#آزادی_خانطومان
🔻 نتیجه مذاکره: معامله قرن
🔺 نتیجه مقاومت: آزادی خانطومان
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
مداحی آنلاین - ای علی اکبر حسین - محمود کریمی.mp3
3.41M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃ای علی اکبر حسین
🍃ثانی حیدر حسین
🎤 #محمودکریمی
⏯ #واحد
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🔴نقطه ی عطف مراسم دیشب بیت رهبری فقط اونجا که حاج مهدی سلحشور تو حضور رهبری گفت:
باید حاج قاسم رو میدادیم تا بعضی ها بفهمن، حاج قاسم رو دادیم ولی باز بعضی ها نمیفهمن،
و مردم یکصدا فریاد زدن: مرگ بر سازشگر
#فاطمیه
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
هدایت شده از کانال خبری بهشهرنو
dfc48cb92827c5496287b24d1f3ac4fe.mp3
2.63M
📢اذان_انتظار
با صدای #روح_الله_کاظم_زاده 🕊
#نماز_اول_وقت🌹
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مهلت دادن به اسرائیل اشتباه است
🔻امام خمینی(ره): اشتباهی که همه مسلمین، خصوصاً ملتها و دولتهای عرب کردند این بود که مهلت دادند که #اسرائیل و اغراض شخصیه دولتها مانع شد از اینکه صدای اسرائیل را در همان اول خفه کنند و نگذارند #قدرت پیدا بکند
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
آمریکا رئیس سازمان انرژی اتمی ایران را تحریم کرد
🔹وزارت خزانهداری آمریکا با صدور بیانیهای اعلام کرد «علیاکبر صالحی»، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران را در فهرست تحریمهای موسوم به SDN (فهرست ویژه اشخاص و نهادهای مشخصشده) قرار داده است.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🍃🌷🍃
🕗 #ساعت_عاشقی
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_نود_و_سه دائم ذکر یونسیه رو در سجده آخر میگ
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_نود_و_چهار
به عاصف گفتم: «در و بازش کن.»
چراغ قوه رو از جیبم آوردم بیرون، در که باز شد نور انداختم به داخل زیر زمین یا همون انباری مورد نظر.. خوب نگاه کردم.
وقتی دیدم همه چیز امن هست رفتم داخل. همه چیز عادی جلوه میکرد. عاصف دم در انباری ایستاده بود تا همه چیزو کنترل کنه. با صدای بسیار آرام بهش گفتم: « چیز خاصی نیست. بریم بالا ! »
داشتیم بر میگشتیم بیرون که بریم جاهای دیگه رو کنترل کنیم تا یه دوربین ریز بین گل های داخل حیاط کار بزاریم که چهره اون مرد ناشناس رو شناسایی کنیم، اما داخل همون زیر زمین یک قفسه ی کتاب چوبی نظر من و به خودش جلب کرد. آروم به عاصف گفتم: «نرو بیرون. بمون بزار ببینم این قفسه کتابا چیه.»
رفتم سمت قفسه، دیدم یه سری کتاب ها و مجلات ایرانی و خارجی، به همراه ماهنامه و... روی قفسه چیده شده. اما مگه دل من آروم میشد؟ نه، چون فضولیم گل کرد.
کتاب ها رو یکی یکی آوردم پایین. آروم چندتا زدم به چوب پشت قفسه. احساس کردم توخالیه. برای همین شک من و بیشتر کرد. نور چراغ قوه رو زدم به قسمت پایه ها و بخصوص پایه های پشت قفسه... به همه جا نگاه کردم.
وقتی دقت کردم دیدم انگار یه چیزی روی زمین کشیده شده و خاک ها رو کمی جمع کرده وَ زمین صاف شده. به عاصف که حواسش به بیرون بود تا کسی نیاد، آروم گفتم:
« پیست. عاصف. »
عاصف عبدالزهرا سرش و به معنای «چیه» تکان داد.
بهش اشاره زدم در و ببینده بیاد پایین. وقتی اومد دستم و به نشانه « هیس » آوردم جلوی بینیم و با انگشتم بهش اشاره زدم که پایین و ببینه، یعنی همون جایی که یه چیزی به روی خاک ها کشیده شده بود.
عاصف که روی زمین و نگاه کرد، سرش و آورد بالا اخم کرد، چندثانیه ای کوتاه به فکر فرو رفت. با سرم به عاصف اشاره زدم که «پشت قفسه!!» ممکنه خبرایی باشه.
تصمیم گرفتیم قفسه کتاب و به شکلی که صداش در نیاد خیلی آروم و میلیمتری جابجا کنیم و حرکت بدیم تا ببینیم پشتش چه خبره !!
چنددقیقه زمان برد تا قفسه رو آروم بزنیم کنار. عرق سردی روی پیشونیم نشسته بود، هی با آستین کاپشن بهاریم پاکش میکردم. وقتی قفسه رو کامل زدیم کنار، دیدم یه درب آلومینیومی پشتش داره که شبیه درب حمام های بعضی از منازل هست.
خیلی آروم در و بازش کردم بعد چراغ قوه زدم داخل و دیدم شبیه یه تونل هست. وقتی نور انداختم به اون فضای شبیه تونل با یه نگاه بررسی کردم دیدم عرضش چیزی حدود یک و نیم متر میشه. ارتفاعِ زمین تا سقفش هم حدود 2 متر.
نور چراغ قوه رو بیشتر کردم و داخل اون تونل زیر زمینی رو نگاه کردم که چشمم خورد به یک مسیر پیچ دار !
من رفتم داخل، عاصف هم پشت سرم اومد!
خیلی تاریک بود. متاسفانه در اون لحظات نفس گیر باطری چراغ قوه خالی شد. یعنی جوری اعصابم ریخت به هم که حد نداشت. گاهی وسط عملیات اتفاقاتی می افتاد که آدم می موند چیکار کنه، دقیقا متل همین اتفاق که باطری چراغ قوه م تموم شده بود !! از قضا عاصف هم این یه قلم و نداشت. مجبور شدم گوشیم و در آوردم چراغش و روشن کردم..
کمی با عاصف رفتیم جلو. وقتی رسیدیم نزدیک اون پیچ تونل که نظرم و جلب کرده بود، یه هویی صدای پا شنیدم. خیال کردم صدای پای عاصف هست. راستش چون ما آموزش هایی دیده بودیم، وَ کتونی ما هم جوری بود که اصلا صدای پاهامون رو کسی نمیشنید، خواستم برگردم به عاصف بگم «چته؟ آروم تر گام بردار !»
اما بعد از اینکه صدای اون پا که به روی خاک کشیده شد به گوشم خورد دیگه نفهمیدم چه اتفاقی پیش اومد... فقط یه هویی یک ضربه محکم و وحشتناکی رو به روی فرق سرم احساس کردم و افتادم روی زمین.
شدت ضربه ای که به سرم خورد به حدی محکم بود که وقتی افتادم روی زمین، چندثانیه بعدش رو فقط یادمه. خاطرم هست پشت سرم یکی داد می زد آآآآآیییی کور شدددددددم..
بعد از اینکه خوردم زمین خیال کردم سرم خورده به جایی، اما...
دیگه نفهمیدم چیشد و بیهوش شدم...
#عاکف_سلیمانی
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
#شهید_مدافع_حرم_میثم_مدواری🌷
#شبتون_شهدایی🌙
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🍃امروز را با نام خدایی
آغاز میڪنیم
ڪہ زیباتریڹ و مطمئن ترین
سر آغاز است
سلام
الهی به امید تو ❤️
صبحتون شاد و پر امید
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🗓 #تقویم_تاریخ
جمعه
۱۱ بهمن ۱۳۹۸
۵ جمادی الثانی ۱۴۴۱
۳۱ ژانویه ۲۰۲۰
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar