#دعا_درمانی👆
#ختم_نادعلی
(ذکری عجیب برای تمامی حاجتها)
✍ جهت حل هر مشڪل
هفت بار 《نادِعَلی》 بخوانید
حل خواهد شد ان شاء الله✨
📚 روح و ریحان ۶۸
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
خواص بیشمار دعای #ناد_علی
🍀برای پیدا شدن #گمشده و بازگشت غایب روزی ۱۱۰ بار
🌼جهت رهایی از #دشمن روزی ۲۷ بار
🍀جهت #گرفتاری های بزرگ ۱۰۰۰ بار
🌼 روز جمعه ۱۲ بار بخواند #سخنش مورد قبول واقع میشود
🍀جهت رفع #تهمت صبح و شام ۴۰ بار
🌼جهت #غنی شدن هر صبح ۱۲ بار
🍀جهت #کثرت_دولت هر روز ۳۱ بار
🌼جهت #پیروزی بر #دشمنان هر روز ۱۷ بار
🍀جهت #بستن_زبان بدخواهان هر روز ۱۸ بار
🌼جهت #چشم_زخم هر روز ۲۴ بار
🍀جهت #خواب دیدن حضرت رسول اکرم(ص) هر شب ۷ بار
🌼جهت خلاصی از #حبس ۷ روز ، روزی ۱۶ بار
🍀جهت باز شدن درها و #اقبال هر روز ۵۰ بار
🌼جهت #کشف_اسرار و کسب #دولت هر روز ۱۶ بار
🍀جهت کسب #علم در وقت نماز صبح ۱۷ بار
🌼برای رفع #سحر و کلیه #امراض بدن ۷ مرتبه رو آب خوانده و خورده شود.
بهتر از آب چاه و چشمه باشد و با آن غسل کند.
🍀برای پیدا شدن شیء #گمشده هرروز سه مرتبه خوانده شود.
📚منبع: هزارو یک نکته
🌻|↫#تعجیلدرفرجمنجیعالم
صلوات
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت یازدهم
🔻#سیاهان به ما رسیدند و هر کدام با سیاه خود به راه افتادیم و از هم جدا شدیم. به #دامنه کوهی رسیدیم راه باریک و پر سنگلاخ بود و در پایین کوه دره عمیقی بود ولی ته دره #هموار بود و من دلم خواست از بالای کوه بروم بخاطر اینکه هوای ته دره #حبس است.
🔻سیاه به من رسید و #خیال مرا تأیید کرد که علاوه بر حبسی ته دره درنده و خزنده نیز هست و در بلندی تماشای اطراف نیز میشود. دو سه مرتبه #ریگ ها از زیر پاها خزیده افتادیم دو سه متری رو به پایین غلطیدم و نزدیک بود به ته #دره بیفتم ولی به خارها و سنگها چنگ میزدم و خود را نگه میداشتم و دست و پا و پهلو همه #مجروح گردید. همچنین بینی به سنگی خورد و شکست. به سیاهک گفتم عجب اشتباهی کردیم در #بلندی ماندیم و کاش از ته دره رفته بودیم و سیاه به من خندید و میگفت: «هر کس در دنیا #تکبر نماید خداوند پستش میکند و هرکس برتری و بلندی جوید، دماغش را به خاک می مالند.» اینها را خواندید و #عمل نکردید.
🔻من به هر زحمتی که بود خود را از دامنه و بیراهه #خلاص نمودم با بدنی مجروح و دل پردرد ولی بیچاره ای که در جلو ما می رفت از آن دامنه پرت شد و افتاد به پایین دره و صدای #نالهاش بلند بود و سیاهش پهلویش نشسته بود به او میخندید و او همانجا ماند. خلاصه بعد از سختیهای زیاد به #همواری رسیدیم اما خستگی و تشنگی و سوزش همان جراحتها آزارم میداد. #سیاهک چند مرتبه خواست مرا از راه بیرون کند گوش نکردم و چون دید از او اطاعت نکردم #عقب ماند.
کمی گذشت و رسیدم به باغی که راهم از میان آن باغ بود...
♨️ ادامه دارد...