eitaa logo
نویسنده شو✍
103 دنبال‌کننده
242 عکس
45 ویدیو
41 فایل
👣 گام های کوچک برای هدف های بزرگ 🎯 📞 ارتباط با ادمین @Sepehr96
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده شو✍
#ارسالی_کاربران #در_مسیر_عشق قسمت اول : در مسیر عشق روایت یک سفر است ازیک جامانده. راست می گوین
قسمت دوم: قبل از هرچیز می خواستم به تو جامانده چند کلامی بگویم. تورادرک می کنم درلحظه لحظه بی قراری هایت،درقطره قطره اشک های بی امانت،تورا می شناسم ازآه وناله های جانسوزت وبی تابی هایت را باجان ودل حس کرده ام ومیفهمم آقا دل سوخته ات را خوب خریدار است. نکنه یه وقت اخم کنی به مولامون.... یکی به من گفت:کمال یکی تورفتنه،کمال یکی توموندن،یکنفر بایدبره که دلشو اونجا بسازه وتعمیر کنه... یکنفر بایدبمونه وباموندنش ناخالصی دلشو برطرف کنه وصاف شه... یکی باید سختی مسیر جسمشو بی جون کنه... یکی باید اینجا بمونه وازدور عاشقی رو تمرین کنه... هدف رسیدن به مقام معنویه،هرکسی به طریقی ...امیدوارم دلتون آرام شده باشه☺️واما ادامه سفر در خاک عراق مسافتی راپیاده رفتیم،وباز هم ازدحام جمعیت،درحال رفت وآمد،درمسیر یک چیزی که جلب توجه می کرد افرادخسته ای بودند که بروی زمین خاکی خوابیده بودنند😳😳باور کنید اطراف راکه نگاه می کردم همه جا سیاه سیاه از مردم خسته ازراه که برایشان اهمیت نداشت روی خاک ها استراحت میکردند باکم ترین امکانات ،باخودم گفتم آقا جان توبا دلهای این مردم چه کردی؟که برای رسیدن به تو حاضرن تودل شب روی این خاک ها باخیال راحت استراحت کنند.این چه شور وحالیست که همه مجذوب کرده ،فقط خدا داند واین دلهای پر شور. ماراهم حاجی گوشه ای جمع کرد،وگفت اینجا بمانید تا اتوبوس بگیرم.ماهم همگی ازخستگی روی خاک ها نشستیم.خداییش تا حالا این همه پیاده نرفته بودم به اطراف نگاهی کردم همه جا سیاه ازجمعیت زوار دسته دسته وعده ای خانوادگی عشق به امام حسین مرز نمی شناسد.بزرگ وکوچک وپیر وجوان نمی شناسد . خدایش انسان رایاد قیامت می اندازد. بعداز ساعتی حاجی اتوبوسی پیدا کرد اما با کرایه بالا ،حاجی گفت نفری صدتومن دیگه باید بدیم عراقی ها کرایه ها رابالا بردن بعداز نشستن تواتوبوس کرایه ها راجمع کرد وبه راننده داد. وماراهی شهر نجف شدیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت سوم مسیر طولانی بود وخسته کننده،همسفرا بعضی ها خواب وبعضی ها بیدار بودنند.ومن اما همچنان بی خواب ،باوجود خستگی هم خواب نداشتم. چشمان خسته ام را به پنجره دوختم،بغیر از بیابان خشک چیز قابل دیدن نبود. کمرم روی صندلی خشک شده بود،دستم را روی اهرم صندلی گرفتم تا کمی صندلی راکج کنم ،تا صندلی روخم کردم صدای پشت سری که زنی مسن بود درآمد😨وگفت چه خبرته خانم صندلی رو رو بکش عقب . من هم با عرض معذرت برش گردوندم.😢 نگاهی به صندلی جلو کردم دیدم آنها هم صندلی خودشون رو عقب بردن،فقط من وخواهرم وسط گیر کرده بودیم بعداز چند ساعت واقعا دیگه خسته شده بودم،خواهربزرگم هم بنده خدا درعذاب بود. می خواستم برم به حاجی بگم به همسفرا بگه مراعات کنن،ولی یکی ازآشناها به دادم رسید وقتی موضوع روبهش گفتم خندید، وگفت اون خانم مسن عمه همسرشه باهاش حرف زد اون خانم هم معذرت خواهی کردو ما هم صندلی رو کم روراحتی قراردادیم ،وکمی استراحت کردیم. بعد مسافتی،ازشهرهای عراق که رد می شدیم منازل مسکونی رومی دیدیم قبل هرچیز پرچم های عزای حسینی را بر بامهای خانه ها کوچه وخیابان های شهر بیشتر تودید بود.ارادت مردم عراق رابه امام حسین با دل وجان میشه حس کرد.ترافیک توی شهرها زیاد بود وما ساعت های طولانی توی ترافیک،گروه ها ودسته های عزاداری که پای پیاده می رفتن زیاد دیده می شد. جوانان عراقی بادیدن زوار ایرانی خوشحال می شدن وگاهی می اومدن با هاشون عکس وسلفی می گرفتن.ظهر شده بود حاجی اتوبوس رانگه داشت برای نماز وما درموکبی عراقی نماز خواندیم. چای عراقی هم خوردیم برا اولین بار جاتون سبز به من که خیلی چسبید ولی بعضی از همراهیان فقط چای ایرانی می خواستن.تقریبا ساعت دو یاسه بعدازظهربود رسیدیم نجف. حاجی گفت اتوبوس بیشتر از این نمی تونه بیاد باید بقیه راه روپیاده رفت،وامروز فقط تانزدیکی های حرم میریم وازراه دور سلام می کنیم وروز بعد میایم حرم چون همگی خسته هستیم واحتیاج به استراحت داریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺✨﷽✨🌺🍃🌺 صبح آمد و مرغ صبحگاهی زد نغمه، بیاد عهد دیرین خفاش برفت با سیاهی شد پر همای روز، زرین در چشمه، بشوق جست ماهی شبنم بنشست بر ریاحین شد وقت رحیل و مرد راهی بنهاد بر اسب خویشتن، زین هر مست که بود، هشیار است کندند ز باغ، خار و خس را گردید چمن، زمردین رنگ دزدید چو دیو شب، نفس را خوابید ز خستگی، شباهنگ هنگام سحر، در قفس را بشکست و پرید صید دلتنگ بر سر نرسانده این هوس را بر پاش رسید ناگهان سنگ این عادت دور روزگار است آراست بساط آسمانی از جلوه‌گری، خور جهانتاب بگریخت ستارهٔ یمانی از باغ و چمن، پرید مهتاب رخشنده چو آب زندگانی جوشید ز سنگ، چشمهٔ آب وان مست شراب ارغوانی مخمور فتاد و ماند در خواب مستی شد و نوبت خمار است ای مرغک رام گشته در دام برخیز که دام را گسستند پر میزن و در سپهر بخرام کز پر شکن تو، پر شکستند بس چون تو، پرندگان گمنام جستند ره خلاص و جستند با کوشش و سعی خود، سرانجام در گوشهٔ عافیت نشستند کوشنده همیشه رستگار است همسایهٔ باغ و بوستان باش تا چند کناره میگزینی چون چهرهٔ صبح، شادمان باش تا چند ملول مینشینی هم صحبت مرغ صبح خوان باش تا چند نژندی و حزینی چالاک و دلیر و کاردان باش در وقت حصاد و خوشه‌چینی آسایش کارگر ز کار است آنگونه بپر، که پر نریزی در دامن روزگار، سنگ است بسیار مکن بلند خیزی کافتادن نیک نام، ننگ است گر صلح کنی و گر ستیزی این نقش و نگار، ریو و رنگ است گر سر بنهی و گر گریزی شاهین سپهر، تیز چنگ است صیاد زمانه، جانشکار است بر شاخه سرخ گل، مکن جای کان حاصل رنج باغبان است منقار ز برگ گل، میارای گل، زیور چهر بوستان است در نارون، آشیانه منمای برگش مشکن، که سایبان است از بامک پست، دانه مربای کان دانه برای ماکیان است او طائر بسته در حصار است از میوهٔ باغ، چشم بر بند خوش نیست درخت میوه بی‌بار با روزی خویش، باش خرسند راهی که نه راه تست، مسپار آنجا که پر است و حلقه و بند دام ستم است، پای مگذار فرض است نیازموده را پند و آگاه نمودنش ز اسرار یغماگر و دزد، بی‌شمار است آذوقهٔ خویش، کن فراهم زان میوه که خشک کرده دهقان گه دانه بود زیاد و گه کم همواره فلک نگشته یکسان بی گل، نشد آشیانه محکم بی پایه، بجا نماند بنیان اندود نکرده‌ای و ترسیم ویرانه شود ز برف و باران جاوید نه موسم بهار است در لانهٔ دیگران منه گام خاشاک ببر، بساز لانه بی رنج، کسی نیافت آرام بی سعی، نخورد مرغ دانه زشت است ز خلق خواستن وام تا هست ذخیره‌ای به خانه از دست مده، بفکرت خام امنیت ملک آشیانه این پایهٔ خرد، استوار است خوش صبحدمی، اگر توانی بر دامن مرغزار بنشین چون در ره دور، دیر مانی بال و پر تو، کنند خونین گر رسم و ره فرار دانی چون فتنه رسد، تو رخت بر چین این نکته، چو درس زندگانی آویزهٔ گوش کن، که پروین در دوستی تو پایدار است 🏴🚩 @nevisandesho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نویسنده شو✍
#در_مسیر_عشق قسمت سوم مسیر طولانی بود وخسته کننده،همسفرا بعضی ها خواب وبعضی ها بیدار بودنند.ومن
قسمت چهارم مسافتی تقریبا طولان طی شد ازکوچه پس کوچه ها گذشتیم هوا خیلی گرم بود همگی خسته وتشنه توی راه ازمردم مهمان نواز نجف تشنگی مون روبرطرف کردیم .وبه بازار منتهی به حرم رسیدیم وپس ازمشاهده گنبد طلایی امیرالمومنین وعرض ارادت کوتاهی برگشتیم.توی مسیر، یکی از همراهیان جامانده بود. ومدتی رو منتظر ماندیم تا آمد.حاجی همه جمع کرد وتا وسیله نقلیه گرفت،وهمگی راهی خانه یکی ازدوستان حاجی شدیم.وآن شب را در آن خانه استراحت کردیم. صبح هم به طرف حرم آقا حرکت کردیم.قبل از زیارت حاجی تذکرات لازم راداد، وگفت به دلیل ازدحام جمعیت سعی کنید ازدور سلام بدین، ماهم درصف طولانی ایستادیم وبعد از بازرسی وارد صحن شدیم.من وخواهرم هم وارد حرم شدیم خیلی شلوغ بود.توی هجوم جمعیت خواهرم ازمن جدا شد،ومن هم تقریبا داشتم نفس کم می آوردم،به زور خودم روازگوشه کنارها بیرون آوردم بعد سلام وراز ونیاز وخواندن نماز امدم بیرون دورکعت نماز هم زیر ناودون طلا خواندم.☺️آرامش عجیبی داشتم دلم می خواست بیشتر می ماندم ولی نمی شد پس از زیارت آقا مسجد کوفه وسهله هم رفتیم .ودرآخر قبرستان وادی السلام که در آنجا هم باز یکی ازهمسفرا که ازقضا پیرمرد هم بود گم شد.بماند که چقدر معطل ماندیم ،تا پیدایش کردیم.غروب بود که ازکنار قبرستان گذشتیم،وپیاده روی ما هم آغاز شد. در راه کم وبیش موکب هایی بود برای خدمت به زوار وهر چه جلوتر می رفتیم کاروان های پیاده ودسته ها بیشتر می شد.بعد از مسافتی حاجی مارا درموکبی مستقر کرد برای استراحت آن شب کمی باران هم آمد .توی موکب کلر آبی نصب کرده بودن پس از استراحت قبل از نماز صبح دوباره راه افتادیم من هم کمی سرما خورده بودم 😢ازکوچه ها که رد می شدیم،جوانان پر شور عراقی هنوز بیدار بودند عده ای درحال تمیز کردن مسیر عده ای درحال اماده کردن صبحانه وعده ای مشغول صحبت عجیب بود برام چون سن وسالی نداشتن ازکنار خانه هایشان که رد می شدی فضاهایی روبرای استراحت زوار ایجاد کرده بودند مثلا فرش وحتی صندلی ردیف کرده بودند. حاجی عده ای روکه نمی توانستند زیاد پیاده روی کنند با ماشین جلوتر برد. وبه ماهم گفت که تا کدام عمود بیایم. ومن چون بار اول بود وتا حالا اینقدر پیاده روی نرفتم پاهایم دیگر نای رفتن نداشتن،کماکان خستگیم رامی گرفتم،اما همین که می خواستم حرکت کنم پاهایم می گرفت. شدت گرما وتشنگی هم ازیک طرف مرا اذیت می کرد توی راه همش از خود آقا خواستم کمکم کنه تواین راه کم نیارم.باوجود فراوانی آب من هرچندقدم که می رفتم آب می خوردم باز تشنه می شدم. به هر حال تاظهر خودمان را به عمود مورد نظر رساندیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فوری 🔴 دستگاه قضا به رهبر انقلاب را پیگیری کند 💢 در حالی رئیس جمهور و معاون اولش "اسحاق جهانگیری" به دروغ از موافقت رهبر معظم انقلاب با لوایح FATF و CFT سخن گفته اند که رهبر انقلاب در دیدار عمومی با نمایندگان مجلس گفته اند: «این معاهدات ابتدا در اتاق‌های فکر قدرت‌های بزرگ و برای تأمین منافع و مصالح آن‌ها پخت و پز می‌شود و سپس با پیوستن دولت‌های همسو یا دنباله رو یا مرعوب، شکلِ به ظاهر بین‌المللی می‌گیرد/همانگونه که درباره «برخی کنوانسیون‌های بین‌المللیِ اخیراً مطرح شده در مجلس» گفتیم، مجلس شورای اسلامی که رشید و بالغ و عاقل است، باید مستقلاً در موضوعاتی مثل مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند». 🔸همچنین روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام طی بیانیه ای اظهارات رئیس جمهور و معاون اول را "خلاف واقع" دانسته و اعلام داشته: «رهبر معظم انقلاب، معظم له هیچگونه اظهار نظر یا مکتوبی دال بر موافقت با تصویب و اجرای لوایح fatf و cft نداشته اند. لذا انتظار می رود مسئولین دولتی در نقل قول از مقام معظم رهبری جانب امانتداری را رعایت کنند». ⭕️ براستی چرا برخی مسئولین براحتی به خود اجازه می دهند به رهبر معظم انقلاب افتراء بسته تا اذهان مردم را با خود همراه نموده و به اهداف سیاسی شان برسند؟ ✅ این مطالبه عمومی از "دستگاه قضایی" وجود دارد که انتساب یک آشکار به رهبر معظم انقلاب توسط برخی مسئولین را در اسرع وقت پیگیری کرده و "بدون ملاحظه جایگاه اشخاص" برخورد قانونی صورت بگیرد. لینک حمایت از پویش برخورد قضائی با دروغگویان https://my.farsnews.com/c/12832 وارد بشید و رای بدید👆🏼👆🏼👆🏼
✨تحفه مادر شهید تبریزی به مهدی ترابی ✨ مادر شهید تبریزی برای مهدی ترابی که بعد از زدن گل به پیکان زیر پیراهنش شعار «تنها راه نجات کشور= اطاعت از رهبری» را به نمایش گذاشت، تحفه‌ای فرستاده است. به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، «تنها راه نجات کشور= اطاعت از رهبری»، عبارتی که مهدی ترابی، هافبک تیم فوتبال پرسپولیس تهران پس از به ثمر رساندن گل اول تیمش مقابل پیکان نشان داد و سوژه رسانه‌ها شد. فرمانده‌کل سپاه در واکنش به نوشته روی پیراهن مهدی ترابی گفته است: جوان فوتبالیست یک پیام جهانی و الهی را از روی سینه‌اش ارسال کرد. حال مادر یکی از شهیدان دفاع مقدس، از سوی فرزند شهیدش برای مهدی ترابی تحفه‌ای فرستاده است. صدیقه برهون مادر شهید محمد خلیل پورنهر، طی نامه‌ای به مدیرعامل باشگاه پرسپولیس خواسته، مهدی ترابی از محل حقوق شهید این خانواده، به سفر معنوی مشهد مقدس برود. این مادر شهید تبریزی می‌گوید: او مرا به یاد فرزند شهیدم انداخت و دوست دارم هر حاجتی که دارد از امام رضا (علیه السلام) بگیرد. مادر شهید پورنهر از ترابی خواسته پیراهنی که شعار اطاعت از رهبری را روی آن نوشته بود به وی هدیه بدهد. مهدی ترابی البته در گذشته نیز مواضعی گرفته بود که نشان‌دهنده اعتقادش بوده است. او چند سال پیش نوشته‌ای با عنوان «من عاشق مبارزه با صهیونیست هستم» در دست گرفته بود. متن نامه مادر شهید به شرح زیر است: به نام خدا فرزند عزیزم جناب آقای حاج محمدحسن انصاری فرد مدیرعامل محترم باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس با سلام و احترام امروز خبر مربوط به اقدام و عمل مهم و ارزشمند بازیکن ارزنده و محبوب باشگاه پرسپولیس آقای مهدی ترابی را در خصوص شادی پس از گل و نمایش نمادین فرمایش مقام معظم رهبری ( تنها راه نجات کشور = اطاعت از رهبری ) بر روی پیراهن ورزشی شان در بازی پرسپولیس و پیکان دریافت کردم. از دریافت این خبر و اقدام زیبا و مسئولانه وی واقعا خوشحال شدم. ابتدا این اقدام مبتکرانه و هوشمندانه و هنرمندانه را به حضرتعالی و سپس به این بازیکن محجوب تبریک عرض می کنم. سپس خواهش می کنم پیام من را به این بازیکن غرورآفرین فوتبال کشورمان برسانید. برای این اقدام و عمل زیبایشان از محل حقوق فرزند شهیدم، مبلغ یک میلیون تومان به ایشان هدیه می کنم تا به سفر زیارت امام رضا ع مشرف بشوند و نائب الزیاره من و فرزند شهیدم محمد هم باشند. البته این دعا باید شامل همه شهدای عزیز و مومنان و دوستداران حضرت آقا علی ابن موسی الرضا ع باشد. سپس خواهش میکنم لطفا اگر ممکن است، همین پیراهن را که پوشیده بودند، به من هدیه بکنند. صمیمانه از والدین شریف و بزرگوار آقای مهدی ترابی، بخاطر این تربیت والا و بالا تشکر و قدردانی می کنم. امیدوارم روزی در تبریز فرزند عزیزم آقا مهدی را زیارت بکنم. همه ما اعتقاد داریم که نجات کشور در وحدت و همدلی و همزبانی است. نجات کشور در این است که اطاعت از رهبری عزیز، فرزند زهرای اطهر س حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی بشود. از جنابعالی هم که مسئولیت خطیر باشگاه معظم پرسپولیس را بر عهده دارید خیلی تشکر و قدردانی می کنم. حضور شما در منزل من در تبریز برایم بسیار شیرین و محترم بود و هست. امیدوارم ایمان و تقوای شما فرزندم بتواند همه سختی ها و موانع را برایتان آسان سازد. من همیشه شما را برای تحقق اهداف فرهنگی و ورزشی تان و آرزوهای خیر قلبی تان و همچنین سلامتی تان دعا می کنم. لطفا سلامهای گرم من را خدمت مدیران و مسئولان محترم و پرسنل خدوم و بازیکنان و مربیان و هواداران باشگاه محترم پرسپولیس برسانید. با تشکر و قدردانی صدیقه برهون مادر شهید محمد خلیل پورنهر
نویسنده شو✍
✨تحفه مادر شهید تبریزی به مهدی ترابی ✨ مادر شهید تبریزی برای مهدی ترابی که بعد از زدن گل به پیکان
چقدر زیبا احساساتشون رو در قالب نامه بیان کردن. ما هم می‌تونیم برای عزیزان و کسانی که دوستشون داریم نامه بنویسیم و احساساتمون رو در قالب نامه بهشون ابراز کنیم.📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض ادب سالروز شهادت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیه السلام و امام مهربانی ها حضرت رضا علیه السلام را به همه ی شما تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم. ▪️🔲▪️🔲▪️🔲▪️🔲▪️🔲▪️ 🏴🚩 @nevisandesho
به تو از دور سلام... دعای تک تک شما دوستان روبروی حرم نورانی حضرت رضا علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قلم دلتنگ من... ✏️✏️✏️
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
⭕️ چطور میتونیم به نزدیک کردن ظهور امام زمان ارواحنا فداه کمک کنیم؟!🙄🤔 💥 با عضویت در کانال زیر، جدید ترین بحث کانال تنهامسیرآرامش با عنوان رو دنبال کنید😊👇🏼👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5 👆🏼👌💥
یه آشنا با لهجه ملیحش منو صدا می زنه تا ضریحش تو صحن پاک و فوج یاکریمش هزار هزار دل یتیم ، مقیمش بازم داره دریا تلاطم می شه دلم تو سیل جمعیت گم می شه آهای آهای ! کبوترای گنبد شما بگین ، خودش منو صدا زد ؟ اینجا بوی غریبی گل می آد بوی رضا ، بوی توسل می آد اینجا فرشته ها یه حسی دارن سر روی شونه های هم می ذارن بس که ستاره تو حرم می باره آیینه هم روشنی کم می آره من اینجا عاشقی رو یاد گرفتم نشونی از امام جواد گرفتم شب که می شه ، یه آسمون ستاره تسبیح عاشقا می شه دوباره عاشقا که ماهو طواف می کنن دیوای روسیاه غلاف می کنن نسیم مهرش ، انتها نداره کوچه بی نسیم ، صفا نداره رو زخم عاشقاش که دس می کشه دنیا تو روشنی نفس می کشه بذار بگم راز شقایق اینه آی آدما! دنیای عاشق اینه این که شقایق ، دل پرخون داره داغ مسافر خراسون داره ... الهی زائر چشات شه این دل اگه قبول کنی ، فدات شه این دل هرکی دلش با تو باشه یه چیکه تو آینه کاری حرم ، شریکه مشهد تو یه آسمون حضوره تبسم خدا تو قاب نوره شمیم توس و عطر قائناته مشهد تو سینه کائناته با دست خالی اومدم ، کرم کن! دل منو کبوتر حرم کن ! خدا می دونه برهوته شعرم پر از خجالت سکوته شعرم 🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊🖤🕊 🏴🚩 @nevisandesho
༻﷽༺ آمدم ای شاه سلامت ڪنم عرض ارادت به مقامت ڪنم آنچه ڪه دارم تو رساندی به من هیچ ندارم ڪه بہ نامت کنم 🖤شهادت مظلومانه امام رئوف، علی بن موسی الرضا(علیه السلام) تسلیت🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نویسنده شو✍
#در_مسیر_عشق قسمت چهارم مسافتی تقریبا طولان طی شد ازکوچه پس کوچه ها گذشتیم هوا خیلی گرم بود همگی
قسمت آخر بعد از ساعتی استراحت حاجی دوباره همگی رو جمع کرد و گفت همگی سیصدتا عمود دیگه بیاین تا به موکب موردنظر برسیم وشب را آنجا استراحت کنیم. می دانستم به زودی پاهایم تاول می زند. چون بد جور اذیتم می کرد. همراه خواهرانم راهی شدم.ولی باز خواهر بزرگم را بادوتا ازآشنا ها توشلوغی گم کردم.با خواهرکوچکم همراه شدم،توی راه ازبس آب می خوردم صدای خواهرم درآمد.طفلی خسته شده بود ازدستم😐 تاغروب ادامه دادیم به جایی رسیدیم که ایرانی ها برنامه داشتن نماهنگ بسیار زیبایی بود،که هرکس می رسید می ایستاد وباگوشی فیلم می گرفت.من وخواهرم هم رفتیم وفیلم گرفتیم .وباز دوباره حرکت کردیم. تارسیدیم به موکب مورد نظر ظاهرا دیر کرده بودیم چون حاجی بنده خدا منتظرمان بود .آن شب مثلا می خواستیم استراحت کنیم ولی مگه خوابم میبرد ،تاول پاهایم نمایان شد😢کمی ماساژ دادم وبهش رسیدم ولی فایده نداشت . همگی خوابیده بودن ولی من اصلا ،دوساعتی شد،که یکی از خانم ها کربلایی زینب همگی روباسروصدا بیدار کرد که خواب بسه بلند شین زودتر حرکت کنید تا زودتر برسیم صدای همگی در اومد. بعضی ها هم هنوز خواب بودن،وقتی نگاه ساعت کردند. ساعت نزدیک دو بود 😳😢 به هرحال همگی بیدار شدن ودر دل شب حرکت کردیم تاساعت شیش صبح باز دوباره استراحتی دوساعته وحرکت راستی توی مسیر پذیرایی می شدیم همه چی بود به لطف امام حسین ومردم عراق😊آره عزیزان خسته تون نکنم رسیدیم به شهر عشق،وعمودی که گنبد طلایی آقا دیده می شد😭😭حال وهوای همراهیان دیدنی بود.همگی باچشمان اشکبارسلام می دادن.ومن یاد ای شعر افتادم. عشق یعنی به تورسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت عشق یعنی تمام سال وهمیشه بی قرارم برای اربعینت😭 همگی دلشان می خواست بروند زیارت ولی حاجی گفت الان می رویم خانه دوستانم چون عده زیاد بود دوگروه شدیم ودر خانه دوستان حاجی برای استراحت وحمام وشام ماندیم قراربود بعد ازشام برویم زیارت.ومن همچنان بی خواب بودم همگی ساعتی استراحت کردند.بالاخره راهی زیارت شدیم باخودم می گفتم چقدر با اقا درد دل کنم ....ولی.... باوجود ازدحام وشلوغی وسفارشهای مکرر حاجی که مواظب باشید واگر شلوغ بود ازدور سلام بدید ،مگه می شد وباز من وخواهر کوچکم راهی شدیم باوجود صف های طولانی وسلام وصلوات رسیدم شور وشوق اشک ها و لبخندها همگی تصویری شد جلوی چشمانم 😭😭باورم نمی شد خدایا شکرت ومن رسیدم زیر قبه آقا وبرای ظهور مولایمان دعا کردم وبرای همه کسانی که التماس دعا گفتند. گفته بودم که بیایم غم دل باتو بگویم/چه بگویم که غم از دل برود چون به تورسیدم.ببخشید دیگه شعر معروف رودستکاری کردم😐. وبعداز زیارت آقا به زیارت آقا ابوالفضل رفتیم .بماند که لحظات خوش آنجا را نمی شود شرح داد.روزبعد هم باز همگی راهی زیارت شدن سفر ما خیلی زود به پایان رسید عزیزان ومن نمی خواهم دیگه از پایان سفر بگم برام سخته جدایی وازبرگشتن گفتن من دلم را پای ضریحت جا می گذارم اقا...ودر آخرمی گم آقای من زندگیم ودستت دادم تواین مسیر افتادم ای عشق مادر زادم حسین..... ودرمسیر عشق ادامه دارد... . 🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نویسنده شو✍
🔝 🔺#درست_نویسی (بخش چهارم) ▫️حذف بی‌دلیل فعل حذف فعل در صورتی رواست که تکراری باشد. مثلاً در جمل
🔝 یکی از خصوصیات مهم نویسنده سرعتِ بالای بازآوری و فراخوانی کلمات جهت استفاده از آن‌ها در نوشتن است، تمرین‌های زیادی برای بالا بردن سرعت نویسندگی وجود دارد که یکی از آن‌ها را امروز تمرین می‌کنیم. شما یک کلمه را به دلخواه انتخاب می‌کنید مثل کلمۀ مادر و بعد فکر می‌کنید که مادر چه کلمۀ دیگری را به یاد شما می‌آورد. آن را می‌نویسید و بعد کلمۀ بعدی چه واژه‌ای را به ذهن شما متبادر می‌کند و همین طور ادامه می‌دهید، این تمرین را هر روز برای خودتان تکرار کنید. بعنوان نمونه 🔰 مادر> مریم مقدس> پولس> یهودی> اسرائیل>کودک> پستونک> شیر خشک> شوهر مهناز افشار> قوه قضائیه>رئیسی> بانک سرمایه> کلاه برداری> پاپاخ>سمفونی مردگان>بتهوون>دی مینور> گیتار> سول>... ❓ راستی یک سوال: آیا جناب داستایوفسکی رفت کلاس نویسندگی خلاق؟ نه❗️فقط خواند و نوشت و خودش سر در آورد. 🔶فرمولِ طلایی نویسندگی زیاد خواندن و زیاد نوشتن است، همین و بَس، خود به خود اوستا می‌شوید. و نکتۀ مهم بعدی هم اینه که دغدغه مند باشید، نویسندگی ابزاره، مثل سیم چین میمونه، بُت نشه براتون، ازش استفاده کنید برای ترویج مکتب تون، برای انتقال علم و تجربه، اگر إن شاء الله روزی کتابی نوشتید، مدیون‌ درخت‌هایی که زمانی برای کاغذهای کتاب شما قطع شدند نَشید.🌳📝 💐 @nevisandesho
بگذار تا غزل بشوم در هوای تو ای مبتلای شعر منم مبتلای تو گفتی که ابر باش ولی شعر گریه کن گفتم به روی چشم، ولی با دعای تو گفتی که هر غزل صلهء شعر قبلی است گفتم چه اعتقاد قشنگی،فدای تو شعری بخوان! برای دلم با ردیف «نور» ای واژه واژه نام علی روشنای تو شعری بخوان که پر بکشد روح خاکی ام «در حس وحال عشق زلال» صدای تو هر سال یک دهه دل من شور میزند مانند واژه های تو در نوحه های تو سید! خدا کند که از این جا به بعد شعر باشی کمی به جای من و من به جای تو یک لحظه طعم «عشق زلالت» برای من «تصویر صحن خلوت وباران» برای تو بگذار اعتراف کنم بیت بیت بیت شعری نگفته ام که در آن رد پای تو ــ پیدا نباشد آینه وار ای رفیق شعر ای انتهای شاعری ام ابتدای تو از خود رها به خانهء «پروانه»می رود در هر غروب جمعه دلم پا به پای تو یادت که هست کنج حرم ،روبه روی عشق گفتم تمام حرف دلم را برای تو با خط غم ،میان گهر شاد سینه ام شعری نوشته ام به امید رضای تو 💓 @nevisandesho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نویسنده شو✍
🔝 #تمرین یکی از خصوصیات مهم نویسنده سرعتِ بالای بازآوری و فراخوانی کلمات جهت استفاده از آن‌ها در
🔝 🔺 (بخش پنجم) حروف سه دسته است: ربط، اضافه و نشانه. حرف ربط، واژه‌ها یا جمله‌ها را به ‌هم ربط می‌دهد و به این قرار است: اگر، اما، باری، لیکن، نیز، ولی، با اینکه، آنگاه، از بس، هم، یا و… . حرف اضافه، کلمه یا گروهی از کلمات را به فعل یا به صفتِ برتر و مانند آن نسبت می‌دهد و آن‌ها را متمم یا وابستهٔ آن می‌کند. حروف اضافه به این شرح است: الّا، اندر، با، بدون، بر و… . حرف نشانه یا نقش‌نما برای تعیین جایگاه دستوری کلمه در جمله است؛ مانند ای، یا و را. گاهی استفاده از حروف ربط و اضافه و نشانه، با قاعده نیست؛ برای نمونه:🔰 ۱. حرف «از» در جملهٔ «تیم عربستان از ایران باخت» خطاست❌ و باید به‌جای آن «به» می‌آمد. ۲. حرف اضافهٔ «به» برای کلمهٔ «باور» درست نیست و مثلاً نمی‌توان گفت: «من به خدا باور دارم.»❌ درست این است که بگوییم: «من خدا را باور دارم.» یا «من به خدا عقیده دارم.» ۳. «تا» برای بیان مقصود و هدف است، نه نتیجه و حاصل قهری؛ بنابراین جملهٔ زیر به ویرایش نیاز دارد: «آن‌قدر غذا خورد تا مریض شد.»❌ کسی به‌قصد بیماری، پرخوری نمی‌کند؛ ولی نتیجهٔ قهری آن همین است. صورت صحیح جمله این‌گونه است: «آن‌قدر غذا خورد که مریض شد.»✅ ۴. «اما» برای ربط میان دو جملهٔ فرعی به‌ یکدیگر است و باید در ابتدای جملهٔ دوم بیاید، نه بعد از نهاد آن جمله. پس جملهٔ «همهٔ حاضران نظر خود را گفتند؛ من اما نظر خاصی نداشتم»❌ خطاست و صحیح آن این‌گونه است: «همهٔ حاضران نظر خود را گفتند؛ اما من نظر خاصی نداشتم.»✅ ۵. «آنچه» حرف ربط است و پس از آن به «که» نیاز نیست. پس «آنچه که می‌دانستم، گفتم» ❌غلط است و درستش این‌طور است: «آنچه می‌دانستم، گفتم.»✅ ۶. «چنان‌که» و «چنانچه» را نباید در معنای یکدیگر به ‌کار ببریم. کاربرد صحیح این دو کلمه را در جملهٔ زیر می‌توانیم ببینیم: «چنانچه سخن اشراقی‌ها را بپذیریم، اتکای مطلق بر برهان خطاست؛ چنان‌که اتکای محض بر شهود نیز پذیرفتنی نیست.» ۷. حرف اضافهٔ «در رابطه با» و «در ارتباط با»، اگرچه به‌دلیل رواجشان اکنون غلط محسوب نمی‌شوند، کاربرد آن‌ها در نثرهای علمی پسندیده نیست و بهتر است از «درباره» و مانند آن استفاده کنیم. غلط: «سازمان حج و اوقاف، به حاجیان ایرانی در ارتباط با/ در رابطه با خرید سوغات اضافی هشدار داد.»❌ درست: «سازمان حج و اوقاف، به حاجیان ایرانی دربارهٔ خرید سوغات اضافی هشدار داد.»✅ 💠 @nevisandesho
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا