eitaa logo
ندای اسلام
54 دنبال‌کننده
561 عکس
296 ویدیو
0 فایل
با سلام لطفا در صورتی که سوال،انتقاد یا پیشنهادی دارید به شماره 09332641368 پیام بدهید. با تشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «سنگ سرد» چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد. هر بار که او آتشی میان سنگ‌ها می‌افروخت متوجه می‌شد که یکی از سنگ‌ها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمی‌دانست. چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگ‌ها چیزی دست‌گیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می‌داد سرد بود. تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشه‌ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز، مانند کرم زندگی می‌کرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین می‌اندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده‌ای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم. •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️ تعیین مقدار حق شارژ آپارتمان 🔷 س ۶۶۲۶: آیا برای تعیین مقدار حق شارژ یا چگونگی مصرف آن، رضایت همه ساکنان شرط است؟ ✅ ج: این موضوع نیز تابع کیفیت قرارداد ساکنان آپارتمان و میزان اختیارات تفویض شده به مدیر خواهد بود. پس، اگر وضع سایر مقررات با موافقت اکثر ساکنین انجام می‌شود، در مورد سؤال نیز رضایت اکثریت کافیست. https://eitaa.com/nedayeeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[من از عطرِ آهسته‌یِ هوا می‌فهمم... تو باید تازگی‌ها از اینجا گذشته باشـی] ♥️ 🌟 https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «حاکم نیشابور و کشاورز » روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. سپس یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بخشید. اندکی بعد ،حاکم از تخت پایین آمد و کشیده‌ای محکم بر گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمتِ این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن ؟ و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سال‌هاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزی‌ام می‌خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می‌خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن کشاورز مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می‌خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده‌ای که به من زدی. فقط می‌خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد. از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی‌نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی‌انتهاست ولی به خواسته‌ات ایمان داشته باش. •┈┈•❀🍃🌸🍃❀ •┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
🌸با سلام و عرض پوزش به علت تعمیرات دستگاه و عدم دسترسی به مطالب کانال انشاءالله ادامه نهج البلاغه و وصیت نامه شهدا در روز جمعه ارسال خواهد شد.🌸
‼️ انجام حج نیابتی با وجود استطاعت 🔷 س ۶۶۲۷: کسی که پدرش فوت شده و پدر مستطيع بوده و با فيش او به قصد حج براي پدر حرکت کرده و به ميقات رسيده و در آنجا خودش هم مستطيع است چه کند؟ توضيح آنکه نه وصيتی بوده و نه از او خواسته شده که نيابت کند مثلاً وارث منحصر است و راه برای او باز نبوده مگر به اين‌طور؟ ✅ ج: در فرض مرقوم بايد براي خودش حج به‌جا آورد و برای پدر نايب بگيرد. https://eitaa.com/nedayeeslam
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ملاقات کفاش با امام زمان 🍃الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج🍃 ♥️ https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «تـوکــل» در زمان موسي خشك‌سالي پيش آمد. آهوان در دشت، خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن. . موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود. خداوند فرمود: موعد آن نرسيده است. موسي هم براي آهوان جواب رد آورد. تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت ومناجات بالاي كوه طور رود. به دوستان خود گفت: اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست. . آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد ، شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت: دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم. تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست. . تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!... موسي معترض پروردگار شد. خداوند به او فرمود: همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد. با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود.. •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam