eitaa logo
مدرسه نویسندگی مبنا
2.6هزار دنبال‌کننده
664 عکس
103 ویدیو
20 فایل
اینجا کانال دپارتمان نویسندگی مدرسه مبنا است. جایی‌که سعی‌مون بر این هست خودمون رو میون جنگ روایت‌ها ببینیم و به عنوان کنشگر توی این عرصه نقش‌مون رو ایفا کنیم. 😇خانم میم هستم: @adm_mabna
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله. ما اگر در داستان‌نویسی اتفاقات را اینطوری کنار هم بچینیم و مثلا شهادت هشتمین رییس‌جمهور را بگذاریم شب ولادت هشتمین امام، همان امامی که رییس‌جمهور خادمش بوده و تازه روز ولادتش هم نوبت خدمتش است، به ما می‌گویند این چه داستانی است، باور‌کردنی نیست. ولی خدا هر بار ثابت می‌کند که برنامه‌ریزی و پیرنگ‌های او برای بنده‌هایش با آنچه عقل من درک می‌کند، فرق دارد. ذهنم آشفته است، حرفهایم زیاد و قلبم سنگین. به رایی که به اقای رییسی دادم فکر می‌کنم. همان رایی که خواسته‌ی قلبی‌ام نبود، با اینکه مِهرش توی دلم بود. همان رأی حالا برایم افتخار است. به یک شهید رأی دادم. خدا برایم اینجوری برنامه‌ریزی کرد که روزی که باید جواب بدهم، حرفی برای گفتن داشته باشم. چند روز پیش یک متن ناقص درباره مرگ و لحظه‌های آخر نوشتم؛ حالا قطعه‌های گمشده‌ی متن دارد کم‌کم پیدا میشود. خدایا می‌شود پیرنگ داستان من را هم غیر قابل باور کنی؟می‌شود جوری برایم بچینی که من هم، هرچقدر عجیب، زیبا زندگی کنم و زیباترین مرگ نصیبم بشود؟ ✍ #س.عابدی 📝 @nevisandegi_mabna
‌پادکست خط روایت - شهری یک‌دست‌تر از قبل .mp3
زمان: حجم: 3.54M
دلم نمی‌خواهد پیام را جدی بگیرم. با اینکه ضرری ندارد، اما لجبازی می‌کنم. با خودم می‌گویم اگر شهر را زدند کنسرو‌ و پاور بانک به چه دردی می‌خورند؟!... ✍ روایت و خوانش: فاطمه‌ سادات‌ موسوی(نویسنده) 🎛 تنظیم: فاطمه سعادت‌ خواه 🎧 پادکست های بیشتر در: شنوتو https://B2n.ir/hd5416 کست باکس https://B2n.ir/zk3537 ✌️ 📝 @nevisandegi_mabna
‌1749999890399.mp3
زمان: حجم: 4.94M
در هیچ کتاب و کلاس آموزشی به منِ جوجه نویسنده نگفتند شهید آوینی چطور وسط جنگ و توپ و تانک دوربین و قلم دست گرفت. هیچ کس نگفت اگر جنگ شد، باید بلد باشی چطور بنویسی و چطور فکر کنی... ✍ روایت و خوانش: فاطمه سعادت‌خواه 🎛 تنظیم: فاطمه سعادت‌خواه 🎧 پادکست های بیشتر در: شنوتو https://B2n.ir/hd5416 کست باکس https://B2n.ir/zk3537 ✌️ 📝 @nevisandegi_mabna
پادکست خط روایت - قصه ایران.mp3
زمان: حجم: 15.74M
محمدحسین قصه خواستن یادش نرفته بود. نمی‌دانم چرا قلبم آنقدر تند می‌زد. دوست نداشتم به خیال‌ها و احتمالاتی که وحشیانه به مغزم هجوم می‌آوردند اعتنا کنم... ✍ نویسنده و گوینده: زهرا عباسی 📜نسخه متنی 🎧 پادکست‌های بیشتری بشنوید در رادیو خط روایت👇 شنوتو: https://B2n.ir/hd5416 کست باکس: https://B2n.ir/zk3537 📝 @nevisandegi_mabna