کنیم و اگر رانده شده‌ای تو را پناه می‌دهیم و اگر حاجتی داری حاجتت را برمی‌آوریم و اگر بار خود را به خانه‌ی ما فرود آوری و میهمان ما باشی، تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود، زیرا که ما خانه‌ی بزرگ و جاه و مال فراوان داریم. آن مرد وقتی این برخورد را از امام حسن مجتبی(ع) دید، گریست و گفت :  📋«أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ وَ اَلْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اَللَّهِ إِلَيَّ» ♦️شهادت می‌دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی و خدا می‌داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. من پیش از این سرسخت‌ترین دشمن تو و پدرت بوده‌ام، اما الان دوست داشتنی‌ترین شخص نزد من تو هستی.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۴ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
4⃣بخشش و سخاوت!👇 ✅نقل است که روزی یکی از غلامان امام حسن مجتبی(ع) مرتکب خطایی شده بود که مستوجب تنبیه بود. پس امام حسن(ع) دستور تنبیه او را داد. آن غلام بلافاصله به امام حسن(ع) عرضه داشت : مولای من! «وَ اَلْعٰافِينَ عَنِ اَلنّٰاسِ!» امام(ع) فرمود : تو را عفو کردم. آن غلام باز گفت : مولای من! «وَ اَللّٰهُ يُحِبُّ اَلْمُحْسِنِينَ!»(آل عمران ۱۳۴) امام حسن(ع) فرمود : 📋«أَنْتَ حُرٌّ لِوَجْهِ اَللَّهِ وَ لَكَ ضِعْفُ مَا كُنْتُ أُعْطِيكَ!» ♦️تو در راه خدا آزادى و از آنِ تو باد دو برابر آن چه به تو مى دادم.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۵۲ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
3⃣لطف به سگ!👇 ✅نقل است که روزی امام حسن مجتبی(ع) مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابر حضرت(ع) ایستاد. حضرت(ع)، هر لقمه ای که می خوردند، لقمه ای جلوی سگ می انداختند. مردی درخواست کرد که ای فرزند رسول خدا! اجازه دهید این حیوان را دور کنم. امام حسن(ع) فرمود : 📋«دَعْهُ إِنِّی لَأَسْتَحْیی مِنَا للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یکونَ ذُو رُوحٍ ینْظُرُ فِی وَجْهِی وَ أَنَا آکلُ ثُمَّ لَا أُطْعِمُهُ» ♦️نه، رهایش کنید! من از خدا شرم می کنم که جانداری به صورت من نگاه کند و من در حال غذا خوردن باشم و به او غذا ندهم.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الانوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۵۲ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✅امام حسن مجتبی(ع)، به شهادت تاریخ، فردی بسیار شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. امام حسن مجتبی(ع) در هر سه جنگی که در زمان خلافت امام علی(ع) رخ داد، حضور داشت. امام حسن(ع) در جنگ جمل، فرمانده جناح راست سپاه بود و در رکاب پدر خود امیرمؤمنان امام علی(ع) در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی(ع) سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد. هنگامی که پس از گفتگوها و اتمام حجت، جنگ آغاز شد و به فاصله کمی پیمان شکنان شکست خورده و طلحه و زبیر کشته شدند، در میانه جنگ مردمانی که اطراف شتر عایشه را گرفته بودند، به سختی از هودج عایشه دفاع می کردند، و هر دسته که کشته می شدند دسته دیگر جای آنها را گرفته و سرسختانه مقاومت می کردند. امام علی(ع) که متوجه شد تا آن شتر سر پاست، این نادانان و فریب خوردگان از مقاومت خویش دست برنمی دارند و آشوب و فتنه خاموش نمی شود، در صدد بر آمد تا هر چه زودتر آن شتر را از پای درآورد و از طرفی هم درباره هودج عایشه آمده است : 📋《وَ اُتِی بِالجَمَلِ فَاَبرَزَ وَ عَلَیهِ عَائِشَةُ فِی هَودَجِهَا وَقَد اَلبَسَت دَرعَاً وَ ضُرِبَت عَلَی هَودَجِهَا صَفَائِحُ الحَدِیدِ》 ♦️عائشه، سوار بر شتر وارد معرکه شد؛ در حالی که بر هودجی نشسته بود و زره بر تن داشت و بر هودج او صفحه‌های از آهن کوبیده شده بود.(۱) ابن شهر آشوب می نویسد : امیر المؤمنین(ع) در روز جمل پسرش محمد بن حنفیه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود : شتر عایشه را هدف این نیزه قرار ده و آن را از پای درآور! محمد نیزه مخصوص پدر را گرفته و حمله کرد، ولی بنو ضبه(که اطراف شتر عایشه بودند و به سختی از آن حمایت می کردند) مانع پیشرفت او شده و او را از رسیدن به شتر بازداشتند، و محمد به ناچار نزد پدر بازگشت. 📋《فَانْتَزَعَ الْحَسَنُ(ع) رُمْحَهُ مِنْ يَدِهِ وَ قَصَدَ قَصْدَ الْجَمَلِ وَ طَعَنَهُ بِرُمْحِهِ وَ رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ وَ عَلَى رُمْحِهِ أَثَرُ الدَّمُ》 ♦️در این وقت امام حسن مجتبی(ع) پیش رفت و نیزه را از او گرفت و به سوی شتر عایشه حمله کرد و خود را بدان رسانده و نیزه اش را به او زد و بازگشت در حالی که خون آن شتر بر نیزه بود.(۲) پس شتر عایشه با حمله امام حسن مجتبی(ع) از پای در آمد. 📚منابع : ۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۲۳۹ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۱ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
2⃣سخاوت امام حسن(ع) به کنیز!👇 ✅روزی کنیزی شاخه گلی به امام حسن مجتبی(ع) هدیه کرد و امام(ع) در مقابل به او فرمود : 📋«أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اَللَّهِ» ♦️تو در راه خدا آزاد هستی! برخی یاران به آن حضرت(ع) اعتراض کردند که به جهت یک شاخه گل او را آزاد نمودی؟ امام حسن(ع) فرمود : خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده است؛ آنجا که می فرماید : {وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا} هرگاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.(نساء۸۶) و نیکوتر از هدیه او، آزادی او در راه خدا بود.(۱) 📚منبع : ۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۳۴۳ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✍📚✍📚✍📚✍📚✍📚 5⃣7⃣ :📚 کتاب «صُلحُ الحَسَن(ع)» درباره صلح امام حسن مجتبی(ع)؛ اثر شیخ راضی آل یاسین پژوهشگر و عالم شیعی، به ترجمه ✍📚👇 @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✍پاسخ: علت صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه را می توان در این دو مورد خلاصه نمود: 1⃣امام حسن مجتبی(ع) از همان ابتدا با معاویه صلح نکرد، بلکه برای مدتی چند ماهه با معاویه جنگید، که به چند دلیل جنگ متوقف شد. آن دلائل؛ ۱)خیانت فرماندهان سپاه به امام حسن(ع) و ترک سپاه و پیوستن به معاویه! ۲)خستگی وعدم آمادگى روحى رزمندگان برای جنگ با معاویه آن هم شاید به دلایلی چون؛ وجود جنگ‏هاى قبلى(صفین، نهروان و جمل) و حیله‏ گرى و تزویر معاویه مبنی بر اینکه در صورت صلح، مدینه فاضله ای که به دور از جنگ و نزاع باشد، تشکیل خواهد شد. و سست عنصرى بسیارى از مردم که وقتی خیانت فرماندهان را دیدند به تبعیت از آنان به معاویه پیوستند. ۳)خطرات بیرونى که جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مى‏ کرد و درگیرى داخلى، آنان را براى حمله به مسلمانان بر مى‏ انگیخت. 2⃣حفظ جان شیعیان باقى مانده در آن عصر 3⃣روشن کردن حیله ‏گرى های معاویه و شناساندن چهره واقعی وی به مردم نا آگاه و سطحی نگر 📋توضیح: از طرفی، بارها امام حسن مجتبی(ع) طبق مطالب قبل، توسط افراد معاویه در معرض ترور واقع شد، تا جایی که در مدائن ران مبارک را شکافتند. حضرت(ع) احساس کرد جان خود و پیروانش در خطر جدى قرار گرفته است. مهم‌ تر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه در بین مردم پیدا کرده بود، اگر امام و یارانش شهید می شدند، خونشان هدر می‌رفته و چندان اثرى نداشت. امام حسن(ع) از راه ناچاری و براى حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعى معاویه ،صلح نامه را امضا نمود. 📜مواد صلح نامه: در صلح نامه موادى گنجانده شده بود، از جمله این که : ۱)معاویه متعرض امام(ع) نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفاى شایسته عمل کند. ۲)بعد از خود کسى را براى خلافت تعیین ننماید. ۳)شیعیان على(ع) در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند. ۴)و نیز حضرت امیرمؤمنان(ع) را در نماز و منابر سب و لعن نکنند. روشن است عمل به این مواد به ضرر معاویه تمام می شد. اگر به آن ها عمل نکند، چهره واقعی‌اش که سعی بسیار در پنهان کردن آن داشت، بین مردم آشکار خواهد شد. و آنان مى‌فهمند که معاویه پاى بند هیچ اصلى از اصول اسلامى نیست. همان طور که پیش بینی می شد، وقتی امام مجتبی(ع) با معاویه صلح کرد، معاویه به هیچ کدام از مطالبی که در صلح نامه آمده بود و آن ها را خود نوشته و برای امام مجتبی(ع) ارسال کرده بود، عمل نکرد و بدین وسیله چهره واقعی خود را برای همگان آشکار ساخت. 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۳۵۰ ۲)مقاتل الطالبین اصفهانی، ج۱، ص۶۹ ۳)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۲، ص۱۳۱۵ ۴)زندگانی امام حسن(ع) محلاتی، ص۴۲۵ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
solh.pdf
1.44M
✍📚✍📚✍📚✍📚✍ کتاب «صُلحُ الحَسَن(ع)» @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✅«امام حسن مجتبی(ع) سردار بزرگ جنگش «عبیدالله بن عباس» بود که می‌دانید چه کار کرد. شبانه رفت با معاویه که آن طرف بود، مذاکره کرد، پول گرفت، لشکرگاه خودش را ترک کرد و به دشمن پناهنده شد! امروز اگر یک سرباز شما به دشمن پناهنده می‌شود، چگونه درباره‌اش قضاوت می‌کنید؟ شب خوابیدند، صبح بلند شدند دیدند فرمانده‌ی کلّ نیروهای امام حسن(ع) از خیمه بیرون نمی‌آید. یک ساعت، دو ساعت، بعد رفتند داخل خیمه، دیدند نیست! دقّت کردند، دیدند آن طرف خیمه، شکافته است. بعد، قضیه روشن شد. در رأس کار چه کسی بود؟ امام حسن مجتبی(ع)! این چه توقّع بی‌جایی است که اگر یک رئیس، یک مرؤوس، یک قاضی، یا مسؤول بخش خاصی از کشور، از تشکیلات حکومت اسلامی، پایش را کج بگذارد، آن آقایی که با او مواجه می‌شود، فوراً شروع می‌کند به اصل نظام اسلامی، اصل جمهوری اسلامی، اصل حکومت اسلامی اهانت کردن!» 🎙بیانات مقام معظم رهبری سال ۱۳۷۲ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
🎙وصف برخی از ویژگی های در بیان :👇 @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
سوال6⃣5⃣ : چرا امام حسین(ع) با عاملان تیر اندازی به پیکر مطهر امام حسن مجتبی(ع) مقابله نکردند؟👇 @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍ 6⃣7⃣ : 📚 کتاب «حقایق پنهان» پژوهشی درباره تاریخ تحلیلی زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی(ع) بعد از شهادت امام علی(ع)؛ اثر احمد زمانی✍📚👇 @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
حقایق پنهان.pdf
2.44M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚 کتاب «حقایق پنهان» @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
۲۳ مهر ۱۳۹۹
✅امام حسن مجتبی(ع) می داند که جریان مخالف، اجازه دفن او را در کنار رسول اکرم(ص) نمی دهد، ولی ایشان این وصیت را می کند تا این سؤالها و تردیدها نسبت به عملکرد نظام حاکم شکل بگیرد و مردم بفهمند که این جریان باطل است. چون معاویه در میان مردم این مسئله را جا انداخته بود که در جنگ جمل، علی(ع) بر باطل و عایشه بر حق بود. در زمان تشییع جنازه امام حسن(ع) ابن عباس این جمله را به عایشه می گوید که تو روزی بر شتر سوار شدی و جنگ جمل را به راه انداختی؛ امروز بر اسب سوار شدی و مرتکب این کار شدی؛ روزی هم خواهد رسید که سوار بر فیل شوی و کعبه را خراب کنی! زمانی که ابن عباس این جملات را می گفت، کسی بر او اعتراض نمی کرد و مردم مدینه با این جملات به یکباره به فضای جنگ جمل رفته و می فهمند که در آنجا هم، حق با علی(ع) بود. کار به جایی رسید که مردم می خواستند جنازه را در کنار قبر رسول اکرم(ع) دفن کنند، ولی طرف مقابل، جنازه را تیر باران کرد. اینجا جایی بود که اگر وصیت امام حسن(ع) مبنی بر عدم درگیری بر سر دفن ایشان نبود، درگیری در مدینه حتمی بود و در این صورت، امام حسین(ع) در بیخبری و قبل از قضیه کربلا به شهادت می رسید. نتیجه این تشییع جنازه این شد که مظلومیت اهلبیت(علیهم السلام) و زورگویی طرف مقابل بر همگان آشکار شد؛ در حالی که طرف مقابل، با ابزار رسانه ای خود، از عثمان یک مظلوم ساخته بود و به وسیله این ابزار، دست به هر عملی می زد. اینجا اولین ضربه ای بود که امام حسن(ع) به مظلوم نمایی آنها وارد ساخت. بعد از اینکه با دفن حضرت در کنار قبر پیامبر(ع) مخالفت شد، امام حسین(ع) به مردم اعلام کرد که ما جنازه را به بقیع می بریم. در تاریخ نقل شده است که همه مردم مدینه برای تشییع جنازه حضرت(ع) آمده بودند. این اولین تشییع جنازه عمومی و رسمی اهلبیت(ع) بود. تشییع جنازه پیامبر(ع) و حضرت زهرا(س)و امیرالمؤمنین(ع) به صورت شبانه انجام شد. این تشییع جنازه امام حسن(ع) نشان می دهد که حضرت(ع) توانست نام اهلبیت(ع) را در مدینه زنده نگه دارد. ادامه حرکت امام حسن(ع) توسط امام حسین(ع) ادامه پیدا کرد. جریان مخالف هم از تنها ابزار خود یعنی مظلومیت عثمان در مقابل اهلبیت(ع) استفاده می کرد. وتنها ابزاری که باعث شد مردم همراه معاویه به جنگ با امیرالمؤمنین(ع) بیایند، همین مظلوم نمایی برای عثمان بود. معاویه امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان قاتل عثمان معرفی کرد و به وسیله این ابزار، مردم را برای نبرد با حضرت امیرالمؤمنین(ع) به میدان آورد. 🎙بیانات دروس تاریخ تطبیقی استاد طائب @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
5⃣بغض یزید نسبت به امام حسن(علیه السلام)!👇 ✅ابن عباس نقل می کند که؛ روزی امام حسن مجتبی(ع) و یزید بن معاویه نشسته بودند و خرما می خوردند. یزید گفت :  📋«يَاحَسَنُ(ع)! إِنِّي مُنْذُ كُنْتُ أُبْغِضُكَ» ♦️ای حسن(ع)! از آن روز که به وجود آمده ام تو را دشمن می دارم.  امام حسن(ع) فرمود : 📋«اِعْلَمْ يَا يَزِيدُ! إِنَّ إِبْلِيسَ شَارَكَ أَبَاكَ فِي جِمَاعِهِ فَاخْتَلَطَ اَلْمَاءَانِ فَأَوْرَثَكَ ذَلِكَ عَدَاوَتِي لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ : وَ شٰارِكْهُمْ فِي اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَوْلاٰدِ وَ شَارَكَ اَلشَّيْطَانُ حَرْباً عِنْدَ جِمَاعِهِ فَوُلِدَ لَهُصَخْرٌ فَلِذَلِكَ كَانَ يُبْغِضُ جَدِّي رَسُولَ اَللَّهِ(ص)» ♦️بدان ای یزید! شیطان در آمیزش پدر تو شریک شد؛ و هر دو نطفه به هم آمیختند و در وجود تو دشمنی مرا نهادند. زیرا خدای متعال [خطاب به شیطان] می فرماید : در مالها و فرزندانشان شرکت جو!(اسراء ۶۴) و نیز شیطان در آمیزش «حرب» شرکت کرد و «صخر» از آن زاده شد. از این رو او جدّم رسول خدا(ص)را دشمن می داشت.(۱) 📚منبع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۲ @TarikhEslam
۲۳ مهر ۱۳۹۹
‏فیلم از طرف سالمی
۲۳ مهر ۱۳۹۹
‏عکس از سالمی
۲۳ مهر ۱۳۹۹