eitaa logo
کانال خبری بهشهرنو
4.6هزار دنبال‌کننده
46.8هزار عکس
13.9هزار ویدیو
179 فایل
📌کانالی براساس سلیقه بهشهری ها 🔸️اخبار و اطلاعیه های ادارات، سازمان ها و هیات ها 🔸️آخرین اخبار شهر و روستاهای بهشهر 🔸️جاذبه ها و مناطق گردشگری بهشهر 🔸️آداب و رسوم بهشهری ها 🔸️صدای مردم بهشهر 🔻ارتباط با ادمین کانال @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_سی_و_چهار بعد از اینکه دوستان فاطمه از د
@kheymegahevelayat گفتم: +فاطمه جان آرومتر، آبرومون توی در و همسایه رفت. خانومم چشماش و گرد کرد، با عصبانیت بیشتر گفت: _محسن دیگه نمیخوام حتی یک کلمه ازت بشنوم! اونی که الآن بایدحرف بزنه منم، نه تو! پس بزار حرفام و همین امشب بهت بگم. یه هویی سرش و با دوتا دستش گرفت. چشماش و چندثانیه بست و یه لحظه احساس کردم داره با سر میخوره زمین، گفتم: +چیزی شده؟ حالت خوبه؟ خواستم برم سمتش ببینم چی شده، گفت: _سمت من نیااا.. برو اونور. دست بهم نزن ! برو عقب! دستام و آوردم بالا گفتم: +باشه. من تسلیمم! چرا عصبی میشی؟ _ برات خیلی مهم شدم؟ +فاطمه زهرا ! تو امشب چت شده؟ اون احمق نباید این حرف و میزد.. عصبانیتت و درک میکنم. اما تو هم دیگه تموم کن این بحث و ! _دلم نمیخواد ! +الان گناه من چیه که داری باهام اینطور رفتار میکنی؟ خب منم آدمم، نگرانت میشم. سنگ که نیستم. دوست ندارم اشکات و ببینم. الآن یک ربع هست داری گریه میکنی و رنگ و روت رفته! دارم با گریه های تو متلاشی میشم. _نمیخوام چیزی بشنوم. میفهمی محسن؟؟ نمیخوام ازت چیزی بشنوم ! احساستم به درد عمت میخوره! به درد من و زندگیم نمیخوره! +ای وای برمن. واقعا خودتی فاطمه زهرا ! اینا حرفای خودته؟ _آره! دقیقا حرفای خودِ خودمه! چون بُریدم دیگه! پس ساکت باش. +چشم. من لال میشم. خوبه؟ رفتم روی مبل نشستم، مجددا مشغول دیدن تلویزیون شدم. اما فقط چشمام میدید و دلم با فاطمه بود. مخاطبان محترم خیمه گاه ولایت، نوشتن این مطالب و یادآوری خاطرات تلخ زندگیم من و به هم میریزه.. دقیقا مثل حالا که دارم براتون مینویسم! هروقت که درون ذهنم سرچ میکنم به این میرسم که سابقه نداشت خانومم انقدر بد خلقی کنه! چند دقیقه ای خانومم پشت هم حرف زد ، دادوبیداد کرد، اما دیگه صبرم لبریز شد. روم و برگردوندم سمتش، گفتم: +ببند دهنت و دیگه. یک بند داری نق میزنی. هی من هیچچی نمیگم، تو هم ادامه میدی! سرم رفت! ای بابا. بلند شدم رفتم سمت آشپزخونه گفتم: +رفیقای تو اومدن اینجا. مگه من دعوتشون کردم. خودتم میدونی من با هرکسی رفت و آمد نمیکنم. ده بارم بهت گفتم جمعش کن این بساط و اما گوش ندادی ! فاطمه داخل آشپزخونه بود، همینطور که داشت کاراش و میرسید گریه میکرد و پشتش به سمت من بود... ادامه دادم گفتم: +خودتم می دونی شوهر این دوستت آدم بی فرهنگیه ! آدمی هست که دهنش چفت و بست نداره! اما خانوم همش میگن نههههه دوستانم و شوهراشون خیلی هم خوبن. خب حالا بیا تحویل بگیر. حالا خودت جمعش کن. اون دفعه خواستم جواب بعضی چرندیات شوهر دوستت و بدم اما بهم اشاره زدی، منم به احترامت زیپ دهنم و کشیدم! خب وقتی با هر خری نشست و برخواست میکنی تهش میشه همین. خیال کردی همه ی دوستات آدم حسابی هستن؟ بالای صدبار بهت گفتم فاطمه من دوست ندارم با بعضیا رفت و آمد داشته باشیم اما به احترام تو که دوست داری با این رفیقات رفت و آمد کنی دهنم و میبندم چیزی نمیگم ولی به رفیقات بگو به اون نر خرهایی که بالای سر زندگیشون هستن تذکر بدن توی جمع هایی که ما هستیم هر چیزی نگن. گفتم یا نگفتم؟ مگه با تو نیستم؟ فاطمه با عصبانیت گفت: _خب چه ربطی داره؟ +مشکل همینجاست که ربطش و تشخیص نمیدی! فاطمه تو کی میخوای بفهمی شوهر دوستت تا الان زندگی بعضیارو با همین حرفاش به هم زده؟ خیال میکنی آمارش و ندارم؟ من جای تو بودم میزدم توی دهن رفیقم تا بزنه توی دهن شوهرش که دیگه این اراجیف و نگه. وقتی این و گفتم فاطمه گلدون شیشه ای رو که کنار دستش بود گرفت و برگشت سمت من، بعدش محکم پرت کرد! مستقیم خورد به صورتم. گلدون شیشه ای افتاد پایین شکست. با غضب بهم گفت: _بی غیرت که بهت میگن.. پس تو چیکاره ای !؟ فقط برای دیگران غیرتی میشی! فقط امنیت مردم برات مهمه؟! اگر مرد بودی میزدی توی دهنش که اینطور گفت! معلومه امنیت زنت برات مهم نیست. اتفاقا رفیقای من خیلی هم خوبن! مشکل از تو هست که هر چیزی رو میبینی با عینک کاریت میبینی! نه محسن، اینجا خونه منم هست! من با هرکسی خوشم بیاد رفت و آمد میکنم. وظیفه تو هم هست به خواسته من احترام بزاری. گلدون شیشه ای خورده بود بالای ابروم و از شدت ضربه حتی چشمام درد میگرفت. چشام و بستم ، اما واکنشی نشون ندادم. باخودم گفتم بزار خانومم تخلیه بشه، چون اعصابش به هم ریخته بود. گفتم: +فاطمه، من اینطور گفتم؟ مگه گفتم با کسی رفت و آمد نکن؟ من میگم میخوام جواب چرت و پرت گویی اینارو بدم تو نمیزاری. بعد الان میگی چرا جوابش و ندادی. _برام ثابت شد بی غیرتی. +آره، جان عمت که! _باز داری با این شوخیت میری روی اعصابم. میدونی بدم میاد از این حرف! بعدشم وقتی تو هستی و جلوی چشمت یکی داره به هردوتامون چرت و پرت میگه من باید حرف بزنم!؟ مشکل از تو هست که زندگیمون انقدر گندش زده بالا. ۲۴ ساعته داخل اداره خراب شدتون هستی.