eitaa logo
ندای اسلام
54 دنبال‌کننده
561 عکس
296 ویدیو
0 فایل
با سلام لطفا در صورتی که سوال،انتقاد یا پیشنهادی دارید به شماره 09332641368 پیام بدهید. با تشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ فروش کالا پیش از تحویل گرفتن آن 🔷 س ۶۶۵۹« آیا می‌توان کالای خریداری شده را قبل از تحویل گرفتن، به دیگران فروخت؟ مثلاً اینترنتی خرید کنیم و قبل از تحویل آن، اینترنتی بفروشیم. ✅ ج: اگر معامله نقدی بوده و شرط ضمن عقدی در این زمینه نشده باشد، اشکال ندارد اما اگر معامله سلف باشد (یعنی تحویل کالا مدت‌دار باشد)، در صورتی جایز است که کالا را تحویل گرفته باشید یا زمان تحویل رسیده باشد. https://eitaa.com/nedayeeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن ظهور وقتی رخ میده که ظلم، تمام عالم رو گرفته باشه، پس چرا باید با ظلم مبارزه کنیم؟ ♥️ https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍️ حکایت «موعظه عارف» شاگردی از عارفی خواست که او را موعظه کند . عارف گفت :مرنج و مرنجان. شاگرد پرسید: «مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را؛ اذیت نکنم ولی «مرنج» یعنی چی؟ چه‌طور می‌توانم ناراحت نشوم !؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده ، چه‌طور نباید برنجم؟» عارف پاسخ داد : « علاج آن است که خودت را کَسی ندانی ، و اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی‌رنجی! » «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که درطریقت ماکافری‌ست رنجیدن» •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️خون آمدن از دهان هنگام نماز 🔷 س ۶۶۶۰: اگر در حال دهان نمازگزار ـ مثلا بر اثر کشیدن دندان ـ خون بيايد، چه وظیفه ای دارد؟ ✅ ج: نباید خون را فرو ببرد و اگر بتواند بدون فرو بردن خون و نجس شدن بدن و لباس، نماز را ادامه دهد، مانعی ندارد و نماز صحیح است. https://eitaa.com/nedayeeslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌اگه بخوام برای رفع موانع ظهور و کمک به امام زمانم، وقت بذارم ؛ پس درسم و کارم و... چی میشه؟! ♥️ https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «حقیقت زندگی» شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ، به برگ دیگر و ... با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردند! اما وقتی به ته کلم رسید و برگ‌ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ‌ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست . داستان زندگی ما هم مثل همین کلم هست. ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می‌کنیم چیزی آن طرف روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم . و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود. «زندگی» همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم . •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️ وسائل جا مانده از میهمان 🔷 س ۶۶۶۳: میهمان، وسیله‌ای در خانه ما جا گذاشت و با اینکه قرار شد بیاید و آن را ببرد ولی مدت‌ها گذشت و نیامد، الآن هم هیچ دسترسی به او نیست، در حال حاضر چه تکلیفی داریم؟ ✅ ج: اگر از دسترسی به مالک آن مأیوس هستید، می توانید خود مال یا پول آن را از طرف مالک به فقیر صدقه دهید. https://eitaa.com/nedayeeslam
🌱️بذاریم امام زمان بر دلمون حکومت کنه... ♥️ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «بی تفاوت نباش» روزی جنگل آتش گرفته بود و ساكنين جنگل وحشت‌زده تلاش می كردند به هرطرف فرار كنند. ببرگفت من قوی هستم. به جاي ديگری می روم و دوباره زندگی‌ام را می‌سازم. فيل خودش را به رودخانه رسانده بود و با ريختن آب روی بدنش خود را خنك می‌كرد و در فكر گريز بود. و ... اما گنجشکی نفس زنان، خود را به رودخانه می‌رساند، با نوكش قطره‌ای آب برمی‌داشت، پر می‌كشيد و دوباره برمی‌گشت. از او پرسیدند: در اين وانفسا تو داری چه می‌كنی؟ پاسخ داد: آب می‌برم تا آتش جنگل را خاموش كنم. به او گفتند: مگر حجم آتش را نديده‌ای؟ مگر تو با اين منقار كوچكت می‌توانی آتش جنگل را خاموش كنی؟اصلا اين كار تو چه فايده‌ای دارد؟ گنجشك گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما وقتی از من پرسيدند زمانی که جنگلی كه وطن تو بود ، در آتش می‌سوخت چكار کردی؟ خواهم گفت؛ صحنه را ترك نكردم و هر چه از دستم بر آمد؛ برای نجات جنگل كردم و به جنگ با آتش رفتم. مهم نیست که شما چقدر «قدرت» دارید، مهم این است که چقدر «غیرت» دارید. •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️ رها کردن سوره و خواندن سوره جدید در نماز ‌ 🔷 اگر در نماز غیر از سوره «قل هو الله احد» و «قل یا ایها الکافرون» سوره دیگری را بخواند تا وقتی که بیش از نصف سوره را نخوانده است می‌تواند آن را رها کند و سوره دیگری بخواند. 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۸۱ https://eitaa.com/nedayeeslam
ای‌حُسن‌یوسف‌دکمه‌ی‌پیراهن‌تو دل‌می‌شکوفدگل‌به‌گل‌از‌دامن‌تو.. جزدرهوای‌تومراسیروسفرنیست گلگشت‌من‌دیدار‌سرو‌و‌سوسن‌تو.. من‌جز‌برای‌تـ😍ـو،‌نمی‌خواهم‌خودم‌را ای‌از‌همه‌من‌های‌من‌بهتر،من‌تو.. هرچیزوهرکس‌رو‌به‌سویی‌درنمازند ای‌چشم‌های‌من،‌نمازدیدن‌تو ! حیران‌وسرگردان‌چشمت‌تاابدباد منظومه‌ی‌دل‌برمدارروشن‌تو❤️‍🔥... 🌱 https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «مکافات عمل» پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد و آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد. پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید. روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل، با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟ ‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎•┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam
‼️ حکم نماز در سفر شخصی در ضمن سفر شغلی 🔷 س ۶۶۶۱: کسی که شغلش رانندگی است، از شهرش به نیت کار و تفریح (هر دو) حرکت می‌کند و پس از رسیدن به مقصد و اتمام کار، چند روز (کمتر از ده روز) به نیت تفریح می‌ماند، تکلیف نمازش چیست؟ ✅ ج: تا زمانی که در مقصد توقف دارد، نماز تمام است اما هنگام برگشت بنابراحتیاط واجب باید بین نماز تمام و شکسته، جمع کند . https://eitaa.com/nedayeeslam
همیشه‌آرزوی‌من‌تو‌بوده‌ای‌هنوزهم توبرگ‌وبارمیدهی‌به‌ریشه‌های‌آرزو..🌻 .. 🌱 https://eitaa.com/nedayeeslam
•┄☆••🌸﷽🌸••☆┄• ✍ حکایت «محاسبه دقیق» همــۀ فکــر و ذکرش شــده بــود رفاه اهــل و عیال. صبــح تا عصــر در بازار شاگردی میکرد و شب ها با تاکسی دوستش مسافرکشی. آن شــب با ماشــین بدون مســافر رســید تخت فولاد. جنــاب صمصام را دیــد کــه ســوار بر اســب نزدیــک قبــر بابا رکن الدین ایســتاده بــود.ابهت سید،اورا گرفت.ایستاد و از ماشین پیاده شد.بعد از سلام، گفت:اگر مقدور است دعا کنید تا وضع زندگی ام بهتر شود. سید نگاهش را از قبرستان برنداشت. انگار بغض توی گلویش بود. گفت: فریاد التماس مردگان را نمیشــنوی که دستشــان از دنیا کوتاه اســت و کمــک میخواهنــد؟بیچاره ها تمام عمر فکر جمع کردن مال بودند وحالا دستشــان ازدنیا کوتاه است.من نمیدانم چرا فقیر نوازی نکردند کــه الان چــوب بیفکری شــان را بخورنــد. مواظب باش تــامصیبت این بیچاره ها گریبانگیر تو نشود. ســرش را انداخــت پایین. ســید که انگار همــۀ زندگــی اورا خوانده بود، موقــع رفتــن،ایــن آیه را خوانــد: «فمن یعمــل مثقــال ذرة خیراً یــره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره» •┈┈•❀🍃🌸🍃❀•┈┈• https://eitaa.com/nedayeeslam