#روایت_دوم
آقای خدری
راستش من خیلی ساله تو زمینه ی ازدواج و فرزندآوری مشغول فعالیت بودم و هستم و ان شاء الله خواهم بود 😊
اما نکته ی مهم این بود هیچ دوره ای که تربیت مدرس جمعیتی باشه و اینکه هیچ دوره ای که تمام ابعاد جمعیتی را به صورت کامل و مبسوط مثل ابعاد شناختی و اقناعی اقتصادی اجتماعی روانش شناسی و پزشکی و... بررسی کنه را واقعا ندیده بودم و این واقعا قابل ستایش بود
حالا قشنگیه کار اینه که یک روز فقط یک روز 😁 قبل از افتتاحیه و شروع دوره یکی از دوستان بهم اطلاع دادن که سخنرانی جمعیتی آقای بانکی پور هست میتونی بیای گفتم معلوم نیست شاید بیام اما دقیقا نمیدونستم این دوره چیه و قراره چه اتفاقاتی داخلش بیافته که اتفاقا یه فرصت خالی برام ایجاد شد و وقتم خالی شد و رفتم جلسه را و بنر جلسه و دوره را که دیدم با خودم گفتم وای دقیقا نیمه ی گمشده ی جمعیتیم را پیدا کردم 😍( با یکم اغراق دقت کنین فقط یکم به قول ما اصفهانی ها یخته😂)
بعد که فهمیدم پنج شنبه هاست خیلی خوشحال تر شدم چون معمولاً شنبه تا چهارشنبه ام وقت خالی کمتر داشتم
و خدا را شکر پنج شنبه هام را برای این دوره خالی کردم و این دوره ی بسیار عالی را شرکت کردم و البته خدمت گزاری بدون منت و با افتخار هم در خلال دوره برای عزیزان داشتم در حدی که بعضی از شرکت کنندگان دوره فک میکردن بنده مسؤول برگزاری دوره هستم و در انتخاب اساتید و محتوای امتحان میتونم مداخله کنم
خلاصه این دوره هم مثل همه ی دوره ها و کلاس ها و جریانات زندگی تموم شد و بی صبرانه منتظر امتحانات و ارزشیابی های مد نظر هستم تا ان شاء الله دستمون بند بشه تو دانشگاه 😊
همگی بگین ان شاء الله
@nejatiiran
#روایت_سوم
خانم نیسیانی
بی تعارف بگم اومدن دوره برام سخت بود هم از نظر ایاب و ذهاب هم از نظر کارهای شخصی جالبه بگم همزمان با دوره چند بار شد که اول می رفتم جلسه دادگاه و بعد میومدم دوره شاید خیلیها پیش خودشون می گفتند خب این بنده خدا با این سن و سال دیگه بچه دار هم نمیشه ☺️میاد تو این دوره ها برای چی؟ راستش خودم هم بعضی وقتها می گفتم من از همه بزرگترم با این سن و سال☺️ آیا این دوره ها به درد من میخوره؟
بعد یاد سردار شهید سلیمانی میفتادم که چند سال بزرگتر از من در میدان بود برای کشورش و دلگرم میشدم که من هم در میدانم برای کشورم و البته رفتار خوب مجریان دوره🌷 یک روز که بعد از پایان کلاسها اسنپ گرفتم برای رفتن به شاهین شهر حدود سه ربع ساعت ایستادم و راننده ها لغو می کردند تا یک راننده گرفت خب یه کم طول کشید تا رسید عذر خواهی کرد و حرکت کردیم دخترم زنگ زد دلواپس شده بود گفتم کلاس کمی طول کشید منتظر اسنپ شدم تا یکساعت دیگه میرسم(ترافیک ) راننده متوجه شد گفت ببخشید میپرسم شما استادید؟چی درس میدید؟براشون توضیح دوره رو دادم گفتم دوره نجات جمعیت 🍀راننده جوان بود گفت چه جالب دوره نجات!!!نجات از چی گفتم نجات از کشتن بچه های بی گناه سقط جنین😞 و تا اومدم ادامه بدم گفت: چه بی وجدانند اونا دیگه. دیدم ناراحت شد پرسیدم شما چندتا بچه دارید؟که درد دلش شروع شد گفت زندگی من مثل فیلمه اگه حوصله دارید تعریف کنم گفتم بگید تا شاهین شهر وقت داریم 😊گفت من تک فرزند شهیدم مادرم من رو زود زن داد گفت بگذار دورمون شلوغ بشه زد و بچه دار نشدیم خیلی مداوا کردیم فایده ای نکرد تصمیم گرفتیم بچه بیاریم رفتیم بهزیستی اول یه بچه شیرخواره دختر بصورت آزمایشی بهمون دادند گفتند روالش اینه بعد از یه مدت دادگاه و این برنامه ها بچه قانونا به ما واگذار میشه البته مراحل خییییلی دشوار بود.زندگیمون عوض شد رنگ و بوی خونمون تغییر کرده بود نمی فهمیدم چطور کارم رو تموم کنم به عشق این بچه برگردم خونه 🌷
یواش یواش حرف زدن و راه رفتن بچه طول کشید سرتونو درد نیاورم بارها و بارها بچه رو بردیم دکتر و آزمایش تا فهمیدیم بچه نه میتونه راه بره نه میتونه حرف بزنه😔بچه دیگه سه چهار ساله بود فقط جیغ میزد نمیتونست حرف بزنه یا راه بره خیلی اذیت میکرد مستاجر بودیم همش همسایه ها میآمدند در میزدند که بچه رو ساکت کنید.خلاصه رفتیم بهزیستی مسئله رو باهاشون در میان گذاشتیم گفتند میتونید بچه رو بیارید یه نوزاد پسر داریم اون رو به سرپرستی بگیرید خلاصه مقدمات سرپرستی نوزاد شروع شد بچه پسر رو بردیم خونه دخترم وقتی بچه رو می دید ذوق میکرد نمیتونست کاری بکنه فقط جیغ میزد.(من خیلی متاثر بودم ولی عکس العملی نشان نمی دادم) گفتم دخترتون فلج بود ؟گفت با مادرش دستش رو میگرفتیم راهش میبردیم پاش رو روی زمین می گذاشت دستهاش هم حرکت داشت ولی نمیتونه راه بره گوشهاش میشنوه خیلی کم ولی حرف نمیتونه بزنه 😔😢خلاصه سرتونو درد نیاورم گفت بچه رو آوردیم خونه یه پسر خیلی ناز حدود سه چهار ماهش بود دخترم خیلی اذیت میکرد دیگه تاب و قرارمون تموم شد با بهزیستی هماهنگ کردیم که بریم تحویلش بدیم تمام وسایلی که براش تهیه کرده بودیم با اشک و آه جمع کردیم باور کنید انگار تویه خونمون عزا بود مادرم اینها مادر خانمم،خواهر خانمهام 😭😭
بچه رو آماده کردیم بریم بهزیستی پیش خودمون میگفتیم اینها که درد ما رو نمیفهمند ولی با غم و غصه رسیدیم بهزیستی البته از قبل هماهنگ کردیم وقتی پیاده شدیم و رفتیم داخل سالن برای تحویل بچه اومدیم خداحافظی کنیم بچه چسبید به پای مادرش و شروع کرد به گریه و میگفت ماما ماما..... بچه ای که کلامی حرف نمیزد😔 دیگه طاقت نیاوردیم و بچه رو برگردوندیم ☺️و خدا رو شکر میکنم که اینکار رو کردیم الان شش سالشه دکترها میگن امکان داره بزرگتر بشه خوب بشه دعا کنید. پسر کوچولوم هم دو سه ساله است همه زندگیه من اونها هستند برکت دادند به زندگیم مخصوصا دخترم و خیلی حرفها رد و بدل شد البته که هنوز هم باهاشون در ارتباطم🌷سرتونو درد آوردم بگم واقعا بعضی مردم در آرزوی یک بچه چه کارها می کنند و بعضی ها چه راحت زندگی بچه هاشون رو میگیرند.
@nejatiiran
روایت چهارم☘️سلام .من از طریق یکی از هم مسجدی ها تو این دوره ثبت نام کردم خب سخت و آسان دوره رو شرکت کردم از کلاس ها بهره و لذت بردم و گاه افسوس و غصه خوردم به حال روزگاری که در آن هستم و چیزهایی که حس میشد اما به این وضوح و با آمار ثبتی نشنیده بودم.در طول هفته هم به صحبت های ارائه شده می اندیشیدم و در خیال خود گاه موافق صحبت ها و گاه مخالف سرسخت شان می شدم. اما کل کلاسها تداعی شروع یک راه بود و من رو ترغیب به آمدن میکرد..موفق پیروز باشید.
@nejatiiran
#روایت_پنجم
خانم امیری
بنده کارشناس ارشد روانشناسی بالینی هستم ۱۰ سال هست در زمینه مشاوره تخصصی روانشناسی مشغول به فعالیت هستم .در زمینه مشاوره تخصصی روانشناختی فردی و برگزاری کارگاهای آموزشی .
بنده به صورت اتفاقی در یکی از کانالهایی که عضو بودم پوستر تربیت مدرس جمعیت نجات را دیدم وبه خود گفتم واقعا لازم است که در این زمینه هم فعالیتم را به روز تر کنم . به دلیل مشغله کاری متاسفانه نمیتوانستم حضوری جلسات را بیایم ولی پیگیر گروه و مباحث ارائه شده بودم .بنده به عنوان روانشناس خانواده و سخنران هر چیزی را برای مخاطبینم میگویم در درجه اول خود باید به آن عمل نمایم .دوره تربیت مدرس اولین تاثیر را بر روی من گذاشت که در صدد فرزند سوم باشم و اکنون بنده نزدیک ۲ ماه هست خداوند بزرگ لطف نمودند و قلب کوچکی در وجودم در حال تپیدن است.
از عوامل برگزاری دوره بسیار سپاسگزارم 🌹.
متاسفانه زمان امتحان بنده دوره تخصصی در تهران برگزار میشود هستم .البته من با مدرک تربیت مدرس و چه بدون مدرک ادامه دار این مساله مهم جمعیت درصدد آموزش هستم.
دوره جامع و کاملی بود ،خداقوت و خسته نباشید به عوامل برگزاری دوره تربیت مدرس جمعیت نجات گفته باشم.🌹
امیری.
✅لینک کانال مرکز تخصصی روانشناسی ومشاوره خانواده مهر شهرستان مبارکه
@khanevadehmehr_mobarakeh
✅کانال واسطین امر خیر ازدواج
وحکمیت جلوگیری از طلاق
شهرستان مبارکه
https://eitaa.com/vasetinkheirmob
#روایت_ششم
آقای وهابی
به یاد ندارم که چگونه با دوره نجات آشنا شدم، اما خوب یادم هست که به علت علاقه و گرایشی که نسبت به موضوعات تربیت فرزند و خانواده داشتم، سوق داده شدم برای ثبتنام و رشته تحصیلات تکمیلی و فعالیت رسانهای که دنبال میکنم نیز این علاقه و اهمیت شرکت در دوره را تقویت میکرد.
توفیق یافتم در این دوره با کارشناسان، فعالان، دغدغهمندان و اساتید جمعیت آشنا شوم و علم و تجربهشان را چراغ راه خویش در این مسیر قرار دهم.
اما جالبترین و خاطرهانگیزترین روایت از این دوره بازمیگردد به جلسه استاد علوی در سالن اجتماعات دفتر تبلیغات اسلامی...
از جلسات آغازین دوره نجات بود و تازه داشتیم با آمار و عمق مسائل جمعیت آشنا میشدیم، فضای به نسبت ناامیدکننده و مبهمی در آغاز دوره برای من وجود داشت که چه شد در کشور در طی چندین سال با چنین چالشهایی روبهرو شدیم و تازه به فکر حل مسئله افتادهایم ؟!!
با ایجاد این ابهام و دنیایی از سوالات از این قبیل، عزم خود را جزم کردم تا با وجود مشغلههای متعدد، در ادامه جلسات را حضور پیدا کنم تا علاوه بر اینکه با ابعاد مختلفی از حوزه جمعیت آشنا شوم، به پاسخ سوالاتم برسم و اولین پاسخ را از زبان آقای علوی دریافت کردم.
.. ساعاتی از تدریس ایشان میگذشت. شاید آن جلسه کمی خستهکننده بود، اما مباحث روانشناسی و تربیت فرزند که مطرح میشد شوق مرا برای نشستن و گوش دادن بیشتر میکرد.
آقای علوی از آمار و مفاهیم جمعیتی، آسیبهای تک فرزندی، سیر تحول خانوادهها و ... صحبت میکردند و هر لحظه آن فضای ابهام و دنیای پر از سوالات جلوی چشمم گذر میکرد؛ به اواسط جلسه رسید و آقای علوی در صحبتهای خود اوج گرفتند و سرعت انتقال آن مفاهیم ناامیدکننده بیشتر میشد😅
تا اینکه ...
فهمیدم این سوالات نه تنها برای من، بلکه برای تعداد بسیاری از شرکتکنندگان مطرح است و همه از استاد علوی پرسیدیم که خب راهکار چیه؟ چیکار کنیم؟
و ایشان مکثی کردند و گفتند: 《 راهکار این است که هر خانم دهه شصتی که امکان باروری دارد، فقط و فقط یک فرزند به دنیا آورد. 》
و آنجا بود که تمام ابهامات و آن همه سوال از جلوی چشمم به یک لحظه محو شد و تنها یک سوال در ذهنم جرقه خورد که:
《 همین؟؟
این همه چالش و آمار ناامیدکننده و عمق بحران مسئله جمعیت، راهکارش فقط همین است؟ اینکه هر خانم دهه شصتی فقط و فقط یکبار دیگر باردار شود!..》
آنجا فهمیدم که منِ دغدغهمند و فعال حوزه زنان و خانواده سعی کنم حداقل خودم دست به دامان این فضای ناامیدکننده نشوم و به دنبال حتی کوچکترین راهکارها بگردم، ببینم از دست من چه کاری بر میآید و من میتوانم چگونه موثر باشم؟
و این شوق و اراده مرا افزایش داد که دوره را به اتمام برسانم و در ابعاد مختلف زندگیام به جمعیت و خانواده توجه بیشتری داشته باشم؛ این امر موجب شد که در جلسات آینده با اینکه اولین گام را در این مسیر قرار دادم، در کنار فعالان و کارشناسان جمعیت پای درس و صحبتهای اساتید بنشینم و از این بستر برای فعالیت استفاده کنم؛
همچنین در فعالیت رسانهای به صورت جدیتر بر موضوع جمعیت، خانواده و تربیت فرزند تمرکز کردم و با لطف خدا در این راه توانستیم گامهای موثری برداریم :)
@nejatiiran
#روایت_هفتم
خانم ربیعی
همینطور که در طول دوره هم صحبت کردم من به دلیل نوع فعالیت کاری و فعالیت در مرکز تخصصی خانواده بحث حفظ حیات جنین و جوانی جمعیت از وظایف کاریم هست اما خوشحالم که در دوره شرکت کردم که بحث جمعیت را از تمامی زوایا در نظر بگیرم .تولیدات را خدمت عزیزان تقدیم کردم . در حین دوره قوانین جمعیت را به صورت سیر نمایشگاهی در آوردیم که عکسش را تقدیم میکنم .ان شاالله که بتونیم قدم خیری برای ایران عزیز برداریم.
@nejatiiran
#مسابقه
#روایت_نو
#نجات
به روایت های برتر و کوتاه از دوازده جلسه دوره نجات هدایای نفیسی اهدا خواهد شد.
1_روایت اول:سرکارخانم دیانی
۲_روایت دوم: آقای خدری
۳_روایت سوم: سرکار خانم نیسیانی
۴_روایت چهارم: سرکار خانم مسیح
۵_روایت پنجم:سرکار خانم امیری
۶_روایت ششم:آقای وهابی
۷_روایت هفتم:سرکار خانم ربیعی
۸_روایت هشتم: سرکار خانم دکتر مجیدی
۹_روایت نهم: آقای عسگریانی
#روایت_نهم
آقای عسگریانی
بنده یک معلم هستم و در دوره متوسطه دوم تدریس می کنم و به واسطه خانمم که برای دوره از طرف اداره مخابرات داوطلب شده بود و در جلسه افتتاحیه با ایشان حاضر شدم با دوره شما آشنا شدم و با توجه به شرایط خاص زندگی و بارداری همسر مجبور شدیم به صورت مجازی در دوره شرکت کنیم و مطالب را از گروه مطالعه کنیم اما چند نکته که بایستی بازگو کنم تا برای مسئولین انعکاس داده بشه تا کسانی که شرایط ما را دارند دغدغه فرزندآوری نداشته باشند و هم خود رغبت کنند و هم دیگران را راغب به این امر کنند
اول اینکه بنده دارای دو فرزند بوده و فرزند سوم هم به لطف خدا در اینده ای نزدیک به دنیا خواهد امد اما فرزند دوم من از دو سالگی دچار بیماری صعب العلاج BT شد و دو بار جراحی و نزدیک به ۳۰ بار شیمی درمانی شد و شکر خدا الان در دوران قطع درمان است و وقتیکه برای فرزند سوم اقدام کردیم هم خودمان دلهره داشتیم و هم اطرافیان به دلیل اینکه بیماری فرزندم ریشه ژنتیکی داشته و این عامل باعث استرس ما است و به دلیل گرانی بیش از حد آزمایشات و عدم حمایت بیمه ها بایستی پیگیری شود که این ازمایشات برای این خانواده ها رایگان یا با حداقل قیمت شود
دوم اینکه فرزندم دوم من به دلیل جراحی کاملا از سمت راست دچار مشکل شده و شرایط خاص خود را دارد و این دغدغه نگهداری و مراقبت همزمان از کودک و نوزاد باعث استرس پدر و مادر و عدم رغبت به فرزندآوری شود که می طلبد دستگاههای ذیربط خصوصا بهزیستی نسبت به تدوین برنامه خاص به جهت حمایت از این خانواده ها اقدام کنند
سوم اینکه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که دارای جامعترین و کاملترین قانون اساسی هستش و اگر به ماده های ابتدایی این قانون رجوع کنیم و شرایط اجرای این قوانین را مسئولین فراهم کنند و فقط در حد صحبت نباشد و به جای قرعه کشی و در صف ماندن خانواده های فرزند اور از آنها حمایت و بحث وام، خودرو و زمین را حل کنند همانند حل کردن کسری های بودجه، اعطای وام به کارمندان خود بانک، دادن حواله های ماشین به افراد و ارگان های خاص و ... شاهد جهش فرزنداوری خواهیم بود
و در آخر وقتی امار سقط جنین در جلسه توسط اساتید اعلام شد واقعا باعث تاسف و غبطه بنده شد که چرا باید سطح فرهنگ و فهم جامعه اینقدر پایین آمده باشد که به جای توکل و نترسیدن از آینده دچار این جنایت ها شود و حق زندگی را از کسی سلب کند لذا وظیفه خود دانستم در بازگو کردن و انعکاس عواقب ان در رسانه های محلی و کانال های منطقه تا شاید قدمی در این را برداشته باشم
ببخشید اگر طولانی شد
با تشکر از همه عزیزانیکه برای این دوره و برای رفع دغدغه رهبری، مسئولین و مردم قدمی برمی دارند
#روایت_دهم
خانم انجمنی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم
در روزهای پایانی بهار ۱۳۹۰ وقتی متوجه شدم در حالی که فرزند یک ساله دارم مجدداً باید منتظر تولد فرزند دیگری باشم خیلی غافلگیر و نگران با یک دوست مذهبی درد و دل کردم و پیشنهاد خیلی خیلی عجیبی شنیدم : پیشنهاد نوشیدن شربتی که ...😔 اینقدر ناراحت و عصبانی شدم که با عتاب به او گفتم : با مسلمان درد دل میکنم یا کافر؟ که بنده خدا خیلی جا خورد و گفت خوب تو ناراحتی میخواستم کمکت کنم ...!! بعداً همان ماهها فرمایشات مقام معظم رهبری که خیلی خیلی عجیب و تکان دهنده بود و توبه ایشان از وقایعی که قوانین تحدید نسل را در کشور رقم زده بود ، بسیار به من آرامش داد و قوت قلب گرفتم و از همان سالهای بعد از تولد فرزند چهارمم که اولین دختر و شیرینترین موجود در خانه ما بود بنده شدم کنشگر جمعیت ؛ در تمام کلاسها گفتگوها تبلیغها جلسات خانوادگی دوستانه مسجد بسیج مدرسه همه جا از فرزندآوری میگفتم مطالبی که از پخش گفتگوهای آقای عباسی ولدی از تلویزیون تا کارشناسان و پزشکان برنامه خانواده یاد میگرفتم و دغدغههایی که بعضاً از فرمایشات مقام معظم رهبری به دست میآوردم ... به طوری که حتی یکی از طلبههای ما که درسش را با بنده پشت سر گذاشته بود در جواب معاون آموزش که پرسیده بودند با کدام استاد این درس را گذراندی ؟ گفته بود اسمش یادم نیست همان استاد فرزندآوریه 😅 ...
بگذریم این قصه و اینکه سرآغاز همه جلسات و کلاسهای بنده با یک جمله تکراریه که : " از خدا طلب فرزندان سالم و صالح کنید و کتاب بخوانید " گذشت تا روزهای ابتدایی ۱۴۰۱ که یک دوره ویژه کارگاهی دو روزه با حاج آقا وافی در مورد جوانی جمعیت گذاشته شد و به توصیه دوستان جبهه فرهنگی مردمی انقلاب اسلامی بنده هم در آن دوره شرکت کردم و حالا در حالی که مادر ۵ فرزند بودم و در گیر و دار آوردن عروس نکتهها و شیوههای بهتر و جدیدتری به دستم آمد که باعث شد در بیش از دو سال ونیم گذشته تقریبا همه موضوعات تبلیغی بنده اختصاصا جوانی جمعیت باشد و همین که اطلاعیهی دوره توسط دوستان برایم ارسال شد با اینکه بیش از اندازه مردد بودم اما انگیزهی قوی شدن در راه از زمین برداشتن یکی از بزرگترین دغدغه های مغفول مقام معظم رهبری حفظهالله از زمین بنده را ترغیب به شرکت کرد و اولین جلسهی دوره که همزمان شده بود با یک دورهمی جانانهی دوستانه از یاران و دوستان قدیمی بنیاد نخبگان جوان و حدیث راه عشق برای بنده به سختی گذشت ، مطالب تکراری و آموزههایی که بنده را به غرغروهای جلسهی اول تبدیل کرد و تأخیر دوساعته استاد ساعت دوم و داغ از دست دادن دورهمی این سختی را شدت بخشید و احساس نداشتن نیت خالصانه در انتخاب این کلاس بیش از پیش آزاردهنده بود ...
اما عجیب از آسمان و زمین رسیدن فعالیتِ جمعیتی در این نزدیک به سه ماه هر هفته بنده را برای شرکت در کلاسهای دوره تشویق میکرد تا هم دیدن روی ماه دوستان جدید و قدیمی دغدغه مند موضوعِ جمعیت باعث قوت قلب و افزایش اعتماد به نفس بنده باشد و هم مطالب بیشتر و متنوعتر موضوعات مختلف در حوزهی جوانی جمعیت دستم را پرتر کند....
از دعوت به همکاری در گروههای مردمی دغدغهمند موضوع ، سخنرانی و برگزاری کلاس آموزشی برای کارمندان خانم یک نهاد دولتی ، شرکت در جایگاه موافق یک کرسی آزاد اندیشی در یک نهاد علمی با موضوع فرزندآوری و جوانی جمعیت ، دادن راهنمایی به مراجعین متعدد با دغدغهی ناباروری اولیه و ثانویه ، تلاش برای فرستادن یک مامان عروس به سر خانه و زندگی و جلوگیری از ایجاد تنش و دلخوری میان خانوادهها تا برگزیده شدن در اجلاسیه شهدای روحانی استان به واسطهی کنشگریهای جمعیتی ....
وقایعی بود که به برکت این دوره کل نیمسال ابتدایی این سال تحصیلی را برای بنده جمعیتی کرد و دویدنها برای رسیدن به پنجشنبههای این دوره را جذاب و پرفایده ....☺️🌺
با آرزوی توفیق فراوان برای گروه زحمتکش برنامهریزی کننده و امید مؤثر بودن تکتک دوستان برای نجات میهن عزیزمان از سقوط در سیاهچالهی پرخطر پیش رو ؛ انشاءالله همگی دست به دست هم و با توکل بر عنایت بیاندازهی الهی در این جبههی نبرد نامتقارنِ نابرابر ؛ پیروز و سربلند باشیم تا به برکت تولد فرزندان سالم و صالح هر روز بر عِده و عُده ی ما برای دستیابی به تمدن نوین مهدوی افزوده گردد. 🇮🇷🌹🌺
#روایت_یازدهم
سلام و عرض خدا قوت بابت زحمات شما در طول دوره ،صمیمانه بابت همه چیز سپاسگزارم
#روایت_نو
روزی که از طریق یه واسطه بهم اطلاع دادن که همچین دوره ای هست و از من خواستن که در دوره شرکت کنم فکر کردم دوره یکی دو جلسه ای باشه ولی تو مسیر متوجه شدم دوره سه ماهه هست ،با خودم گفتم بچه هام یه پنجشنبه تعطیل هستن و بخوام تنهاشون بگذارم گناه دارن ،بمونم خونه ومادرانه کنار بچه هام وقت بگذارم و به زندگیم برسم ،از اینجا که رفتم اعلام میکنم که نمیتونم دوره را شرکت کنم ،دو ساعت اول کلاس که شروع شد استاد اینقدر خشک ویک طرفه کلاس را اداره کردن که با خودم گفتم من که نمی فهمم اینا چی میگن خب اگه راست میگن یه فکر اساسی بکنن این کلاس چه فایده ای میتونه داشته باشه در ثانی منم به اندازه ای که سهم خودم میشه تو هرجمعی که وارد میشم سعی میکنم حداقل چهره به چهره برا فرزند آوری تبیین کنم همین قدر سهم منه و به نظرم کافیه وتصمیمم قطعی تر شد برا ادامه ندادن،تنهایی وغربت هم دلیل دیگری برای عدم حضورم تلقی میکردم ،ولی ساعت استراحت احساس تنهایی از بین رفت و سر صحبت باز شد دیگه احساس غربت نمیکردم ولی هفته آینده تصمیم داشتم دیگه نیام ،اماااا دو ساعت بعد نظرم کامل عوض شد والان چیزی که ارائه میشد کامل میفهمیدم یعنی دوست داشتم یاد بگیرم این برا همون تبیین چهره به چهره به کارم میاد ، تدریس استاد علوی یکی از انگیزه های من برای ادامه راه بود ولی قبل از اون صدایی در وجودم میگفت حضرت آقا گفتن هر کس برا بحث جمعیت قدمی برداره تو نماز شب دعاش میکنم ،منم دلم میخواست یه کاری تاثیر گذار کنم، به چشم رهبرم بیام، در کنار کارهای فرهنگی که انجام میدادم این مورد هم باید اولویت قرار میدادم تا آخرین جلسه ماندم هر چند به علت مشکلات شخصی بعضی جلسات را حضور نداشتم ولی اینقدر به کلاس دلبسته شده بودم که وقتی غایب بودم واقعا غبطه میخوردم ،
الان که دارم این متن را مینویسم به برکت خلوص نیتی که در دوره حس میکردم غیر از قلبی که تو سینه ام داره میتپه یه قلب کوچولو هم در وجودم داره میتپه و بابت وجودش خدا را شاکرم که برای بار سوم حس ارزشمند مادری را تجربه می کنم
ای کاااااش ۱۰ سال قبل همچین دوره ای شرکت میکردم تا امروز خانواده ی پر جمعیتی داشتم...