کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم @kheymegahevelayat #قسمت_صد_هشتاد_و_شش یک روز ساعت ۱۰ صبح بود
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_هشتاد_و_هفت
وقتی از هتل اومدم بیرون نمیدونستم باید به کدوم سمتی برم... ۱۰۰ درصد اونی که نفوذی بود و اون آدم و فرستاده بود کار من و تموم کنه تا نسترن توسلی و دکتر افشین عزتی به راحتی به مقصودشون برسن، دیگه الان فکر میکرد کار من تموم شده هست... گوشی اون آدمی که اومده بود تا من و بکشه رو از جیبم درآوردم و به اون شماره ای که بهم نشون داده بود یه پیام فرستادم تا خیال کنه اونی که فرستاد سراغ من، کارم و تموم کرده.. به زبان عربی نوشتم:
«انتهيت من ذلك...کارش و تموم کردم.»
گوشی رو خاموش کردم گذاشتم توی جیبم. گوشی که باید به نیروی کمکی وصل میشدم و روشن کردم، چون چاره ای نداشتم.. چندثانیه ای از کامل بالا اومدن گوشی گذشته بود که پیامکی رو از نیروی کمکی «یاسر» دریافت کردم.
«تعال مباشرة إلى الشارع خلف الفندق... فوری بیا به سمت خیابون پشت هتل.»
فورا رفتم خیابون پشت هتل... تا رسیدم دیدم دکتر عزتی و نسترن توسلی دارن سوار یه ماشین شاسی بلند میشن. شاید باورتون نشه، اما به صراحت میگم.. اونقدری که نسترن توسلی برای سیستم اطلاعاتی ما با ارزش بود، افشین عزتی دانشمند اتمی دیگه از این لحظه ارزش نداشت. افشین از لحاظ علمی یه روزی به دردمون میخورد، اما حالا دیگه نه چون خیانت کرده بود. ولی نسترن برای ما حُسن شاه ماهی داشت. نباید گمش میکردم.
پیام دادم به گوشی دختر شهید حاج احمد العبیدی نوشتم:
يرجى الذهاب إلى الطابق العلوي في غرفتهم وأخذ القلم من الخلف. وإعطائه لأخيك لمنحي وظيفة لا تدعني أعرف ما تقوله
لطفا برو بالا داخل اتاق اونا (افشین و نسترن) خودکارو از پشت تابلو بگیر و به دست برادرت برسون تا سرفرصت به من بده. از احوالت من و بی خبر نزار
یک نفر و دیدم که با موتور مسافر جا به جا میکنه. بهش یه مبلغی دادم و گفتم پشت اون ماشین بره
چندروز بیشتر به اربعین باقی نمونده بود حرکت کردیم رفتیم سمت کربلا. همینطور دنبال سوژه ها بودم که ساعت ۳ بعد از ظهر به وقت عراق یه جا توقف کردن. اونم بعد از حدود ۵ ساعت چون خیییلی ترافیک بود. راننده موتور گفت دیگه بیشتر از این نمیتونم ببرمت و یه فکری به حال خودت کن.. منم موندم چه خاکی به سرم کنم
خلاصه، از فرصت استفاده کردم فورا چفیه مُ از دور کمرم باز کردم انداختم روی زمین نمازم و کنار یه موکب خوندم خدا منو ببخشه، معلوم نبود نمازم و چطور خوندم اون روز حواسم به سوژه ها بود تا گمشون نکنم مستحبات نماز مثل قنوت و... رو رها کردم
همینطور که از دور نگاشون میکردم وَ زیر نظر داشتمشون، دیدم یه ماشین دیگه اومد دنبال دکترافشین عزتی و نسترن توسلی. موندم با دست خالی چیکار کنم اونا سوار ماشین شدن و داشتن بین شلوغی و جمعیت میرفتند. قشنگ معلوم بود که حضور اون ماشین در اون تایم خاص، کاملا از قبل برنامه ریزی شده هست
در همین حین، چشمم خورد به یه دوچرخه رفتم به یک نوجوون کنار یکی از موکب ها گفتم دوچرخه برای کیه؟ گفت برای منه بهش گفتم میشه اجاره بدی گفت نه!! این پسره هم داشت لج میکرد. گفتم بهت پول زیادی میدم بازم قبول نکرد. هرچی اصرار کردم که هرقدری پول بخوای بهت میدم برو دوچرخه بهتر بخر اما پاش و کرده بود توی یه کفش هر چی دوروبرم و نگاه کردم دیدم کسی نیست بخوام بگم بیا این پول و بگیر من و ببر به هرجایی که این ماشین داره میره
مجبور شدم بین اون بیابون که دستم به جایی بند نبود، پسره رو ببرمش پشت موکب که خلوت بود بترسونمش اما بازم لج میکرد وَ میگفت دوچرخم و نمیدم. اعصابم داشت میریخت به هم از طرفی دلمم به حال این خادم امام حسین می سوخت، اما من کارم جوری بود که نباید اون دوتا رو گم میکردم
نمیتونستم برای اون پسره توضیح بدم که موضوع چیه. دیدم همچنان داره مقاومت میکنه، از توی کیفم چسب پنج سانتی رو آوردم بیرون، پیچیدم دور دهن اون نوجوون عراقی، دستاشم به تن میله های پشت موکب بستم، فورا اومدم کنار موکب چفیه رو بستم به صورتم بعدشم اسم موکب و به ذهنم سپردم، دوچرخه رو گرفتم فرار کردم
بین جمعیت همینطور رکاب میزدم. از کنار جاده و قسمت خاکی میرفتم تا به ماشین برسم خلاصه رسیدم به ماشین. پاهام دیگه جون نداشت، ولی مجبور بودم رکاب بزنم از طرفی هوا هم به شدت آلوده بود، دیگه نفسم بالا نمیومد، اما من باید تلاش میکردم
شاید باورتون نشه، حدود ۳ ساعت بخاطر ترافیک و حضور زائر و... من رکاب زدم تا اینکه رسیدیم به یک روستایی و ماشین حامل دکتر عزتی و نسترن پیچید داخل یه کوچه عزتی و نسترن از ماشین پیاده شدند و با وسیله هاشون رفتند داخل خونه ای ناشناس
دوچرخه رو گذاشتم یه کنار، نشستم روی خاک ها. دیگه از درد پا داشتم میمُردم آنقدر رکاب زده بودم که وقتی نشستم روی زمین حس میکردم هنوز پاهام داره به طور خودکار رکاب میزنه دیدم رفت و آمدهای داخل کوچه بسیار زیاد هست همزمان یه نفر اومد سمتم.
کانال خبری بهشهرنو
💧 منطق اشک (ج۲) - چرا اشک اینقدر قیمت دارد؟ - اشک، علامت «سلامت قلب» است - کسی که در زندگیاش اشک
💧 منطق اشک (ج۳)
- یک گریۀ خوب، از چه احساسی بر میخیزد؟
- سرچشمههای اشک، متنوع هستند
- هر یک از اسماء خدا و هر یک از اوصاف اولیاء خدا، میتواند اشک انسان را جاری کند
- لحظههای گریه، لحظههای ناب ملاقات با خدا در دنیاست
🔹 #استاد_پناهیان
🚩حرم مطهر رضوی- ۹۹.۲.۸
👈🏼 صوت و متن:
Panahian.ir/post/6209
⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان
@yavarane_velayat_damghan
#تحلیل_سیاسی
📌الکاظمی عراق، همان روحانی ۹۲ ماست!
🔸️ یکسالی میشود که شرایط سیاسی امنیتی در عراق پرتلاطم و بهم ریخته شده است. با توطئه آمریکا ابتدا عده ای اراذل و اوباش و گوش به حرف لیدرهای میدانی مزدور آمریکا به خیابانهای بغداد و بصره و کربلا و نجف و... آمدند. جریان صدر در این پازل فریب خورد و علیه عبدالمهدی به میدان آمد. اعتراضات تبدیل به اغتشاش شد. رفتارهای داعشی وار در کف خیابان ها رونق یافت تا آنجا که یک نوجوان ۱۶ ساله را دار زدند و سپس سر بریدند. حکومت نظامی در برخی شهرها اعلام شد و بازهم افاقه نکرد.
🔹عبدالمهدی را وادار به استعفا کردند. سپس گفتند تا برپایی دولت انتقالی ادامه دهند. جریانات مقاومت به لانه جاسوسی آمریکا در بغداد حمله کردند و قصد داشتند آنجا را تسخیر کنند که با دستور فرماندهان عقب نشینی کردند. چند روز بعد فرماندهان جبهه مقاومت توسط ارتش تروریستی آمریکا به شهادت رسیدند. ایران اسلامی انتقام گرفت. اما عراق با ممانعت رئیس جمهورش اجازه انتقام نیافت.
🔹بعد از همه آن ماجراها آمریکا شرایط را مساعد معرفی شخصی به نام الزورفی میدید، تمام لابی های سیاسی خود را به کار گرفت، اما بازهم راه به جایی نبرد. در ۲ هفته اخیر با اجرای #عملیات_فشار در زمین نظامی در یک تغییر جهت چند درجه ای نام شخص دیگری بر سر زبانها افتاد. مصطفی الکاظمی رئیس دستگاه اطلاعاتی عراق به عنوان گزینه مورد نظر به جریانات سیاسی عراق با هر ترفندی بود تحمیل شد و همه جریانات سیاسی از او حمایت کردند. شاید به قول آن دوستمان جریانات سیاسی زمین دادند تا زمان بخرند. اما ما قصد نداریم روی تحلیل دیگران تحلیل بیاوریم. اما فقط به همین چند جمله بسنده میکنیم و منتظر اتفاقات بعدی عراق میمانیم. 👇
اگر در ایران جریان غربگرا نتوانست در ۸۸ کار نظام اسلامی را یکسره کند، با انتخاب روحانی به صورت نرم از ریل انقلاب خارج شدیم و به دامن آمریکا افتادند. در عراق نیز وقتی نتوانستند با کودتا و آشوب کار عراق را یکسره کنند، با انتخاب الکاظمی قصد ایجاد تغییرات نرم دارند.
در واقع میتوان اینگونه گفت: مصطفی الکاظمی عراق، همان حسن روحانی ۹۲ ایران است.
پ.ن: ان شاء الله که جریانات سیاسی عراقی بتوانند از این شرایط سخت عبور کنند و به مرحله گذار از فتنه برسند.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
💠 #ازدواج_حمایتی؛ ازدواج آسان، موفق و پایدار #پست ششم 💠ازدواج پایدار دومین مزیت ازدواج حمایتی بحث
💠 #ازدواج_حمایتی؛ ازدواج آسان، موفق و پایدار
#پست هفتم
⁉️ما شنیده ایم که طلاق ها بخاطر ازدواج در سنین پائین است... آیا درست است؟!
🔹آیا با توجه به واقعیات و مشاهدات عینی خودتان این را می پذیرید؟ آیا قبول ندارید در گذشته که سن ازدواج پائین بوده طلاق هم کمتر بوده و به موازات افزایش سن ازدواج، طلاق هم بیشتر شده است؟ آیا آمار های رسمی بر این مطلب گواهی نمی دهد؟ با اینکه بیشترین طلاق ها مربوط به ازدواج در سنین بالا است؛ متأسفانه حتی در کتاب های درسی بدون توجه به آمارها و واقعیات جامعه این مسئله را برعکس تبلیغ می کنند.
🔹می گویند ازدواج در سنین پایین باعث طلاق می شود. در حالی که برعکس، در سنین پائین خیلی راحت با هم هماهنگ می شوند و هردوی آنها شخصیت شان متناسب باهم شکل می گیرد. پس ازدواج پایدار در ازدواج وابسته است نه در ازدواج مستقل.
🔹 در عین حال، در اثر همین تبلیغات غلط استقلال شخصیتی به عنوان یک هنجار و ارزش خوب، در نظر گرفته می شود و می گویند که بگذارید جوان به یک سن استقلال برسد و بعد از اینکه توانست روی پای خودش بایستد ازدواج کند در حالی که این یک خوبی نیست یک هنجار غلط است لذا بهتر اینست که هنوز جوان تا به آن استقلال نرسیده ازدواج کند و سپس شخصیت او، متناسب با همسرش شکل بگیرد.
ادامه دارد ...
#ازدواج_آسان
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
961105-Panahian-Gomnam-TarikhTahlili-j100-18k.mp3
9.26M
#تاریخ_تحلیلی_اسلام
جلسه صد
🔹 استاد پناهیان
🔺 تهران _ هیات شهدای گمنام
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 #مناجات_طنزیمیه ۱۲
خداوندا!
در این روزگار کرونایی تنها آغوشی که با اطمینان می توان خود را در آن انداخت آغوش بخشش و کرم توست...
گوینده: امیرحسن محمدپور
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
📌پیامبازرگانی
🙍♂پسرک میخواهد داستانی را که نوشته است به مادر بدهد تا بخواند؛ اما مادر سخت درگیرِ رسیدگی به نوزاد است🤱! پدر هم بهدلیل مشغله کاری وقتی برای پسرش ندارد👨💻!
💡پسرک متوجه میشود که برای داشتنِ والدینش باید وقتشان را آزاد و از مشغلهشان کم کند؛ به همینعلت دست به کار میشود؛ زبالهها را دمِ در میگذارد، ظرفها را میشوید و اتاقش را مرتب میکند. این کارها سبب شد پدر و مادر با فراغ بال بنشینند و داستانش را بشنوند.
📺 این یک فیلم کوتاه نیست، بلکه خلاقیتِ هدفمندِ یک طراح پیام بازرگانیست.
🔴 این روزها که عمدتا پیامهای بازرگانی با موسیقیهای تند، نمایش زندگیهای لاکچری، حضور زنانِ رنگارنگ و... بهدنبال ماندگاریِ نامشان هستند، این نوع روایتها نشاندهنده بلوغِ متعهدانه است.
🖋امید است رسانهی ملی در بخش پیامهای بازرگانی، در کنار توجه به سود حاصله💵، حدودی متعهدانه جهت طراحی آن تعیین نماید.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#ساعت_نجات
💠 قرار منتظران هر شب راس ساعت ۲۲
🍃 دعای الهی عظم البلاء🍃
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
4_5999294908433696372.mp3
7.15M
﷽
#دعای_فرج
🍃 الهی عظم البلا🍃
#پویش_همگانی
#چله_قرائت_دعای_فرج
#هر_شب_رأس_ساعت_۲۲
#نشر_حدأکثری
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🏴 #مراسم_شبهای_قدر
🎙 سخنران:
حجت الاسلام علی اکبر محمدی
🎤 مداح:
حاج محسن طاهری امیری
🗓 زمان:
سه شنبه٩٩/۲/۲۳ - ساعت ۱۱ شب
🚩 مکان:
مصلی بزرگ حضرت آیت الله جباری(ره)
🔹 در ضمن مهر، جانماز، قرآن ، کتاب ادعیه، ماسک و دستکش به همراه خود داشته باشید.
🔹این مراسم با #رعایت_فاصله_گذاری_اجتماعی و مسائل بهداشتی برگزار میگردد.
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar