eitaa logo
🟣پایگاه خبری ندای زرند🟣
3.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
50 فایل
پایگاه خبری تحلیلی_انتقادی ومطالبه گرشهرستان زرند /اولین رسانه زرندیها با مدیریت بانوان جهت ارتباط @nedayezarand00
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹// فیلمی کوتاه از حال و هوای زمستانی ،صبحگاه چهارشنبه ۷دی ماه ۴۰۱ 🔹به کوشش : 📡 ندای زرند در 👇 https://t.me/p_nedayezarand 🔘 ندای زرند در 👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/971374624Cfc80be5cd9 🔘ندای زرند در 👇 https://rubika.ir/p_Nedayezarand401   🔉  ندای زرنددر 👇 splus.ir/p_nedayezarand ندای زرند در 👇 https://channels.bip.ai/join/nedayezarand ندای زرند در استوری واتساپ👇 09034392360
پدر پدرمان بود صبور و مهربان ، آرام و دوست داشتنی ساده زیست و بی آلایش در پی لقمه نانی حلال از کوه و تا دشت و صحرا و به هنگام رزم نیز مهیا رزمنده ای خستگی ناپذیر مردی از جنس این اواخر نماز اول وقتش را نشسته می خواند و ذکر همیشگی لااله الاالله بر لبانش همچنان جاری گهگاهی ساعت مچی اش را نگاه می کرد و با زحمتِ سمعک های بی رمق اش ، اخبار را از تلویزیون دنبال می کرد ولی باز هم از ما می پرسید ؛ چه خبر داری و ما نداریم !؟ خب تعریف کن. روایتی حماسی از و همکاری اش با پاسدار جانباز تا و همراهی اش با سردار شهید شنیده بودم اولین حضورش در جبهه ی شمال غرب بود و آخرین حضورش در جبهه ی جنوب غرب و سوغاتی اش از بمباران شلمچه ؛ خِس خِس سینه ، تنگی نفس ، سرفه های بی امان. همدم چندین ساله اش و مُشمایی پر از قرص ، آن هم گوشه ی تخت اش. بابت این سوغاتی ها سالی چندین بار روانه بیمارستان میشد تا کمی حالش خوب شود و برگردد به خانه ، اما این دفعه حالش فرق داشت. تلخ است ولی به یاد دارم دستانِ کبود شده از سرنگ ها را به آرامی فشردم و بوسه ای بر پیشانی اش زدم و با حسرت از کنارش جدا شدم. و اما آخرین دیدارمان ، بغض عجیبی داشتم و من نمی دانستم که... یادِ نگاه شیرین و پرمعنایش بخیر... 😭 . 📡 ندای زرنددرروبیکا👇 https://rubika.ir/p_Nedayezarand402