eitaa logo
🌻نگین آفرینش🌻
77 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب ۱۲ساله است. مثل خیلی از بچه‌های امروز به کلاس زبان انگلیسی می‌رود.او تنها دختر چادری آموزشگاه‌شان است. بیش از ۴۰ روز در و دیوارهای آموزشگاه را پر از شعارهای مختلف «مرگ» دیده و طاقتش تمام شده. به تازگی اعتراف کرده که از چند روز قبل با خودش الکل می‌برده و قبل و بعد از کلاس، وقتش را به پاک کردن شعارها می‌گذرانده. البته هر که از پشت سرش رد می‌شده، ناسزایی نثارش می‌کرده که با سکوت زینب ما مواجه می‌شده. بله و دلاور ما برای اعتقادش هم دیوار پاک می‌کند، هم فحش می‌شنوداما لب به ناسزا باز نمی‌کنداین است تفاوت این بچه‌ها با بعضی‌های دیگر. این بچه‌ها دانش‌آموخته‌ کلاس قهرمانی حاج‌قاسم هستند القصه معلم کلاس زبان به بچه‌ها تکلیف داده که انشایی بنویسندویک شخصیت بزرگ را معرفی کنند. زینب که انگار ناسزاها به او کارگر نیفتاده، تصمیم می‌گیرد از آرمان بگوید؛ «».او می‌خواهد باز هم در قامت یک انسان فرهیخته و عاقل، اعتقادش راباکلمات بیان کند. مادرش که می‌ترسد در آموزشگاه بلایی سر دخترش بیاورند، مخالفت می‌کند! اما در نهایت راضی می‌شود. زینب می‌نشیند به نوشتن و چه نوشتنی شنیده‌اید؟ آن هم از زبان یک زینب ۱۲ساله؟... زینب می‌داند نوشتن چنین متنی و خواندنش بین کسانی که فقط شعار «آزادی» می‌دهند یعنی چه.ولی کار خودش را می‌کند. انشایش راسر کلاس می‌خواند وبرخلاف انتظارش،استادش که تفکرات ضدانقلاب دارددرحالی که اشک درچشم‌هایش جمع شده، ایستاده برایش دست می‌زند! چند روز بعد هم انشای زینب به حوزه‌ی حاج‌آقا مجتهدی می‌رسد و حاج‌آقای میرهاشم حسینی از زینب تقدیر می کند