🔴 #تحلیل | نسبت نخست وزیر جدید لبنان با خواست های سه گانه ی حزبالله
🔻#زمـانـه| کابینه جدید لبنان اگرچه به لحاظ تعلق گروههای سیاسی به بلوکهای قدرت در بینالملل و منطقه نمیتواند کاملا از تأثیر بیرونی به دور باشد، اما به طور واقعی آنچه در شکلگیری کابینه مؤثر بوده، عمدتاً «توافق داخلی» است.
🔹 میتوانیم دولت مصطفی ادیب را مانند برخی دولتهای پیشین، «دولت وحدت ملی» بنامیم و این میتواند پس از حدود یک سال شرایط نیمه بحرانی، به آرامش لبنان بینجامد.
🔹 حزبالله لبنان که هم در آبان ماه سال گذشته با استعفای حریری مخالف بود بعد از استعفای دیاب در بازگشت حریری به نخستوزیری ملاحظه داشت، کما اینکه میشلعون رئیسگروه مارونی آزاد ملی و رئیسجمهور با بازگشت حریری موافق نبود و در نهایت اضلاع جریان ۸ مارس روی معرفی فردی که به المستقبل و حریری نزدیک باشد، تا بتواند حمایت اهل سنت را به دست آورد، توافق کردند و زمانی که جریان ۱۴ مارس دریافت که در عمل و خارج از قانون امکان شکلگیری کابینه بیطرف وجود ندارد، به معرفی ادیب تن داد.
🔹 با این وصف باید گفت سید حسن نصرالله صحنه سیاسی لبنان را به گونهای مدیریت کرد تا از داخل آن فردی با مشخصات ادیب بیرون آید.
🔻 حزبالله در دیدارهای مختلف گفته بود که من سه خط قرمز -و به تعبیری سه نه- دارم؛
1⃣ انتخابات زودهنگام پارلمانی، نه
2⃣ تشکیل دولت بیطرف، نه
3⃣ هر کسی که از سوی سفارت آمریکا مطرح شود، نه.
🔹 آنچه در عمل اتفاق افتاد توأم با رعایت این سه خط قرمز حزبالله بود و البته حزبالله به گونهای هوشمندانه عمل کرد تا خط قرمزهایش با منافع لبنان و مصالح احزاب دیگر هم انطباق داشته باشد.
🖌 #سعدالله_زارعی
@nesfejahan
🔹 شورش برای متوقفکردن ایران
#سعدالله_زارعی
🔸 روی کار آمدن «سیدابراهیم رئیسی» از این جهت که میتواند نقطه پایان گذاشتن بر یک تفکر بنیادی باشد، «بسیار مهم» تلقی گردید.
کما اینکه در سال 1384 انتخابات ریاستجمهوری ایران به دلیل آنکه آدرس یک تحول اساسی میداد، «بسیار مهم» تلقی گردید با این تفاوت که در سال 1384 علیرغم آنکه در پیروزی قاطع شخص ابهامی وجود نداشت، در مورد شخصیت فرد ابهاماتی بود اما در سال 1400 این ابهام هم وجود نداشت ضمن آنکه در 1400، تجربه «ریاستجمهوری محمود احمدینژاد» فراروی دوطرف خط انقلاب و مقابل آن و واجد درسهای متفاوتی برای دوطرف این خط بود. درس آن برای رئیسجمهور رئیسی و نیروهایی که به او رأی دادند، استوار ماندن در چارچوب اهداف انقلاب اسلامی و عدم میل به انحراف بود و درس آن برای مخالفان خارجی و داخلی انقلاب اسلامی این بود که موفقیت اقتصادی دولت ظرفیتهای ملت ایران حول محور انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را به صحنه میآورد. به عبارت دیگر در سال 1400 جبهه انقلاب دریافت باید مراقب اعوجاج از مسیر باشد و جبهه مخالف انقلاب اسلامی به شدت نگران تکرار حماسه مردمی انتخابات 1388، در انتخابات 1404 شد.
روی کار آمدن یک نفر بهعنوان رئیسجمهور به خودی خود لزوماً یک انتخاب و اتفاق راهبردی به حساب نمیآید کما اینکه
در طول 44 سال گذشته در ایران 13 بار انتخابات ریاستجمهوری که
هر کدام هم اهمیت خاص خود را داشت، برگزار شد ولی همه آنها راهبردی نبودند. در سال 1400 انتخاب سیدابراهیم رئیسی راهبردی بود چراکه خنثیسازی 8 سال تلاش مشترک غرب و یک طیف خاص در داخل ایران، برای حاکمسازی استانداردهای سیاسی - مدنی لیبرالیزم بود و از این رو رویدادی «بسیار مهم» ارزیابی شد. در واقع پیروزی آقای رئیسی به معنای آن بود که خط استیلای دوباره غرب بر ایران توسط مردم به شکست کشیده شد و ملتی در دوئلی 43 ساله بر غرب که حالا بر ابزارهای جدیدی هم مجهز بود، پیروز شد. همانگونه که این قلم قبلاً هم در این ستون نوشت؛ یکی از چهرههای سیاسی در جلسه «شورای روابط خارجی آمریکا» خطاب به غربیها گفته بود اگر ما شکست بخوریم، جمهوری اسلامی از بین نمیرود، دشمنان غرب در ایران به قدرت میرسند. بیان این حرف اگرچه از زبان یک مقام مسئول ایرانی درست نبود اما اصل مطلب واقعیت داشت...