eitaa logo
نهضت مادری
1.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
474 ویدیو
36 فایل
خیر بدهیم و خیر بگیریم و نور توی شهرمان پخش کنیم که تا مومنین به هم مواسات نکنند، نوبت به ظهور نمیرسد ارتباط با ما: @Bandeye_khoda ✅️کانالهای دیگر ما 🇵🇸کانال امهات القدس @ommahatalqods 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @mehr61bano
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روز است از مشهد برگشته‌ایم و فردا روز اربعین است. دلم پر می‌کشد برای چند قدم پیاده روی در راه حسین علیه السلام. حتی اگر راهپیمایی جاماندگان باشد. همین که طریق الحسین علیه السلام هست کفایتم می‌کند. دخترم کمی بی حال و تب‌دار شده، دیشب تا صبح سرفه می‌کرد. به امید بهتر شدن، مقداری استامین‌فون دادم. خوابید تا ظهر، اما هنوز بی‌حال است، باز هم به امید بهبودی، دوباره دارو دادم. حدود چهار ساعت خوابید. حالا بیدار شده ولی بی‌حال‌تر از قبل دیگر نمی‌تواند چشم‌هایش را باز نگه دارد، اصلا از جایش بلند نمی‌شود. خدای من چه شده ؟ یک سرماخوردگی ساده که این‌قدر علامت ندارد. اذان مغرب شب اربعین شده، نمازم را خواندم و آماده شدم. حالا رسیدم به مرحله‌ای که پدرش را راضی کنم به بیمارستان رفتن. خیلی اعتقادی به دکتر رفتن ندارد اگر چه خودش کادر درمان است. می‌گوید صبر کنیم شاید بهتر شود و من با آب و تاب و نگرانی علائم عجیب کودک بیست و یک ماهه‌ام را شرح می‌دهم. بالاخره راضی می‌شود. نزدیک‌ترین بیمارستان بهرامیه است. علائم بی حالی شدید، تب و سرفه‌های مکرر خلطی است. دکتر اورژانس می‌گوید اجازه خروج ندارید و باید بستری شود. باز هم پدرش نمی‌پذیرد و می‌گوید برویم جایی دیگر. رفتیم مفید، آن‌ها هم گفتند بستری. حالا ساعت دوازده شب است و من کنار تخت اورژانس نشسته‌ام. دخترم بی‌حال روی تخت افتاده و منتظر رسیدگی پزشکان است. استیصال پزشکان برای جلوگیری از تشدید بیماری را احساس می‌کنم. اگر چه تمام تلاش شان را می کنند اما علمشان همین قدر، قد می‌دهد. تشخیص عفونت ریه است. ممنوعیت آب و شیر و غذا. برای طفلی که انس به سینه مادر دارد. تا همین چند ساعت قبل شوق پیاده‌روی روز اربعین را داشتم، اما الان مادری هستم که نمی‌داند طفل شیر خوارش طلوع فردا را می‌بیند یا نه... گه گداری با بی‌حالی چشم‌هایش را می‌گشاید طلب آب می‌کند من هم با صدای آمیخته با بغض می‌گویم چشم مادر می‌دهم و بعد از چند بار طلب آب نا امید می‌شود و می‌گوید شیر، شیر ... و من باز با اشک‌های روان می‌گویم چشم مادر می‌دهم و حالا طفل ناامیدم از خنکای آب و حلاوت شیر، کف دست‌اش را می‌مکید 😭 و تا اذان صبح همین روضه برایم چند بار تکرار می‌شود. گاهی با چند قطره آب، لبان عطشانش را آرام می‌کنم و وقتی طلب آب بیشتر می‌کند می‌گویم بخواب مادر بعداً می‌دهم. دعا و تمنایم از خدا این است که اگر خیری در این کودک هست نگهش دار و باز ‌احساس مادرانه‌ام تاب این دعا را نمی‌آورد و تمنا می‌کنم خدایا در این کودک خیر قرار بده و خودت حفظش کن. قربان قلب غمدیده‌ات رباب 😢🏴 تو آب و شیر نداشتی اما من هم شیر داشتم و هم آب اما نباید کودکم را سیراب می‌کردم. و تمام مدت برای قلب داغدار تو گریستم. و شب اربعین من شد روضه طفل رباب‌... روضه عطش... و روضه شرمندگی..‌ حالا صبح شده و خداوند دوباره دخترم را به من بخشیده و زبان من قاصر از سپاسگزاری پروردگارم است. اما پایان قصه ی رباب چیز دیگری بود... 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
دخترک زیبای عراقی، وسط جمعیت ایستاده بود و با نوای کودکانه به زوار خوش آمد می‌گفت. از عروسک‌های انگشتی که برای هدیه آورده بودیم، بهش دادم. دستش را به نشانه ادب و تشکر به سمتم بالا برد و من با لبخند ازش دور شدم. رسم ادب را کودکان عراقی، عجیب یاد گرفته‌اند... 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
سلام آقا... که الان روبه روتونم من اینجام و زیارت‌نامه می‌خونم... حسین جانم...🏴💫 بعد از سال‌ها دوری اباعبدالله علیه السلام اجازه دادند پای آلوده‌ی من به بهشت مبارک‌شون باز بشه...😢🏴 و رقیه، شب جمعه، مهمان ویژه‌ی اباعبدالله شد.❤️ آقا دوست ندارند بچه‌ها اذیت بشن، وقتی با کالسکه به سمت ایشون قدم برمی‌داری... نباید وارد قسمت تفتیش بشی، می‌تونی راحت مستقیم به راهت ادامه بدی، بچه، مادر و بقیه وابستگان به اون طفل... وقتی وارد حرم می‌شی نباید وارد دالان‌های مارپیچ منتهی به حرم بشی، مبادا بچه در فشار و ازدحام معطل بشه... درب مخصوص برات در نظر گرفتن تا اطفال راحت به حضور امام مشرف بشن... رقیه در حالی‌که شیر می.خورد، دستش به حرم رسید... اینقدر راحت... اینقدر لذیذ... بهشت همین‌جاست، کنار تو یا اباعبدالله علیه‌السلام🏴💫 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫🏴 بحمدلله ششمین جلسه گروه مواسات مادری شهرک ویلاشهر در تاریخ ۹ شهریور برگزار شد. خانم هاشمی بانی ششمین روضه گروه مواسات بودند.☺️ چند نفر از خواهرای مواساتی هم در پذیرایی‌ها کمک کردند.😊 مراسم با قرائت سوره مومنون و زیارت عاشورا شروع شد و بعد روضه و سینه زنی🏴 ممنونیم از تک تک دوستانی که زحمت کشیدند تشریف آوردند و کمکی کردند تا این مجلس برگزار بشه.🙏 اجرتون با سیدالشهدا( علیه السلام ) 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
◾️🏴💫 رحلت گونه پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و شهادت سبط النبی حضرت امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) و هم‌چنین ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) تسلیت باد. ◾️🏴💫 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
بحمدلله هفتمین جلسه گروه مواسات مادری شهرک ویلاشهر در تاریخ ۱۳ شهریور برگزار شد. خانم سمیه موسوی بانی هفتمین روضه گروه مواسات بودند.☺️ چند نفر از خواهرای مواساتی هم در پذیرایی ها کمک کردند.😊 یکی از دوستان که زائر کربلا هم بودند کیک آوردند.🙂 و یکی دیگر از خواهرای مواساتی زحمت حلوا رو کشیدند😌 مراسم با قرائت سوره یاسین و زیارت عاشورا شروع شد و بعد روضه و سینه زنی😇 ممنونیم از تک تک دوستانی که زحمت کشیدند تشریف آوردند و کمکی کردند تا این مجلس برگزار بشه.🙏 اجرتون با سیدالشهدا🏴💫 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 سومین دورهمی ما در چهارشنبه ۸ شهریور ماه منزل خانم عسگری در ⏰ ساعت ۳/۵ بعدازظهر برپا شد.😊 در ابتدا خانم خزایی عزیز، با خواندن زیارت عاشورا و روضه حال و هوامونُ عوض کردن.. 🥺 بعداز اتمام روضه سرگروه با بچه‌ها و اعضای جدید درباره نهضت مادری و طریقه جذب افراد و برگزاری دورهمی در مسجد صحبت کرد.☺️🕌 سپس سخنران عزیزمون خانم خسروی از راه رسیدن. تفسیر سوره ماعون گفتند به همراه سخنانی در رابطه با نهضت مادری و مواسات. این دورهمی با ۱۲ بانوی باقرشهری که ۴نفرشون افراد جدید بودن برگزار شد🌸 جمعا ۹ تا بچه حضور داشتند که بچه‌های بزرگتر با کاغذ و مداد رنگی ✏️🗒و هم چنین بادکنک🎈 که میزبان تدارک دیده بود بچه‌های کوچیکتر رو مدیریت و سرگرم می‌کرد و در ادامه با مواسات یکی از دوستان با ذرت بوداده از بچه‌های کوچیک پذیرایی شد. بچه‌ها با اینکه توی اتاق کناری بازی می‌کردند و سرگرم بودند، روضه امام حسین علیه السلام رو هم شنیدن و ان‌شاءالله تاثیر خوبی روشون گذاشته بشه.😇 خانم عسگری عزیز به نیت با لقمه های نون و پنیر، میوه، چای و بیسکوئیت و خرما از خانم‌ها پذیرایی کردند. ان‌شاءالله خدا حاجت دلشونُ برآورده کنه.🤲 بعضی از خانم‌های گروه مواسات کردند و در پذیرایی، شستن ظرف‌ها و تمیز کردن منزل به بانی کمک کردند.🫶✋ دورهمی مون تا ساعت۷ طول کشید و خانم عسگری مواسات کردند و سخنران رو به مترو رسوندن😊 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
از مدعیان جهان بپرسید: آیا کتاب گینس شما ظرفیت ثبت چنین عشق بزرگی را دارد؟ یکی از بهترین متن‌هایی بود که تو مسیر مشایه دیدم. 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
روایت اربعین دومین روز پیاده‌روی قرار بود به حیدریه برسیم، اما به‌خاطر بچه‌ها نشد‌ و تا عمود ۴۹۰ رو طی کردیم. به‌دلیل ازدحام زائر در موکب‌ها تصمیم گرفتیم شب‌ها به مبیت(خونه) بریم... اونجا مرسومِ با تاریک شدن هوا، افراد زیادی کنار مسیر پیاده‌روی می‌ایستن و زائرا رو به خونه‌هاشون دعوت می‌کنند. مثل شب قبل به یک روستا دعوت شدیم و برادر عراقی با ماشین خودش ما رو به مبیت در منطقه «خوان نُص‍ُر »رسوند. یک خانه روستایی بزرگ با حیاطی پر از درختان نخل🌴 قبل از ما هم چند خانواده ایرانی میهمان این خانه شده بودند، مادرا و بچه‌ها به سمت یه اتاق بزرگ در حیاط پشتی رفتیم، نزدیک اتاق کنار دیوار یک حصیر انداخته بودن و چندتا از دختران فامیل که نوجوان و جوان عراقی بودند، روش نشسته بودند. بعد از خوردن شام ، طبق معمول برق قطع شد و از شدت گرما مجبور شدیم بچه‌ها رو به حیاط ببریم، روی حصیر نشستیم که دخترای میزبان برامون چای آوردن و کم‌کم سر صحبت باز شد. 😊 ...ادامه دارد 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
...و در ادامه اول با معارفه و پرسیدن اسم‌ها شروع شد: دخترایی به نام‌های «نورا، مِسک، زهرا، تبارک، مریم، فِضّه و....» ما دعوت شدیم به کارت بازی. ( یه سری رنگ و شماره داشت با قوانین خودش) دوتا از خانم‌های میزبان هم به جمع ما اضافه شدن که یکیشون دبیر فیزیک بود.🧕 حرف‌ها ادامه داشت تا رسیدیم به بحث ازدواج و معیارهای انتخاب همسر👰😅💍 زوجاً مومناً فولوس کثیراً (هم مومن باشه هم پولدار) خلاصه اینکه من دومین بار بود سفر اربعین می‌رفتم، اما بارها تجربه کردم که عراقی‌ها اصلا توقع تشکر و تعارف و.....ندارن. اما از ارتباط گرفتن و صحبت کردن خیلی خوشحال میشن🫂 حتی اگر مثل ما نصفه نیمه و غلط غلوط و حتی با اشاره باهاشون حرف بزنید. اتفاقا از ما پرسیدن که چطور عربی رو یاد گرفتید ؟ من به خواهرم اشاره کردم و گفتم: ((هی حافظ کل قرآن))💝 و خودمم یه کم درسش رو‌خوندم، و‌موج تعجب و شادی رو توی چشماشون می‌دیدم. 😍🥹 آخر سر هم با کلی قربون صدقه و تعارف از هم خداحافظی کردیم و جمله آخرمون این بود: «حُبّ الحسین یجمعنا»✨ والحمدلله رب العالمین 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواسات اربعین 🇮🇶🇮🇷 توی پیاده‌روی اربعین از این مواسات‌ها زیاد پیش میاد، که مثلاً یه پسر جوون عراقی بیاد کالسکه رو ازت بگیره و یه مسافتی رو برای هل دادنش کمک کنه😍 اونم تو عمود ۳۱۳😇 اصلا آدم کیف می‌کنه که داوطلبانه میان به کمک مامانای بچه دار😍😍🥰 خودم خیلی حس خوبی بهم دست داد، گفتم باهاتون به اشتراک بذارم. جامعه امام زمانی یعنی این😇 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
روایت اربعین بعد از ۳ روز پیاده‌روی به عمود ۱۴۲۰ رسیدیم ، اول شهر کربلا.... تا چشم کار می‌کرد جمعیت دیده می‌شد، هوا تاریک و همه خسته، البته بچه‌ها خسته‌تر، آنقدر خسته که فقط به فکر جایی برای استراحت بودیم. مردهای گروه در حال برنامه ریزی بودن، بریم فلان خیابون، فلان موکب، فلان جا به حرم نزدیکه، اون یکی دوره و از این حرفااااا. توی یه موکب کوچیک کنار خیابون نماز مغرب رو‌ خوندیم و مقداری حلوای عراقی بهمون دادن و هر کس یه طرف منتظر بودیم تا تکلیف معلوم بشه. حدودا یه ساعت گذشت و مردها با ناامیدی گفتن اطراف حرم خونه‌ها پر شده و ما هم با وجود خستگی و بی‌حالی بچه‌ها اصلا توان نداشتیم که بریم داخل شهر و یکی یکی موکب‌ها رو بگردیم ببینیم جا هست یا نه😔 در همون حال خستگی و ناامیدی آقا صادق (خواهر زاده جانم که خیلی تو این سفر زحمت کشیدن) اومد گفت: پاشید بریم مبیت!!! یه آقایی همین دور وبر خونه داره، بریم شب رو استراحت کنیم و صبح زود بریم توی شهر و دنبال موکب و..... بازهم میزبان عراقی با ماشین خودش ما رو به سمت مبیت برد، اما این دفعه خبری از روستا نبود یه محله جدید (شهرک مانند) در ابتدای شهر کربلا با کوچه‌های منظم و ساختمان‌های جدید و زیبا..... ما که فقط دنبال جایی برای خواب بودیم و توقع دیگه‌ای هم نداشتیم ، یهو دیدیم ماشین جلوی یه خونه بزرگ و شیک توقف کرد به قول بچه‌ها ویلااااا😉 حیاط بزرگ و چمن کاری با استخر و آلاچیق، داخل خونه هم خیلی شیک و مجلل، با سرامیک‌هایی آن‌چنانی و چند دست مبل شیک و پیک😎🤩 داخل شدیم و بازهم تعداد زیادی زائر ایرانی قبل از ما مهمون این خونه شده بودن، سفره شام پهن بود و چند زن عراقی بدون هیچ توقع و صحبتی سریع شروع کردن به پذیرایی و آوردن غذا. ۳_۴نوع غذا آماده کرده بودند، اون هم برای این همه میهمان. (حدود ۱۰۰نفر) با مادرم و خواهرم می‌گفتیم ما از فامیل خودمون هم این‌طوری پذیرایی نمی‌کنیم چه برسه به غریبه‌ها؟؟؟؟ بعدش با خودم کلی فکر کردم، اگر این خونه که معلومه نو تازه ساز هست برای من بود به همین راحتی خونه و وسایل نو و شیک و گرون قیمت رو در اختیار دیگران می‌ذاشتم؟ من هم اجازه می‌دادم آدم های غریبه با لباس‌های گرد و خاکی روی مبل‌های گرون قیمت خونه‌م دراز بکشند، وقتی پتو برای خواب کم اومد، رو تختی خودم رو بهشون می‌دادم؟؟؟؟ و این ماجرا فقط یک شب نبود ، نزدیک به یک مااااه خانه‌ای نو با تمام وسایلش در خدمت زائران امام حسین علیه‌السلام بود نه غریبه‌ها. 😢🥺 و با تمام وجود معنی: «بأبی أنتم و امی و نفسی و اهلی و‌مالی» رو‌ فهمیدم. تمام عالم به فدای تو‌حسین😭 پ.ن: تو این خونه تعداد مهمونا خیلی زیاد بود، نتونستم با میزبان خیلی صحبت کنم و عکس بگیرم. 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
چهارمین جلسه جهاد تبیین با حضور ۵ مادر و ۷ فرزند🏴🧕🏻👧🏻👦🏻 جلسه پرباری که با عضو جدید و کلی دستاورد همراه بود، صبحانه مواساتی که جای همتون حسابی خالی بود. قرار شد اهداف گروه سازمان‌دهی شده و افراد مستقیما روی یک موضوع خاص تمرکز کنند. بچه‌ها هم در گوشه از مسجد به بازی‌های کودکانه خود رسیدند و کلی بهشون خوش گذشت . 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
سه سال بود که تلاش می‌کردیم اربعین راهی شویم. پارسال خانوادگی آماده شدیم و دقیقا شب قبل حرکت ما مرزها رو بستن و سفر ما کنسل شد😭😭😭 امسال هم در آرزوی سفر اربعین و جور شدن اولیات سفر بودم ولی خوب انگار باز هم مشکلاتی بود... اما همسرم به‌ یک باره سفت و محکم اعلام کردن که می‌مونند پیش بچه‌ها تا من برم 🥹🥹 گفتم: (بدون شما خیلی سخته همسفر هم ندارم، چطوری برم کشور غریب؟) گفتن: (مگه مهمان امام نیستی من چه کاره‌ام!!؟؟) ته دلم نگران بودم اما محکم بودن همسرم و دلداری ایشون به‌ من در دلم، نور امیدی ایجاد کرد.😇 می‌گفت: (چندساله قراره بریم جور نمیشه من قبلا رفتم این‌بار نوبت توست برو و به هیچ چیزی فکر نکن.) مگه میشه!؟؟؟ بالاخره با پافشاری ایشون و گذشت و همدلی‌شون ( که شما بخوانید مواسات خانوادگی😊) همراه برادرم راهی سفر شدیم. ...ادامه دارد حب الحسین یجمعنا💫🏴 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
....و در ادامه ظهر سه شنبه روز قبل اربعین از مرز مهران وارد خاک عراق شدیم. هردو اولین سفر اربعین رو تجربه می‌کردیم فرصتی برای پیاده روی نبود ماشین گرفتیم تا کربلا. ❤️❤️❤️ ماشین تازه وارد جاده شده بود که نگهش داشتن، مردی عرب با مای بارد سوار شد و می‌گفت: زائر ابوسجاد مای بارد... انگار تازه باور کردم که بالاخره زائر آقا شدم 😭😭😭 این جمله برام آشنا بود قبل سفر در محله‌مون چند جلسه کلاس مکالمه عربی برگزار شد اونجا گفتن عرب محلی به امام حسین(ع) می‌گن ابوسجاد. چه نام زیبایی😍😍😍 دلش به آب تنها رضا نداد مرد دیگری رو صدا زد و آبمیوه هم آورد چون سر ظهر بود و هوا بسیار گرم بود. ماشین حرکت کرد از مسیر حله به سمت کربلا دو ساعت بعد جلوی یک موکب ساده نگه‌داشت. اونجا به زائرا برنج و لوبیا می‌دادن پسر بچه‌ای حدودا ده ساله نظرم رو جلب کرد که در موکب کمک می‌کرد اسمش رو پرسیدم جعفر نام داشت. چقدر دلم می‌خواست باهاش روان صحبت کنم و بهش بگم تو مرد بزرگی هستی که در راه عشق به امامت هم‌پای بزرگترها در این گرما تلاش می‌کنی. اما بلد نبودم بهش بگم... ...ادامه دارد حب الحسین یجمعنا💫🏴 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
...و در ادامه جالب بود دختر بچه‌ای حدودا ۱۲_۱۳ ساله در ماشین ما بود با اینکه او هم عربی بلد نبود با اشاره با دختر بچه‌های عرب هم کلام شده بود😄 و می‌خندیدن. بعد رفت و براشون شکلات چوبی آورد، لبخند شادی بر لبان هر دو طرف پیدا بود این تلاش‌شون برای دوست شدن باهم خیلی قشنگ بود😍😍😍 باید حرکت می‌کردیم، حدودا ساعت شش غروب بود که رسیدیم نزدیک کربلا. ۳۵ عمود مانده بود به برادرم گفتم پیاده شیم قدری در مسیر حرکت کنیم. پیاده شدیم جمعیتی بسیار از چند ملیت در کنار هم به سمت هدفی واحد... (حب الحسین یجمعنا😍) همین‌طور که حرکت می‌کردیم دو پسر عراقی از ما پرسیدن شما ایرانی هستید و ما گفتیم بله، آن‌ها در جواب گفتن جای شما روی سر ماست و بعد با لبخند از ما دور شدن این‌همه مهربانی و همدلی برام شیرین و لذیذ بود... حدود ساعت ده بعد چهار ساعت پیاده‌روی رسیدیم موکبی که مادرم در آنجا منتظر ما بود، البته راحت نرسیدیما گم شدیم😱 و مسیر رو پیدا نمی‌کردیم😏 چون نمی‌تونستم عربی رو راحت صحبت کنم. به خودم گفتم باید پیگیر یاد گرفتنش بشم😊 باورم نمیشد شب اربعین من کررربلاااا 😍😭😍 شب رو استراحت کردیم فردا اربعین بود باید می‌رفتیم بین الحرمین برای خواندن زیارت اربعین... خدایا شکرررت بابت رسیدن به کربلای معلی💫☘ حب الحسین یجمعنا💫🏴 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
وقتی فهمیدم هم گروهیم تو کوچه خودمونه و تو گروه اعلام کرده برای پسرش. باهاش قرار گذاشتم و بچه‌هام رو رسوندم به تنها پسرش. خداروشکر چقدر خوب بهشون خوش گذشت و تو پارک هم چند تا مامان دیگه رو پیدا کردیم و باهاشون ارتباط گرفتیم که دفعه‌های بعد بتونیم در زمینه‌های اعتقادی و رفع شبهه کمکشون کنیم که از وقت شون بتونن بهره آموزشی و مفید ببرن. 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
«مشایه...من نجف الی کربلا» با بچه‌ها، مشایه معانی مختلفی پیدا می‌کنه! 💫❤️ شاید لازم باشه دو تا مامان با ۶ تا بچه، سوار همچین ماشینی بشن... ابا عبدالله (علیه‌السلام)، خیلی هوای بچه‌ها رو دارن. اونا باید راحت‌تر و با اذیت کمتری به کربلا برسن. 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
عروس خانم مشهدی که تو دوران عقد با مادرشوهر و خواهرشوهرش به زیارت اربعین اومدن... قبل از سفر نیت کرده بود برا امام زمان زودتر فرزنددار بشن... و وقتی کارت رو گرفت خیلی متاثر شد، انگار تاییدی بود از طرف امام حسین ( علیه‌السلام) بر نیتش☘ 🏴💫 حالا نیتش تبدیل شده به یک عهد تمدن ساز... 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
از اربعین پارسال، حسرت پیاده‌روی درست و حسابی به دلم مونده... دوست داشتم امسال تماااام مسیر رو پیاده برم و تا حد توانم قدم به قدم با رقیه و زینب(سلام اله علیهما)، همدردی کنم😭 پارسال برای مراعات حال عزیزای همسفرم❤️خیلی زود سوار ماشین شدیم و زمان کمی رو تو مسیر بودیم😔 با خودم بسته بودم که امسال پر انرژی باشم که کم نیارم💪 از طرفی مادرشوهر عزیزم هم دوست داشتن توی پیاده روی اربعین شرکت کنند.😍 توان کم ایشون و تصمیم یه ساله‌ی من اصلا با هم هماهنگ نبود 🥺 به لطف خدا، بدون هیچ گونه نگرانی و ناراحتی، دعوت‌شون کردیم که همسفر خانواده ما باشن.🥰😍 یه همسفر آروم و مهربون که درست مثل بچه‌هام مراقبشون بودم و کلّ مسیر دست‌‌شون توی دستم بود که خدای نکرده گم نشن😊 توی خنکی غروب و کمی از شب،با فاصله‌های کوتاه و استراحت بیشتر حرکت می‌کردیم تا ایشون و بچه‌هامون خسته نشن☺️ توی دو شب تقریبا ۴۰۰ عمود رو رفتیم😅 ولی خیلی خوش گذشت،روز سوم به همسرم گفتم، مادرتون چیزی نگفتن ولی خسته شدن، قبل از اینکه اذیت بشن از اینجا به بعد رو با ماشین بریم. و این در حالی بود که قلبِ خودم رو اونجا جا می‌ذاشتم، امسال هم امام حسین جانم، این رو برای ما خواسته بودن.🥰😍😭😭😭 بالاخره مسیر رُشد هر شخص با شخص دیگه فرق داره...🥺 اصلا شاید ارباب به برکت حضور همسفرای عزیزم، منو می‌طلبن... 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« رساله من النساء الایرانیات الی العراقیات» نامه‌هایی که با عشق و امید به ایجاد نهضت بین المللی زنان مسلمان، این بار در مشایه به دست زنان عرب می‌رسند. 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
روز اربعین تو کربلا کارت رو بهشون هدیه کردم و گفتم عهد ببندید، ان‌شاءالله یاران امام زمان (عج) رو زیاد کنید... پذیرفت، لبخند زد و به چادر دخترش سنجاق کرد... 🇮🇷 نهضت مادری اینجاست: ╭┅──==───┅╮ ↪ @nehzatemadari ╰┅──==───┅╯ 🌟 این شناسه شما رو به محله هاتون وصل میکنه 👇🏻 @maman_e_hosein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا