eitaa logo
دلنوشته ها، عاشقانه ها
85 دنبال‌کننده
261 عکس
201 ویدیو
1 فایل
همیشه در همین نزدیکی گرچه دور می پنداری😊
مشاهده در ایتا
دانلود
اسکانمون روبروی حرم من چقدر اینجا رو دوست دارم قبلا دوبار با این دوستان در این مکان آمدیم ، از در که بیرون میایی حرم روبروی توست ، نفسهایت پر می شود از عطر حرم در وجود می دود ، جانی دوباره می گیری و زنده می شوی، اینجا که روبروی امامت ایستاده ای عطرش، در وجودت می نشنید. زندگی برایت معنی می شود و می فهمی زندگی بدون امامت حتی لحظه ای هم معنا ندارد و تو بدون او هیچی، هیچ... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
از پله ها به سرعت بالا رفتم که زودتر وسایل بگذارم، برویم حرم وقتی داشنیم آماده می شدیم به شدت بارون می آمد لطافت بارون کنار امام رئوف حال و هوای دیگری دارد... با دوستان راهی به سمت حرم شدیم به صحن آزادی رسیدم روبه دوستم گفتم با من کاری نداری؟ می خواهم بروم صحن انقلاب گفت صحن انقلاب چه خبر است؟ گفتم خبر خاصی نیست ، خیلی به زمان هشت نمانده می خواهم بروم کنار سقاخونه آب بخورم از آنجا به آقام سلام بدهم و بعد می روم مسجد گوهرشاد خداحافظی کردم راهی شدم به سمت صحن انقلاب به کنار سقاخونه رسیدم لیوانی برداشتم آب پر کردم روبروی حرم ایستادم جرعه جرعه که آب می خوردم به آقاجون گفتم، آقاجون می خواهم یادم باشد بند بند وجودم مانند این آب به شما نیازمندم ، کمک کنید هیچ وقت حتی لحظه ای فراموش نکنم این نیاز به شما را... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بعد آرام راه افتادم به طرف درب حرم، آرام می رفتم تا پر شوم از هوای حرم تا باورکنم الان این من هستم کنار مولایم حتی حالا که با برنامه قبلی از مدتها قبل می دانستم چنین روزی حرم باشم ولی خارج تصور بود ، مبهوت آن همه لطف و شکوه در این لحظات یادچندسال پیش افتادم وقتی برادرزاده ام چهارساله بود چشمش به حرم آقا افتاد دیدم مبهوت و ساکت از دور خیره شد دستش را گرفتم گفتم چیه؟ گفت مشهد بزرگ، آقای بزرگ باهمان زبان کودکانش توصیفی را که شکوه جلال بارگاه مولا داشت بیان کرد این برایم خیلی قشنگ بود حالا من همچون او آنقدر کودکم در کنار مولایم دلم می خواهد با همان زبان کودکانه صدایش کنم سلام آقای بزرگ! ممنون که اجازه حضور دادی... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بعد از زیارت ، به سمت مسجد گوهرشاد راهی شدم ، از صحن انقلاب وارد صحن آزادی شدم سپس وارد رواق امام خمینی (ره) شدم از آنجا به سمت مسجد گوهر شاد وارد حیاط مسجد شدم روبروی گنبد آقاجون قرار گرفتم ،اینجا برای من خود بهشت است هر گوشه حرم عطر و بوی خاص خودش را دارد اما اینجا از همه جا برایم متفاوت تر است، دلم همیشه و هر لحظه بی تاب اینجا است که روی فرش بنشینم گاهی فقط خیره خیره به گنبد آقاجانم نگاه کنم و با او حرف بزنم نفس هایم را پر کنم از عطرش تا حتی وقتی اینجا نیستم وجود پر باشد از عطر بارگاه مولایم با آن نفس ها نفس بکشم. اما حالا بخاطر باران، فرش ها را جمع کردند، به طرف پنجره ای که روی به روی حرم است می روم برای زیارت ولی فقط خدا می داند چه حالی دارم و هنوزم برایم مثل رویا است که دلم نمی خواهد هیچ گاه از آن بیدار شوم... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
آه صحن گوهرشاد هیچ کلامی برای توصیفش ندارم اینجا جانم قلبم محکم زنجیر مولایم می شود ، دیگر جز او هیچ نیست اینجا سایبانش بال فرشتگانست هوایش ، هوای دیگری است اینجا عطر آل الله است گاهی کربلایی، گاهی نجف ، گاهی سامرا و کاظمین و گاهی مدینه و بقیع... اینجا تویی یاس فاطمی، عشق بی کران مادر و فرزند اینجا تویی عطر گل نرگس ، غنچه های وجودت که یکی یکی شکوفا می شود تو را تا بلندی بی انتها می برد کاش زمان در لحظه ای که اینجا وارد می شوی متوقف شود که هیچ گاه مجبور نباشی دل بکنی... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
فرشهای حیاط مسجد گوهر شاد را بخاطر باران جمع کردند ، نم نم بارون را روی صوت حس می کنم چقدر لذت بخش است هوای بهشت بارانی باشد کمی بعد رفتم داخل مسجد برای نماز زیارت و دعا ... چون کودکی آرام دستم روی ستونها می گذارم،ستون به ستون می چرم به جلو می روم در هر گوشه نفسی عمیق می کشم جان پر شود از عطر و هوایش گاهی چشمانم را می بندم بعد از چند لحظه دوباره باز می کنم تا بهتر و شیرین تر لمسش کنم بهشت من با هر نفسی در اینجا جامی دوباره می گیرم ، هیچ گاه از من دور مشو که میمیرم... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
به ساعت نگاه می کنم باید برگردم دوستان منتظر هستند ولی اصلا دلم نمی خواهد دل بکنم ، بلند می شوم آرام حرکت می کنم تا زمان بیشتری در هوای بهشت باشم، و در هر قدم تاروپود وجودم زمین پر برکتش را لمس کند تا عمق جانم بنشیند. دوباره به سمت حیاط مسجد گوهرشاد می روم روبروی گنبد کمی با آقا صحبت می کنم و برمی گردم از سمت شبستان امام خمینی (ره) به سمت صحن آزادی بروم در مسیر سر مزار شیخ بهایی می روم ، همیشه وقتی داخل حرم هستم هر بار از مسجد گوهر شاد برمی گردم در این مسیر روی مزار شیخ می آیم شاید در برخی روزها سه یا چهار بار بر سر مزارشون بروم و هر بار دعای سی ام صحیفه سجادیه حتما به نیت ایشان می خوانم ایشان در کتاب «چهل حدیث» خودشان، چهل حدیث بیان و شرح کردند و تنها یک حدیث را شرح نکردند و آن هم دعای سی‌ام صحیفه سجادیه است! شیخ می‌گوید: من این دعا را برای هر حاجتی که داشتم، خواندم و پاسخ گرفتم و برای اینکه دینم ادا شد و این دعا برایم مجرب بود، آن را می‌آوردم. من به نیابت شیخ برای ظهور مولای غریبم این دعا را می خوانم ، و از ایشان می خواهم که به آن جایگاه و منزلتی دارند ، ایشان هم دعا کنند تا پرده غیبت کنار رود، جهانی منور شود به نور گل محمدی ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بعد از خواندن دعا بلند شدم به سمت صحن آزادی حرکت کردم چقدر این صحن حال و هوایش با همه عالم فرق دارد در اینجا گویی از همه قید و بندها آزادی ، سبک بال ، دور از زمین و وابستگی هایش ، عطر و نفس فرشته ها را می توان در این صحن حس کرد ، اسم صحن با حس غریب جان انسان همراه است ، دل به سمت حرم می رود روبروی حرم دوباره می ایستم سلامی به آقاجانم می دهم 🌹السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام🌹 ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
از صحن آزادی به سمت درب خروجی می روم ولی آهسته آهسته هر چند قدم برمی گردم به سوی حرم و گنبد زیبای آقاجانم را نگاه می کنم هنوز باورم نشده اینجام دو سال که هدیه مهمانی مشهد آن هم در زمان میلاد حضرت پدر را از سوی خود حضرت پدر دارم وقتی اربعین نجف خیلی سخت بود دل سیر آقاجانم زیارت کنم بیشتر اوقات درب سمت خانم ها بسته بود از آقا خواستم دخترتون این همه راه به دیدنتون آمده از دلتنگی ها چیزی کم نشد، من از دیدنتون سیر نشدم پس حداقل قول بدهید رفتم ایران برم مشهدالرضا پیش فر!ند دلبندتون سال اول به محض که به ایران آمدم چند روز بعد اسمم درآمد برم مشهد ولی بخاطر اغتشاشات و ناامنی خانواده اجازه ندادند خیلی ناراحت بودم و گریه می کردم آقا قول دادی شما به قولتون عمل کردید من لیاقت نداشتم تا اینکه یکدفعه جور شد میلاد خودشان مشهدالرضا بودم و امسال همین طور باز حضرت لطف کردند به من بی لیاقت اجازه دادن روز میلادشون در کنار فرزند دلبندشون باشم. با تو دل از غم آزاد علی تو امام و جان منی ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
آه ای قلبم از عشق تو لب ریز است گاهی حس می کنم می خواهد از قفسه خود بیرون بیاید بر همه عالم نام تو را فریاد بزند. تمام عشق ها با نام تو شکل می گیرد، به تپش می افتد، هزاران سپاس تو را ای پدر مهربان من من به لطف تو اینجام روبروی حرم سلطان قلبم نمی دانم حس کرده ای وقتی نسیم حرم به وجودت می خورد گویی دست مهربان آقاجان علی بن موسی الرضا علیه السلام است که دست نوارزش بر سرت می کشد و تمام قلبت آرام می گیرد چگونه از این حریم خارج شوم با اینکه نزدیک حرم هستیم کمتر از سه دقیقه ولی حتی این دل کندن برایم سخت چه برسد به آن لحظه وداع که می رسیم😭 همان طور آرام آرام که رفتم بالاخره به در خروجی از باب شهیدنواب صفوی رسیدم باید از درب خارج شوم کمی می مانم روبروی حرم با آقاجان حرف می زنم... جانم فدای تو ای همه هستی ام ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
یک ساعتی استراحت کردم دوباره ساعت ۱۱ صبح برای نماز ظهر به حرم آمدم هوا برعکس صبح که بارانی بود این ساعت خوب بود سریع رفتم به طرف صحن مسجد گوهر شاد یک امروز و فردا فرصت دارم یک دل سیر در صحن حیاط مسجد گوهر شاد بشینم به جانانم نگاه کنم فردا غروب روز اول اعتکاف درب های مسجد گوهر شاد بخاطر حضور معتکفین بسته می شود خوش به سعادتشان در داخل بهشت معتکف می شوند باید لحظه به لحظه وجود پر شود از عطر بهشت گوهر شاد تا قبل از اینکه برای سه روز درها بسته من پشت در بسته بمانم چقدر سخت است حرم باشی دور از این بهشت هرچند هرگوشه حرم خودش بهشتی است با حال هوای خودش در حرم آقاجان دنیایی را تجربه می کنی که خوب می دانی جنس آن جنس زمینی نیست تا وقتی تو اینجایی تو در زمین و تعلقات زمینی نیستی این دنیا متفاوت می تواند تا مدتها جانت را پر کند حتی وقتی دور از حرمی هم چنین باشی پس ذره ذره وجود را از حال و هوای حرم پر کن آنقدر که حتی وقتی برگشتی تو را لحظه ای از مولایت جدا نکند... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بعداز نماز برای زیارت رفتم ، هرچقدر کنار مولا باشی ولی زیارت به صف است رسیدی زیارت کردی باید برگردی این نظم از بهم ریختگی قبلی که هر کس به سختی برای زیارت باید می رفت دست عده ای نمی رسید خوب است از حسن هایی که در دوره کرونا رقم خورد هرچقدر صبح خلوت به قول یکی از دوستان زیارت اختصاصی بود الان صحن شلوغ تر شده و مطمئنا شب از این هم خیلی شلوغ تر خواهد شد همزمان با شب میلاد امیرجانان امیرالمومنین علی علیه السلام است دارم می گردم گوشه ای پیدا کنم چند دقیقه ای داخل صحن باشم زیارت نامه و نماز زیارت بخوانم ماشاء الله هر گوشه را نگاه می کنی پر است بالاخره یک خانمی جایی را برایم باز کرد بعد از نماز زیارت دلم نمی خواهد از حرم خارج شوم نمی دانم چرا از الان آنقدر دلم تنگ است برای مولایم ، هنوز اینجام کنارشون ولی فکر جدایی آزار دهنده است کاش می شد هیچ وقت مجبور به رفتن نباشی دل کندن سخت است ولی باید رفت تا یکی دیگر بیاید نماز زیارتی بخواند از درب صحن انقلاب خارج شدم وای خدای من دوباره بارون آمده😍 وقتی داخل حرم بارون می آید نزدیکی و آغوش رحمت خدا را بیشتر بیشتر احساس می کنی ولی یک چیزی من کفش ندارم😄 کفش هایم در صحن آزادی است مسیری نیست یک قسمتی بروم می توانم بروم از داخل صحن بروم تا جوراب های خیلی خیس نشود چون بعدش می خواهم به مسجد گوهر شاد بروم وگرنه خیس شدن جورابهایم اشکالی نداشت سریع حرکت می کنم تا شدت بارون بیشتر نشده ، جورابهایم کمتر خیس شود به اولین درب که رسیدم وارد شدم که داخل حرم از رواق نجمه خاتون به سمت صحن آزادی بروم کفش هایم همانجا است از آنجا مجبورم بخاطر باران تا رواق امام کفش بپوشم چیزی که اصلا دلم نمی خواهد، که در حرم مولا با کفش حرکت کنم آنجا که محل گذر فرشتگان و اولیا است... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
از کفشداری آخر رواق نجمه خاتون کفش هایم را گرفتم وارد صحن آزادی شدم مجبورم کفش هایم را بپوشم تا رواق امام خمینی (ره) از آنجا به مسجد گوهر شاد بروم بهشت زیر باران چقدر زیباتر با شکوه تر است زیر قطرات باران دیگر چیزی از تو نیست تنها عطر بهشت است در جان و قلبت بخش می شود و‌ یادی از خودت نمی ماند اینجا فقط سلطان قبلت وجودت را پر می کند این لحظه ها دلت پر می کشد برای تنها یادگار باغ محمدی کجای این حرم با خودش خلوت کرده، او که روزی چون این باران خواهد آمد و تمام غم ها و رنج ها را می شوید می برد جانها را تطهیر می کند، دلها به رحمتت وجودش فقط خدایی خواهد شد... اینجا در این حال انتظار ، آتش عشق یار در وجودت زبانه می کشد تو‌را در خود می سوزاند تا قطره اشکی شوی از چشمانت جاری و زیر لب بخوانی : اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
از سالن رواق امام خمینی (ره) هر بار که به سمت مسجد گوهرشاد می روم گویی بار اول است که می خواهم وارد مسجد شوم شوقی و اضطراری از دیدار و بی تابی برای استشمام هوای عطر آگینش از درب حیاط مسجد روبروی گنبد آقاجان که می ایستی همه زندگی همین جا معنا می شود ابتدا و انتهای عشق اینجا است تمام دنیا و واژه ها برایت رنگ می بازد آه، دلم پر از اضطراب می شود فقط امروز تا فردا غروب می توانم اینجا بیاییم و بعد از آن برای اعتکاف درب های مسجد بسته می شد پارسال این موقع اینجا بودیم درب مسجد بستند ولی قسمتی از حیاط می شد رفت همین روبروی گنبد می نشینی تمام غصه و رنج هایت فراموش می کنی از چندتا خادم ها پرسیدم امسال چگونه است دقیق خبر نداشتند ولی یکی از آنها گفت فکر کنم کاملا ببندند این کلام از الان دلتنگی ام را بیشتر کرده هر گوشه حرم آقاجان بهشتی است با عطر خاص خودش که عالمی را برایت تصویر می کند یکی اینجا وقتی روبروی مولایت هستی یکی اربعین وقتی هر صبح چشم باز می کنی روبری مولایت هستی و آخر شب آخرین نفر با مولایت هستی تازه می فهمیم که چقدر بیچاره مورد ترحم هستیم که دوریم از مولا و صاحب خودمان دنیایی که هر روز چشم باز کنم مولایم را نبینم و صدایش را نشوم و با عطر وجود و کلامش جان نگیریم اصلا چه فایده ای دارد کار آقاجانم عاشق کردن است ، دلم تا ابد دست شما امام الرئوف من، ایمان دارم در بهترین جا و مسیر آن را خواهی برد تا دست شما است از فرزند دلبندتان جدا نخواهد شد و مرا به مسیری خواهد برد تا صاحب و مولایم برسم به فدای تو مولای من... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
یک دل سیر می خواهم در حیاط مسجد گوهرشاد شاد بنشینم فقط گنبد طلای آقاجون نگاه کنم با خودم می گویم کمی حرف نزن ، فقط!خوب گوش کن به اندازه کافی همیشه حرف میزنی اینجا کمی گوش شو تا ببینی مولایت چه می گوید آقاجان تو برایم بگو من باید چه کنم؟ چگونه درست ترین مسیر انتخاب کنم؟ چگونه برنامه ریزی کنم؟ چگونه کار کنم؟ چگونه با دیگران برخورد کنم؟ چگونه حرف بزنم؟ چگونه تنبیه و تشویق کنم؟ چگونه دغدغه مولایم در وجودم ریشه بدواند؟ چگونه.... اول سوالاتم را ردیف می کنم صرف تا صد مسیر زندگی بعد روبه آقاجان گفتم خیلی چیزها را غفلت ها و ... باعث می شه من ندانم باید چی بپرسم و چی بخواهم همه اش خودت برام بگو تا دست پر برگردم با انرژی و اطمینان بیشتری قدم بردارم پر انرژی باشم تا وقتی دوباره پیشتون میام وقتی تمام سوالات و خواسته هایم را ردیف کردم حالا نوبت اینکه دیگر سکوت کنم و فقط گوش کنم وقتی سکوت می کنی روبروی آقایت می نشینی منتظر جوابی ، وجودت پر می شود ، جانت از نور آن زنده می شود ولی کاش بشود آنچه را به تو می دهند و دریافت می کنی ، نگه داری... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
به گوشی نگاه می کنم ساعت از 14 گذشته باید بروم ، بلند می شوم آرام به سوی پنجره صحن حیات مسجد گوهرشاد که روبروی ضریح است می روم ، چقدر اینجا را دوست دارم برای خودش پنجره فولاد دومی است وقتی روبروی آقات می ایستی چشمانت به ضریح گره می خورد بند بند وجودت پر می شود از عطر و عشق مولایت سلامی می کنم ولی به یک باره احساس می کنم چقدر دلم برای مولایم تنگ شده با اینکه نیم ساعت قبل داخل حرم زیارت کردم چه حسی حتی وقتی کنارشی ، یک وقت هایی از اوج تشنگی حضور دلتنگش می شوی کاش مجبور نبودم بروم ، کاش اصلا جدایی وجود نداشت می شود پیوند خورد ، پیوندی ابدی وقتی با امامت باشی زندگی معنا می شود حرکت هایت رنگ می گیرد ، دلها پیوند می خورد و امروز امان از این جدایی ها امان از یکی نشدن دلها خبر از عدم پیوند عدم ولایی بودن می دهد... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
دلکند از علی بن موسی الرضا حتی با اینکه می دانی ساعتی دیگر دوباره برمی گردی خیلی سخته چه برسد به روز آخر هر لحظه که به یاد روز آخر می افتم دلشوره ای عمیق همه وجودم را می گرد غمی در دلم می نشیند به وسعت تک تک لحظه ها و ثانیه هایی قرار است مولایم را نبینم زندگی بدون اینکه کنار امامت باشی اصلا مفهومی نداره تمام زیبایی های دنیا به اینکه وقتی چشمت باز می کنی اولین کسی را که می بینی مولایت باشد وقتی چشمت را می بندی آخرین کسی را می بینی مولایت باشد آه... از خودم می پرسم هزاران سال است از دردانه عالم دوریم چطور لحظه های زندگی را برای خود تفسیر می کنیم چطور می گذارینم چطور از دوریش دق نکردیم؟ خوب ببین امام رضا (ع) هنوز هم به زیباترین شکل تو را درس امامت می دهد دلت را یپوند می دهد به امامت ، این درس ها را لمس کنی حی بودن مولایت را درک می کنی ، قلبت از شوق این هم لطوفت و اتصال عاشقانه در اوج بی قراری و اشتیاق آرام است و این یکی از بزرگترین معجزات علی بن موسی الرضا علیه السلام برای من است نمی دانم شاید برای تو باشد فقط سعی کن خوب لمسش کنی پ.ن : رزقی است با پای دل شب شهادت فرزند دلبندشان امام حسن عسکری(ع) تا مشهد رضا برویم. ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
در حرم که هستم قدم ها را آرام بر می دارم تا هر سنگ آن را حس کنم و وجودم برای ابد در جای جای حرم ثبت شود و این احساس بودن کنار مولایم لحظه ای از من جدا نشود آرام آرام به سمت خروجی می روم از صحن امام وارد صحن آزادی و از آنجا به سمت خروجی به سمت نواب صفویی برای بازگشت به اسکان می روم ، آقاجان دلم پیش شماست و ساعت دیگر دوباره بر می گردم ، بعد از نهار و کمی استراحت آماده می شوم تا دوباره پیش آقاجان برگردم یک تعداد از دعا قنوت امام زمان علیه السلام و بسته ای نذری شکلات را که قرار بود به نیابت تمام همراهان و دوستان گروه صحیفه که ما را یاری کردند در ایام میلاد مولا امیرالمومنین علیه السلام در حرم آقاجان پخش کنم برمی دارم و با شوق به سوی حرم آقاجان می روم از اسکان تا حرم کمتر از 5 دقیقه راه است و من چقدر اینجا را دوست دارم از درب که بیرون می آیی اولین نگاهت به سوی آقاجان است. چند دقیقه بعد روی به روی درب ورودی و محل بازرسی خواهران هستم قبل از ورود اذن دخول می کنم وارد می شوم اما با تعجب جلویم را می گیرند بخاطر داشتن دعاها اجازه ورود نمی دهند و می گویند به امانت داری بده خیلی ناراحت شدم گفتم چطور است یعنی شما این متن را بخوانید دعای امام زمان علیه السلام در مفاتیح الجنان هست مگر می شود؟ این غربت امام زمان علیه اسلام دعایی که متعلق به فرزند و دلبند صاحب خانه برای ورود مجوز ندارد؟ گفتم این شکایتتون را پیش آقاجان علی بن موسی الرضا علیه السلام خواهم برد ... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
ناراحتی ام از برخورد خادمین آنجا بیشتر شد که حتی در قبل از بازرسی هم که جز حرم محسوب می شد اجازه پخش ندادن بردم به امانت داری بدهم البته در مسیر تعدادی دادم به مسئول امانات دادم گفت حتما دنبال اینها می آیید گفتم بله الان مجبورم می خواستم داخل حرم پخش کنم نگذاشتند و این شکایت اول نزد مسئولین و حتما نزد خود امام رضا علیه السلام خواهم برد ایشان گفت قانون مقصر نیستند نقد دارید می توانید یا بنویسید یا دفتر بروید شکایت کنید با تمام ناراحتی به سمت حرم رفتم دفتر رسیدگی به شکایت و انتقادت می دانستم کجاست چندین بار برای کم بودن صحیفه سجادیه با مسئولین آنجا صحبت کرده بودم کلی روی این موضوع حرف زدیم هر چند صد درصد قانع نشدم ولی تا حدودی با اتقاقاتی که از طریق ها افتاده حق دادم که ترسیده باشند دنبال پیش گیری باشند ‌،نظرات خودم را برایشان بیان کردم و اینکه می شود تدابیری اندیشید . بعد از این بحث کمی از خشم ناراحتی کمتر شده بود ولی در قلبم غمی بزرگ بود که چقدر مولایم حتی در خانه پدرشان غریب اند... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بغضی گلویم را هنوز می فشرد از غربت مولایم حتی در خانه خودش . جگرم می سوخت، دلم می خواست از درد فریاد بزنم این حال دلم گوشه ای حیات مسجد گوهرشاد روبروی حرم را می طلبید ، رفتم به سمت مسجد روبروی حرم که قرار گرفتم بغضم ترکید، باران چشمانم جاری شد آقاجان ما چه کرده ایم ، به کجا رفته ایم، که تنها دردانه و یادگار شما در این زمان اینقدر غریب و تنها مانده است😭 از چه و از کجا بگویم؟ من شاکی ام قبل از هرکسی از خودم از غربت مولایم ار تنها گذاشته شدنش از نشناخته شدن حقش. من شاکی ام، شاکی... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بعد از لحظاتی که با آقا درد دل می کنم، کنار آبخوری در حیات مسجد گوهرشاد می روم بطری کوچکم را آب پر می کنم به سمت مسجد حرکت می کنم خیلی به اذان مغرب نمانده تا دعای عهد و زیارت آل یاسین بخوانم اذان است هر سلام زیارت را که می خوانم از غربت مولایم جلوی اشکهایم را نمی توانم بگیریم تا حالا آنقدر غربتش را حس نکرده بود این همه غربت وجودم را پاره پاره می کند. آه و سوزی از عمق قلب که شعله هایش ذره ذره وجودم را می سوزاند و این همه سوختن جز بارش چشمانم درمانی نیست دلم می خواهد فریاد بزنم ولی حیای حضور در بیت الله وجودم را به آرامش و صبوری می خواند . صبر، اما چه صبری؟... ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
داخل مسجد شدم زیارت و دعای را خواندم و دعایی از صحیفه خواندم اذان شد ، بعد از نماز آرام تر بود ، گوشه ای نشستم دعا و قرآن بخوانم منتظر تا ساعت ۸، ساعت عاشقی دلدار برسد، نزدیک ساعت ۸ که شد به طرف صحن انقلاب رفتم این لحظه دلم می خواست آنجا بود غوغای و انقلاب دلم در این لحظات فقط هوای آنجا را می خواست تا قیامی را عمق وجود فریاد بزند و مولایش را بخواند ⚘️السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی⚘️ ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
۱۲ رجب روزی که معاویه به درک واصل شد این روز یکی از ذکر های مستحب ۱۰۰۰ مرتبه لعن بر اوست دو سال هر روز این روز رزقم که آقاجانم علی بن موسی الرضا علیه السلام باشم یک گوشه ای از حرم قشنگش بمشینم تسبیح دست بگیریم بگویم 《اللهم العن معاویه بن ابی سفیان》 شیرینی دارد این حس در شب میلاد مولایت بر دشمنش لعن می فرستی یعنی می گویی آقاجان من شما را دوست دارم عاشق شما هستم و از دشمن تو بیزاری می جویم و زیباتر این که رزقت باشد این ابراز عشق و دلدادگی را در کنار و حضور فرزند دلنبدش که هم نام او است اعلام کنی. ای شاه نجف فدای لطف و كرمت جانم به فدای چارگوش حرمت كی می شود از لطف بگویی یك بار بعد از نجفم كربوبلا می برمت ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
نزدیک ساعت ۸:۳۰ شب است دیگر کم کم باید برگردم ، به سمت صحن آزادی می روم که از آنجا از حرم خارج شوم چند ساعتی استراحت کنم که برای سحر بیاییم حرم،هنوز شیرینی زیارت صبح از حرم آقاجان علی بن موسی الرضا آنلاین در کلاس چهل نامه زائر حرم مولا امیرالمومنین علیه اسلام بودیم با دوستم‌دو تایی در صحن نجمه خاتون نشسته بودیم از راه دور حضرت پدر را زیارت می کردیم در عمق وجودم هست بعد دوستم رفتم ساعت هشت آمدم حیات صحن آزادی سلام به آقاجان بدهم هوا بارانی بود و من باز کفش نداشتم مجبور شدم تا صحن مسجد گوهرشاد بدون کفش بروم جورابهایم خیس شود و هنوز شیرینی زمزمه دعای کمیل را در وجودم حس می کنم اصلا دعا خواندن در حرم آقاجان مزه دیگری دارد، فردا جمعه است حتما در حرم صفایی دیگر دارد در ضمن چهل نامه، کلاس نهج البلاغه هست می خواهم حتما آنلاین باشم در حرم مولا ابا عبدالله الحسین علیه السلام و بین الحرمین را ببینم و این زیارت خیلی لذت بخش هست و واقعا چه لذت شرینی دارد از حرم مولا علی بن موسی الرضا علیه السلام زائر حرم هم بودم و بعد قرار زائر اباعبدالله الحسین علیه السلام باشم. ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____
بعد از شام هم خیلی سردم بود هم خسته زود خوابیدم ، حقیقتا اصلا متوجه نشدم کی خوابم برد یک لظه حس کردم یکی از دوستان دارند سرم پتو می اندازند دیگر چیزی متوجه نشدم یکدفعه چشم هایم را باز کردم نزدیک ساعت ۳ بود بلند شدم وضو گرفتم زود حاضر شدم به سمت حرم رفتم هوا خیلی سرد بود نمی شد داخل حیاط نشست رفتم داخل صحن امام خمینی (ره ) بودم ساعت شش نزدیک دعای ندبه دوست تماس گرفت کجایی؟ آدرس دادم آمد پیشم دعای ندبه را کنار هم خواندیم و بعد از راه دور شدیم زائر کربلا امسال میلاد مولا امیرالمومنین علیه السلام قشنگ ترین و زیباترین عیدی را همزمان گرفتم ممنونتم مولای من ____🌸🍃____ @nevshteha ____🌸🍃____