🔺️گاهی تفسیرهای عارفان از آیات قرآن، بس لطیف و دلانگیز است. مثلاً در باب آیهٔ زیر:
«إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مٰا دُونَ ذٰلِكَ لِمَنْ يَشٰاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّٰهِ فَقَدِ افْتَرىٰ إِثْماً عَظِيماً
بىگمان خداوند، اين را كه بدو شرک ورزند نمىآمرزد؛ و [گناهِ] پايينتر از آن را، براى هركس كه بخواهد، مىبخشايد. و هركس براى خداوند شریک بتراشد، گناهى سترگ را بربافته است. شریفهٔ نساء، آیهٔ ۴۸»
برآنند که شرک، یعنی بیگانهای را به حریمِ دوست راه دادن. شریک کردنِ غیر، در امری عاشقانه. یعنی بار دادنِ نامحرم به خلوتگاه. زلالِ چشمهسارِ عشق را آلودن. صفای آن را زائل کردن. یعنی خیانت.
و خدای، به حکمِ «يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ (= [و خداوند] دوستشان مىدارد و دوستش مىدارند. مائده، ۵۴) بر بنده عاشق است. عاشق است و غیور. و هیچ عاشق، خیانت را نمیبخشد. همهچیزی را خواهد بخشید، الّا خیانت. از اینجاست که شرک، گناهی است نابخشودنی.
عطّار، از حسن بصری، حکایتی دلکش نقل میکند:
«گفتند: خواجه! هرگز تو را وقت خوش بوده است؟
گفت: روزی بر بام بودم. زنِ همسایه با شوهرِ خود میگفت:
قربِ پنجاه سال تا در خانهٔ توام. اگر چیزی بود و اگر نبود بپوشیدم، و سرما و گرما بهسر بردم و هرگز هرچه آوردی بدان زیادتی طلب نکردم، و نام و ننگِ تو نگاه داشتم و از تو به کسی گله نکردم، و چنان که بود تن دردادم؛ امّا بدان یکچیز تن درندهم و صبر نکنم که میشنوم که بر سرِ من دیگری میگزینی. البتّه خرسند نگردم. من اینهمه از برای آن میکشیدم تا همه تو را بینم، نه آنکه امروز، تو دیگری را میبینی و به دیگری التفات میکنی.
اینک به تشنیع [=بدِ کسی را گفتن] دامنِ امامِ مسلمانان، حسن بصری گیرم.
حسن گفت: مرا وقت خوش شد و آب از چشمِ من روان گشت. طلب کردم تا این را در قرآن هیچ نظیری هست؟ این آیت یافتم که میفرماید، جلّ جلاله: "بىگمان خداوند، اين را كه بدو شرک ورزند نمىآمرزد."
همه گناهت عفو کنم؛ امّا اگر به گوشهٔ خاطر، به دیگری میل کنی، هرگزت نیامرزم.»
#عرفان
تذکرة الاولیاء
@nekhsa_ir