eitaa logo
نویسنده شو✍
103 دنبال‌کننده
242 عکس
45 ویدیو
41 فایل
👣 گام های کوچک برای هدف های بزرگ 🎯 📞 ارتباط با ادمین @Sepehr96
مشاهده در ایتا
دانلود
با کلی دردسر بابام رو راضی کردم که بذاره برای ادامه تحصیل بیام تهران رشته مورد علاقه مو که قبول شده بودم رو ادامه بدم . بهش می گفتم بابا من دولتی قبول شدم، خوابگاه دارم، دانشگاه مون عالیه و ... . بابام می گفت: بابا جون من که نمی گم نرو، ولی وقتی می تونی اینجا تو شهرخودمون کنار ما باشی و ادامه تحصیل بدی چرا باید بری تهران؟ با اون همه آلودگی اخلاقی و آلودگی هوا و ... ؟؟؟ خلاصه سه ترم از دانشگاه گذشته بود و دیگه نگرانی های بابام تموم شده بود. راستش اوایلش خودمم می ترسیدم و کلی استرس داشتم ولی الان بعد از سه ترم دیگه همه چی برام عادی شده بود و کلی اعتماد به نفس پیدا کرده بودم. آخر هفته ها با همکلاسی ها می رفتیم جاهای دیدنی تهران و اطراف تهران و کلی خوش می گذشت . شبا تو خوابگاه هم که بساط خنده فراهم بود. تا یه مختصر سکوتی پیدا میشد یه دفعه یکی از بچه ها موبایلش رو باز می کرد و یه جک یا کلیپ خنده داری که تو گروه ها یا کانال های تلگرامش اومده بود رو بلند بلند می گفت و بقیه هم می ترکیدن از خنده ... . دو سه هفته هوا بارونی بود و نتوسته بودیم آخر هفته ها بریم تفریح . خیلی حوصله مون سر رفته بود . دیگه دل و دماغ جک خوندنم نداشتیم . یکی از بچه ها یه دعوت نامه فرستاد. از همکلاسی هامون بود که خونه شون کرج بود . برای جشن تولدش کل بچه های کلاس رو دعوت کرده بود ماهم که از تو خوابگاه موندن کلافه شده بودیم خوشحال شدیم و قرار شد همه مون بریم و خوش بگذرونیم . خلاصه اون شب رسید و رفتیم ... اولش همه دختر بودیم ولی یه نیم ساعتی که گذشت و ما لباس های مجلسی مون رو پوشیده بودیم چند تا پسر هم اظافه شدن و بساط دی جی رو هم راه انداختن ... من اولین بار بود که تو یه جشن این شکلی بودم داشتم مثل بید می لرزیدم . سریع خودم رو پوشندم و یه گوشه نشستم و شروع کردم به ذکر گفتن که زودتر این جشن لعنتی تموم بشه ... متاسفانه اون شب کلی عکس و فیلم توسط موبایل ها ضبط شد و تو گروه های مختلف تلگرام به عنوان پاری مختلط دانشجویان دانشگاه ... تهران پخش شد و چند تا از عکس های من هم تو شهرستان به گوشی خانواده م رسید. الان نمی دونم با چه رویی برگردم و به بابام و خانواده ام در مورد اون شب چه توضیحی بدم ؟ فقط از پیام هایی که بابام داده فهمیدم که دیگه هیچ اعتمادی بهم نداره ... . ها: 1.یکی از آفات مهمانی ها، جشن ها و مراسمات مختلف امروزی برای خانواده های مقیّد، وجود انبوهی از گوشی های هوشمند با دوربین های بسیار قوّی و به روز می باشد که زمینه های مختلف برای عکس گرفتن و انتشار آن در فضای مجازی را فراهم می کند، لذا بیش از هر چیزی بایستی با هوشیاری کامل، در این گونه مراسمات شرکت نمود . 2.تعارف و خجالت را کنار بگذاریم و به صورت مستقیم و بسیار جدّی، کسانی را که در حال تصویر برداری از ما هستند را از این کار منع نمائیم. نویسنده: محمد قنبری @nevisandesho