چرا ملت پیروز شد؟
▪️شکست کمپین تحریم انتخابات و تاثیر آن بر شکست کمپین فشار حداکثری
📝کیان عبداللهی نوشت:
🔹«ریچارد نفیو» معمار و پیش از آن مشاور تحریمهای نسل جدید آمریکا علیه ایران که غالباً از سال ۲۰۱۰ به این سو علیه مردم ایران اعمال شد در کتاب «هنر تحریمها» (The Art of Sanctions) اصطلاحات و بندهای بسیار مهمی راجع به استراتژی آمریکا در تحریمها، هدف آنها و سازوکار تاثیر و همچنین روند اعمال تحریمها علیه ایران دارد.
🔹اما تصور میکنم توجه به یک فرمول کلیدی در راهبرد تحریمها برای دولتهای مختلف آمریکا علیه مردم ایران بسیار ضروری است.
🔹نفیو ابایی ندارد از آنکه بیپرده و بدون ملاحظه بگوید تحریمها برای اعمال درد (Pain) به مردم ایران است. او میگوید کارکرد تحریمها اعمال درد فیزیکی ( Physical Pain) است اما این اعمال درد فینفسه هدف نیست، بلکه مقصود نهایی یک تغییر روانی (Psychological) و معنوی در جامعه هدف است. منظور از این تغییر هم چیز پیچیدهای نیست: تسلیم و تن دادن به خواستهای طرف تحریمکننده.
🔹از ساعات پایانی رایگیری انتخابات ۱۴۰۰ که حضور چشمگیر مردم پای صندوقهای رای به چشم دیده شد و ۲۹ خرداد که آمارها به صورت رسمی توسط دولت آقای روحانی اعلام شد، بسیاری گفتند که پیروز بزرگ این انتخابات همه مردم ایران بودند. چه آنها که آمدند و حتی آنها که به هر دلیلی از جمله نارضایتی از وضعیت اقتصادی و مدیریتهای اجرایی در کشور یا شرایط کرونایی و یا نداشتن کاندیدای مناسبشان نیامدند.
🔹 شاید برخی این تعبیر پیروزی مردم را از روی تعارف به کار ببرند، اگرچه بسیاری هم به آن اعتقاد قلبی دارند. به هر حال دلایل مختلفی میتوان اقامه کرد که چرا پیروز بزرگ این انتخابات همه مردم بودند؛ اما از میان این استدلالهای گوناگون، فکر میکنم یک دلیل که به مقدمه این متن مرتبط است، بسیار قابل توجه باشد.
🔹به نظر نگارنده، این دلیل بسیار مهم، وارد آمدن یک ضربه بسیار موثر به کمپین فشار حداکثری از طریق تحریمها و تهدیدهاست. اساساً همانطور که نفیو هم تصریح کرده، هدف از اعمال تحریمهای حداکثری، تبدیل و ترجمهی نهایی آن به یک تصمیم معنوی از سوی مردم بود.
🔹آمریکاییها بسیار انتظار داشتند که پس از گذشت ۱۰ سال از بزرگترین تحریمها، در مردم ایران یک نشانی بزرگ از چنین تغییر معنوی و تسلیم اساسی ببینند؛ در واقع کمپین تحریم انتخابات که سردمداران آن در فشار حداکثری علیه مردم ایران هم نقش داشتند قرار بود به نوعی مکمل کمپین تحریمهای اقتصادی و فشار حداکثری باشد.
🔹مهم اینجاست که اگر چنین نشانهای مشاهده میشد، حتماً پایان تحریمها نبود، بلکه بر اساس آنچه از تجربه راهبردهای آمریکاییها سراغ داریم، این تحریمها میتوانست بسیار تشدید و تا حصول تسلیم نهایی مردم ایران تداوم یابد.
🔹اما حضور چشمگیر مردم در این انتخابات علیرغم همه نارضایتیها از جنسهای مختلف، حتماً میتواند در تغییر محاسبات طرف آمریکایی موثر باشد. و به اعتقاد نگارنده، شکلدهی به این محاسبه و تعمیق و تثبیت آن در آینده نزدیک که به عملکرد و کارآمدی دولت آقای رئیسی نیز بسیار مربوط است، میتواند به شکست جدی و بزرگ پروژه تحریم کمک کند.
#انتخابات
#دکتر_رییسی
@nesfejahan_Es
🌸هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لاَ يَشْعُرُونَ (سوره زخرف آیه۶۶)
آیا چیزی جز این انتظار دارند که آن ساعت، ناگهان فرا برسد در حالی که بیخبر و غافل باشند؟
🌷 امام باقر علیه السلام درباره این آیه فرمودند:
منظور از آن ساعت، (هنگام ظهور) حضرت قائم است که ناگهانی فرا خواهد رسید!
( تاویل الآیات الظاهرة ص۵۵۲)
💕🧡💕
🌷خداچه کسانی راامام وحاکم ماقرارداده؟
🌷امام سجاد ع:
ايها الناس! اعطينا ستا و فضلنا بسبع: اعطينا العلم و الحلم و السماحة والفصاحة و الشجاعة و المحبة في قلوب المؤمنين....
🌷 خداوند به ما۶ صفت عطا فرموده:
🌷۱.علم،
🌷۲.بردبارى،
🌷۳. سخاوت،
🌷۴. فصاحت،
🌷۵.شجاعت
🌷۶. محبت در قلوب مؤمنين
💕🧡💕
حضرت امام رضا عليه السلام:
السَّخِيُّ يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِيَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِهِ وَ الْبَخِيلُ لَا يَأْكُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا يَأْكُلُوا مِنْ طَعَامِه
سخاوتمند، از غذاى مردم مى خورد، تا مردم از غذاى او بخورند، اما بخيل از غذاى مردم نمى خورد تا آنها نيز از غذاى او نخورند.
عیون اخبار رضا ج 2 ، ص 12 ، ح 26 - تحف العقول ص 446 - وسایل الشیعه ج 24 ، ص 270
💕🧡💕
حضرتـــــ #آیت_الله_بهجتـــــ🌿
از ما عمل چندانی نخواستهاند!
مهم تر از عمل ڪردن، "عمل نڪردن" استـــــ!
#تقوا یعنی "عمل #گناه را مرتڪبـــــ نشدن.
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک اَلفَرَج
💕🧡💕
♦️ چگونه خوشحالی کنیم؟!!
#حضرت_آقا پاسخ می دهند...
🔻 در مواجههی با پیروزیها قرآن به ما درس میدهد: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛
🔺 نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده!
فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ [میگوید] *برو تسبیح کن؛
این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن.
در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛ در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد.
دچار غرور نشدن، و از خدا دانستن
که "وَ ما رَمَیتَ اِذ رمیت ولک الله رمی"
۱۳۹۷/۱۲/۲۳
💕🧡💕
#داستانکهای_پندآموز
🌸🌿روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تختهسیاه کرد:
9*1=7
9*2=18
9*3=27
9*4=36
9*5=45
9*6=54
وقتی کارش تمام شد به دانشآموزان نگاه کرد، آنها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خنده کردند. وقتی او پرسید چرا میخندید، یکی از دانشآموزان اشاره کرد که معادله اولی اشتباه است.
✔️معلم پاسخ داد: "من معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم، تا درسی بسیار مهم به شما دهم. دنیا با شما همینگونه رفتار خواهد کرد. همانطور که میبینید من 5 معادله را درست نوشتم، اما شما به آنها هیچ اهمیتی ندادید!
همهی شما فقط به خاطر آن یک اشتباه به من خندیدید و من را قضاوت کردید.
دنیا همیشه به خاطر موفقیتها و کارهای خوبتان از شما قدردانی نمیکند، اما در مقابل یک اشتباه سریع با شما برخورد خواهد کرد.
🌿پس قویتر از قضاوتهایی که همیشه وجود خواهند داشت باشید!"
💕🧡💕
•| #شهید_ابراهیم_هادی🌿
چادر برای زن یڪ حریمه
یڪ قلعه ویک پشتیبان استـــــ...
از این حریم خوبـــــ نگهبانی ڪنید...
همیشه میگفتـــــ: به حجابـــــ
احترام بگذارید که حفظ آرامش
و بهترین امر به معروف برای شماستـــــ.
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل لِوَلیِک الفرج
💕🧡💕
مراقب حرفهايمان و دلهاي ديگران باشيم
حرفها رایحه دارند
بو دارند
عطر دارند
رایحه حرفهایمان تا ساعتها
روی جان و تن می نشیند!
تا مدتها در فضا و تا سالها در
خاطره ها جا خوش میڪند
💕💛💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸الهی ...
✨بهترین آغازها آنست که
🌸با تکیه بر نام و حضور تو باشد
🌸الهی هر جا که تو باشی
✨نگاه ها مهربان
🌸کلامها محبت آمیز
✨رفتارها سرشار از مهر میشوند
🌸الهی...
✨تو باش تا همه چیز سامان یابد
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو..
انسانهایی که هدف دارند
حتی راه رفتنشان هم با دیگران
فرق دارد.
حتی حرکات چشمشان هم بی هدف نیست
از دور می توان تشخیص داد که کدام
انسان دارد وقت تلف می کند و کدام
آمده تا کار بزرگی انجام بدهد
در خیابان دقت کنید و ببینید چقدر
انسانها سوار بر پاهایشان می شوند
و بی هدف راه می روند.
در عین حال به وقار راه رفتن
بزرگان دقت کنید.
#الهی_قمشه_ای
💕💛💕
این متن آرامش خوبی به آدم میده:
1. ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﻮ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ ،ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ
2. ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﻫﺴﺘﯿﻢ ، ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ
ﻧﻔﺴﻬﺎﯼ ﺁﺧﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ
ﭘﺲ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ.
3. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺁﺭﻭﻣﺶ ﮐﻨﯽ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺭ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺶ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﭘﺎﺩ ﺯﻫﺮ ﺷﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻥ.
4. سه ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﺪ:
ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﯾﺎﺭﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﺭﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺗﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
5. ﻣﺮﺩ ﺭﺍﺑﻪ ﻋﻘﻠﺶ ﺑﻨﮕﺮ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺗﺶ
زﻥ ﺭﺍﺑﻪ ﻭﻓﺎﯾﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻟﺶ
دﻭﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﺒﺘﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻼﻣﺶ
ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍﺑﻪ ﺻﺒﺮﺵ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺩﻋﺎﯾﺶ
ﻣﺎﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﺑﺮﮐﺘﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﺵ
ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺸﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻴﺶ
ﺩﻝ ﺭﺍﺑﻪ ﭘﺎﮐﯿﺶ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ
6. ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺍ " ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ
#ﺍﻣﯿﺪ
#ﺍﺻﺎﻟﺖ
#ﺍﺩﺏ
ﺁﺭﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺱ "
#ﺳﻌﺎﺩﺕ
#ﺳﻼﻣﺖ
#ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﯼ
💕💛💕
🔸😔خجالتـــــ میڪشم😔🔸
💢اسمم را گذاشتــــــه ام : منتظر‼️‼
💢اما زمـانی ڪه دفـــــتر انتظارم را ورق میزنی می بینی‼️
فضای مجـــــــــازی را بیشتر از امامم میشناسم😔
💢حتی گاهی صبح آفتابـــــ نزده آنها را چِـــــــــــڪ میڪنم
💢امــــــــــا عهــــــدم را نـــــــــه‼️
🔸در قنوتـــــ نمازهایمان برای مهدی فاطمه دعا ڪنیم🔸
َاَللٰهُمَ ؏َجَّل عجل لولیک الفرج
💕💛💕
در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد
مسموم کننده ها
یعنی کسانی که دلسردتان میکنند
و خلاقیتتان را زیر پا میگذارند
و میگویند که نمیتوانید کاری بکنید....
سر به راهها
یعنی کسانیکه خوش قلبند
اما سرشان به کار خودشان است.
آنها بفکر نیازهای خودشان هستند.
کار خودشان را میکنند و هرگز
برای کمک به دیگران پا پیش نمیگذارن.
الهام بخش ها
یعنی کسانی که پیش قدم میشوند
تا زندگی دیگران را غنی کنند،
روحیه آنهارا بالا ببرند
و به آنها الهام ببخشند...
💕💛💕
وقتے کارے انجام نمےشہ،
شاید خیرے توش هست،
صبر کن...
وقتے مشکل پیش بیاد،
شاید حکمتے داره...
وقتے تو زندگیت، زمین بخورے
حتما درسے است کہ باید یاد بگیرے...
وقتے بہت بدے مےکنند،شاید وقتشہ
کہ تو خوب بودن رو یادشون بدے...
وقتے همہء درها بہ روت بستہ مےشہ
شاید با صبر و بردبارے درِ دیگرے
بہ روت باز بشہ و
خدا بخواد پاداش بزرگے بہت بده...
وقتے سختے پشت سختے میاد،
حتما وقتشہ روحت متعالے بشہ...
وقتے دلت تنگ مےشہ،
حتما وقتشہ
با خداے خودت خلوت کنے...
💕💛💕
✨💞✨
آدمها
به هرحال
شما را قضاوت خواهند کرد...
زندگیتان را صرفِ
تحتِ تاثیر قرار دادن دیگران،
نکنید❌
برای خودتان زندگی کنید...‼️
💕💙💕
❤️امام صادق علیه السّلام از پدرش و او از
حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت
کرد که پیامبر صلّی الله علیه و آله در توصیه ای
به ایشان فرمود:
✍🏻ای علی! هشت نفرند که اگر مورد توهین قرار گرفتند، باید خود را سرزنش کنند:
1⃣کسی که ناخوانده به مهمانی رود
2⃣کسی که به صاحب خانه فرمان دهد
3⃣کسی که از دشمنانش خیر و خوبی بخواهد
4⃣کسی که از انسان های پست، بخشش بخواهد
5⃣کسی که سلطان[عادل]راتحقیرو خوارمی کند
6⃣وکسےکه درجمعےکه شایسته اونیست می نشیند
7⃣وکسےکه به کسےسخن می گویدکه ازاونمےشنود
8⃣و کسی که در صحبت خصوصی دو نفر که او را راه نداده اند، داخل شود
📚الخصال ج2 ص410
💕💚💕
تابستانت به خیر دوست من..
🌷🍃نداشته هایت را بی خیال
غصه هایت را بی خیال
هر چه که تورا ناآرام میکند بی خیال...
🌷🍃همین که امروز نفس کشیده ای خوش به حالت
عمیق نفس بکش ..
#عشق را.. زندگی را
بودن را مزه مزه کن
🌷🍃ببین... لمس کن
و با تک تک سلولهایت لبخند بزن
که زندگی زیباست
تابستان زیباست
🌷🍃شبهای پرستاره ات
گرما و درخشش طلایی خورشیدش
روزهای بلندش
هندوانه و گیلاس و شربت خنک
طعم خوب کودکی ها
آبتنی سر ظهر
در جوی زلال آب با پای برهنه راه رفتن
همه زیباﺳﺖ...
تابستانت به خیر دوست من..💐
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش « غاده»
قسمت1⃣
سالها از آرام گرفتن چمران می گذرد و روزهای جنگ های سرنوشت ساز پایان یافته اند و اکنون در این روزگار به ظاهر آرام "غاده چمران" با لحنی شکسته داستانی روایت می کند، "داستان یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمه عشق گفت و رفت به سوی کلمه بی نهایت."
سال ها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت می گذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت می کند، داستان "مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص . "
دختر قلم را میان انگشتانش جابه جا کرد و بالاخره روی کاغذی که تمام شب مثل میت به او خیره مانده بود نوشت "از جنگ بدم میآید" با همه غمی که در دلش بود خنده اش گرفت ، آخر مگر کسی هم هست که از جنگ خوشش بیاید ؟ چه می دانست ! حتماً نه . خبرنگاری کرده بود ، شاعری هم ، حتی کتاب داشت . اما چندان دنیا گردی نکرده بود . "لاگوس" را در آفریقا می شناخت چون آن جا به دنیا آمده بود و چند شهر اروپایی را ، چون به آنجا مسافرت می رفت . بابا بین آفریقا و ژاپن مروارید تجارت می کرد و آن ها خرج می کردند، هر طور که دلشان می خواست . با این همه ، او آن قدر لبنانی بود که بداند لبنان برای جنگ همان قدر حاصلخیز است که برای زیتون و نخل . هر چند نمی فهمید چرا!
نمی فهمیدم چرا مردم باید همدیگر را بکشند. حتی نمی فهمیدم چه می شود کرد که این طور نباشد، فقط غمگین بودم از جنگ داخلی ، از مصیبت .
خانه ما در صور زیبا بود ، دو طبقه با حیاط و یک بالکن رو به دریا که بعدها اسرائیل خرابش کرد . شب ها در این بالکن می نشستم ، گریه می کردم و می نوشتم . از این جنگ که از اسلام فقط نامش را داشت با دریا حرف می زدم، با ماهی ها ، با آسمان . این ها به صورت شعر و مقاله در روزنامه چاپ می شد . مصطفی اسم مرا پای همین نوشته ها دیده بود . من هم اسم او را شنیده بودم اما فقط همین . در باره اش هیچ چیز نمی دانستم ، ندیده بودمش ، اما تصورم از او آدم جنگ جوی خشنی بود که شریک این جنگ است .
ماجرا از روزی شروع شد که سید محمد غروی ، روحانی شهرمان ، پیشم آمد و گفت: آقای صدر می خواهد شما را ببیند . من آن وقت از نظر روحی آمادگی دیدن کسی را نداشتم ، مخصوصا این اسم را . اما سید غروی خیلی اصرار می کرد که آقای موسی صدر چنین و چنان اند ، خودشان اهل مطالعه اند و می خواهند شمارا ببینند. این همه اصرار سید غروی را دیدم قبول کردم و "هرچند به اکراه" یک روز رفتم مجلس اعلای شیعیان برای دیدن امام موسی صدر ، ایشان از من استقبال زیبایی کرد . از نوشته هایم تعریف کرد و اینکه چقدر خوب درباره ولایت و امام حسین (ع) "که عاشقش هستم " نوشته ام . بعد پرسید: الان کجا مشغولید ؟ دانشگاهها که تعطیل است . گفتم: در یک دبیرستان دخترانه درس میدهم . گفت: اینها را رها کنید ، بیایید با ما کار کنید .
پرسیدم ( چه کاری ؟) گفت: شما قلم دارید ، می توانید به این زیبایی از ولایت ، از امام حسین(ع) ، از لبنان و خیلی چیزها بگویید ، خوب بیایید و بنویسید . گفتم: دبیرستان را نمی توانم ول کنم ، یعنی نمی خواهم. امام موسی گفت: ما پول بیشتری به شما میدهیم ، بیایید فقط با ما کار کنید. من از این حرف خیلی ناراحت شدم . گفتم: من برای پول کار نمی کنم ، من مردم را دوست دارم . اگر احساسم تحریکم نکرده بود که با این جوانان باشم اصلاً این کار را نمی کردم ، ولی اگر بدانم کسی می خواهد پول بیشتر بدهد که من برایش بنویسم احساسم اصلاً بسته میشود . من کسی نیستم که یکی بیاید بهم پول بدهد تا برایش بنویسم . و با عصبانیت آمدم بیرون . البته ایشان خیلی بزرگوار بود ، دنبال من آمد و معذرت خواست، بعد هم بی مقدمه پرسید چمران را می شناسم یا نه . گفتم: اسمش را شنیده ام .
گفت: شما حتماً باید اورا ببینید .
ادامه دارد.......
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#ســلام_مــولاجــانم 🤍
🌺🍃 یا رحمت للعالمین جبریل می خواند تو را
🌺🍃 ای منجی کل بشر بیرون بیا از این سرا
🌺🍃 تو شهریار عالمی تا چند در غار حرا
🌺🍃 ای یوسف مصر وجود از چاه تنهایی درآ
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش « غاده »
قسمت2⃣
تعجب کردم ، گفتم: من از این جنگ ناراحتم ، از این خون و هیاهو ، و هرکس را هم در این جنگ شریک باشد نمی توانم ببینم . امام موسی اطمینان داد که چمران اینطور نیست . ایشان دنبال شما می گشت . ما موسسه ای داریم برای نگهداری بچه های یتیم . فکر می کنم کار در آن جا با روحیه شما سازگار باشد . من می خواهم شما بیایید آنجا و با چمران آشنا شوید . ایشان خیلی اصرار کرد و تا قول رفتن به موسسه را از من نگرفت ، نگذاشت برگردم .
شش هفت ماه از این قول و قرار گذشته بود و من هنوز نرفته بودم موسسه . در این مدت سید غروی هر جا من را می دید می گفت: چرا نرفته اید ؟آقای صدر مدام از من سراغ می گیرند. ولی من آماده نبودم ، هنوز اسم چمران برایم با جنگ همراه بود.فکر میکردم نمی توانم بروم او را ببینم.
از طرف دیگرپدرم ناراحتی قلبی پیدا کرده بود. و من خیلی ناراحت بودم . سید غروی یک شب برای عیادت بابا آمد خانه ما و موقع رفتن دم در تقویمی از سازمان امل به من داد گفت: هدیه است آن وقت توجهی نکردم ، اما شب در تنهایی همانطور که داشتم می نوشتم ، چشمم رفت روی این تقویم . دیدم دوازده نقاشی دارد برای دوازده ماه که همه شان زیبایند ، اما اسم و امضایی پای آنها نبود .
یکی از نقاشیها زمینه ای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی می سوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود . زیر این نقاشی به عربی شاعرانه ای نوشته بود؛ من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم ، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان میدهم و کسیکه بدنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود . کسیکه بدنبال نور است ، کسی مثل من . آن شب تحت تاثیر آن شعر و نقاشی خیلی گریه کردم . انگار این نور همه وجودم را فراگرفته بود . اما نمی دانستم چه کسی این را کشیده .
ادامه دارد........
بامــــاهمـــراه باشــید🌹