eitaa logo
نیکان فیش ماهی
72 دنبال‌کننده
217 عکس
491 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
27.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غرب برای تسلیم و شکست روسیه حداقل سه جبهه جنگی را باید در اطراف روسیه فعال کند. جبهه اول در اوکراین فعال شد. جبهه جنوبی با استفاده از اختلاف بین ارمنستان و آذربایجان یا گرجستان روسیه جبهه شرقی با استفاده مناقشه ژاپن و روسیه @taskinemellat
⁦☑️⁩ تحلیل ویژه - ایران و جنگ آذربایجان م.ع.شیروی وجود نگاه آخرالزمانی به تحولات جهانی و تلاش برای زمینه سازی تدریجی ظهور از مبانی تصمیم گیری های رهبران سیاسی و نظامی ایران پس از انقلاب مقدس ایران اسلامی است. بازنگری به برخی کنشهای ایران در تحولات چهار دهه گذشته، این نوع نگرش را تقویت می‌کند بویژه آنکه در راس نظام اسلامی ایران ، رهبری دینی قرار دارد که اسلام سیاسی و مقاومت در مقابل جبهه کفر را بخوبی در دوران رهبری خود پیاده‌سازی کردن است. رئیس‌جمهور آذربایجان در سخنرانی قبل از حمله ی به قرباغ در ۱۴۰۲٫۶٫۲۹ ، ارمنستان را خاک آذربایجان نامید وی با طمع به خاک ارمنستان گفت پس از حل مناقشه قره باغ باید به موضوع بازگشت به آذربایجان غربی (زنگزور) بپردازیم!! بحث ادامه دار بودن فتنه و خونریزی در منطقه قفقاز در جملات علیف مشهود است. آنچه مسلم است سرمایه گذاری های کلان انگلستان و غرب در آذربایجان بیش از منافع مالی _ اقتصادی است. براساس آنچه در دکترین غرب برای ایجاد دهکده جهانی وجود دارد کشورهای مقاوم مانند روسیه، ایران و... بایستی با انقلابهای داخلی یا فشارهای نظامی تجزیه شوند تا اینکه هم راستای اهداف غرب تغییر جهت دهند. یکی از مهمترین مناطق سوق‌الجیشی جهان در پیاده‌سازی این اندیشه ی تمدنی غرب ، منطقه قفقاز می‌باشد ، جایی که میشود بر دو کشور ایران و روسیه فشار وارد کرد. با این مقدمه در ادامه به دکترین مقاومت در سیاست ایران میپردازیم ⁦☑️⁩در باورداشت مهدویت، ظهور امری تصادفی، تلقی نمی‌شود؛ بلکه واقعه‌ای است که با زمینه‌سازی و تمهیدات زمینه‌سازان (ممهدون) شکل می‌گیرد. از این‌رو در منابع فریقین، قیام‏‌های حق قبل از ظهور (رجل من اهل قم، خراسانی و یمانی) معرفی شده و اوصاف "ممهدون و زمینه‌‏سازان" ظهور در احادیث فریقین شیعه و اهل‌سنت نیز ذکر شده است در مقابل دشمنان و جبهه باطل نیز بیکار ننشسته و با ایجاد فتنه‌ها و جنگ‌ها و بحران‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی بر علیه جبهه حق دسیسه‌چینی می‌کنند. از این‌رو شایسته است «حوادث پیرامونی» در محدوده جغرافیایی کشورهای نقش‌آفرین عصر ظهور با تاکید بر رویدادهای تاثیرگذار در آینده، رصد گردد تا «جامعه منتظر» برای مقابله با آنها آماده شود و «حکومت زمینه‌ساز» درباره نقشه‌ها، طرح‌ها و توطئه‌های دشمنان هشدار و آگاه تر باشد - استراتژی «محور مقاومت شیعی» نسبت به فتنه‌ها و جنگ‌ها و دسیسه‌های دشمنان قبل ظهور، اوج آمادگی نظامی قلمداد شده است. فتنه و آتش آذربایجان «لابدّ لنار» در کتاب الغیبة نعمانی نقل شده، کما اینکه در دیگر کتب حدیثی شیعه از جمله کتاب الملاحم و الفتن ابن طاووس، کتاب إثبات‏ الهداة‏ حر عاملی، نیز تکرار شده است: ✍« ابوبصير از امام صادق روايت كرده كه آن حضرت فرمود: پدرم- امام باقر عليه السّلام- به من فرمود: ناگزير آتشى (جنگی) از منطقه آذربايجان، زبانه خواهد كشيد كه هيچ چيز در مقابلش نتواند ايستاد (گسترش می‌یابد)، چون چنين شود خانه‌‏نشين باشيد (بى‏‌طرف بمانيد) و تا آنگاه كه ما در خانه نشسته‌‏ايم شما نيز در این آتش خانه‌نشین باشید و چون قیام کننده از طرف ما (امام عصر) حركت مى‌‏كند و فعّاليت خود را آغاز كرد به سوى او بشتابيد اگر چه بر دست و زانو (به هر نحو ممكن). به خدا سوگند گوئى هم‌اكنون به او (امام مهدی) مى‏‌نگرم كه ميان ركن و مقام در مکه به فرمانى جديد از مردم بيعت مى‌‏گيرد، فرمانى كه بر عرب، سخت گران است، و ...» اینکه در کلام امام از کلمه ی حرب استفاده نشده صحت شعله ور شدن جنگ آذربایجان با هیزم دیگران(جبهه کفر) و توسعه ی آن در اطراف را بیان می‌دارد. با توجه به موضع گیری کشورهای غربی مانند آمریکا وفرانسه در حمایت از ارمنستان  و نیز انگلستان و اسرائیل به طرفداری آذربایجان شاید بشود گفت که نکته ی مهمی در این جنگ نهفته است؛ اما اینکه در روایت از کلمه ی نار نام برده شده است زیباست، « واژه «نار» بمعنای آتش در قرآن «مهم‌ترین و سخت‌ترین عذاب خداوند» معرفی شده است » و به قرینه هم، امام معصوم تاکید نموده « شیعه در این جنگ شرکت نکند (عدم مداخله مستقیم نظامی جبهه حق)» و همانا آتش جنگ آذربایجان به منزله «عذاب» برای جبهه باطل خواهد بود که بتدریج فراگیر نیز خواهد شد. در بخش بعدی به چگونگی توسعه ی جنگ در منطقه آذربایجان و بی نتیجه بودن تلاشهای بین‌المللی خواهیم پرداخت.انشالله ادامه دارد...
«پروژه نورالینک» راهی بسوی خوشبختی ✅متن طولانی است م.ع.شیروی در مطلب قبل داستانی از تعریف جامعه مترقی را ارائه کردم که در آن کار گروهی را نشانه جامعه مترقی بیان میکرد. حیفم اومد کار تیمی را تعریف نکنم خیلی کلنجار رفتم عاقبت دریافتم که قالب داستان برای توضیح یا توصیف کار تیمی موثرتر است. از بین داستانها این داستان را انتخاب کردم که در دل آن پر از واژه های زیبا ، ترنم عشق و مودت انسانی است. زمانی به پای اتوبوس رسیده بود که همه صندلیها پر شده بودند. اصرار  داشت که سوار شود. "دالون دار" موافق نبود. راننده که عمامه ای به سبک خراسانیان اصیل بر سرداشت، وقتی اصرار جوان را دید، چارپایه چوبی کنارش ر ا نشان داد و گفت:  " بیا، بیا بالا، بشین ور دست خودم".  جوان لبخند زنان بر روی چهارپایه جلوس کرد. "دالون دار"  همانجا کرایه اش را گرفت و پس از حساب کتاب با راننده، اجازه حرکت اتوبوس را صادر نمود. اتوبوس براه افتاد. مقصد نهائی  "خواف "  است!!! . هنوز به  "شریف آباد"  نرسیده اند که راننده با تعجب میپرسد، "خوب، جوان، میخوای بری  "خواف "  چکار کنی"؟؟؟  کسی را اونجا میشناسی؟؟؟ کار واجبی داری که اینهمه اصرار داشتی سوار شی"؟؟؟ جوانک می گوید:  "نه"!!! راننده بیشتر متعحب میشود و میپرسد: "پس میخوای بری خواف چکار کنی"؟؟؟ اونجا که چیزی برای دیدن ندارد، وسط کویر است!!!   جوانک میگوید: " هیچی، میخوام برم  انجا رو ببینم!!! "فقط همین"؟؟!!! راننده میپرسد،  و جوان خیلی راحت میگوید: "آره"!!!!  این جواب راننده را بفکر وا میدارد و دیگر هیچ نمیگوید. از گرمسار که رد میشوند، اسفالت هم تمام میشود و وارد میشوند به  خاکی. یک تانکر نفتکش " لیلاند" سبز رنگ " شرکت ملی نفت"، افتاده بود جلوی آنها. زنجیر برق گیرش هم روی زمین کشیده میشد و گرد و خاک فراوانی هم بپا کرده بود، بطوریکه با توجه به باریک بودن جاده، امکان سبقت را از اتوبوس گرفته بود. گرد وخاک داخل اتوبوس را پر کرده بود، بطوریکه همه پنجره ها بسته میشود. راننده اتوبوس بالاخره تسلیم میشود و جلوی یک قهوه خانه بعد از "ده نمک" متوقف میشود تا هم گلوئی تازه کنند و هم از شر  "تانکر " خلاص شوند. راننده دست جوان را هم میگیرد و با خود به روی صندلی های جلوی قهوه خانه میبرد. چای اول را که سر می کشند، جوان بحرف در می آید و شعری را زمزمه می کند!!  گوشهای راننده  تیز میشود!! شعر زبان حال راننده و مسافران است و این جاده های خراب و خاکی!! با این مضمون که " چرا با اینهمه ثروت باید جاده های ما اینچنین باشد و وضع مردمانمان اینگونه"؟؟؟!!! راننده تعجب میکند، آنچه این جوان میخواند، نه شعراست و نه محاوره معمولی. در عین اینکه قاقیه ندارد ولی فکر میکنی شعری را برایت دارند میخوانند!!! سر و ته دارد و گوش نواز است!!  میپرسد " اینها را کجا خواندی"؟؟  و جوان می گوید: " از جائی نخواندم، خودم سروده ام"!! "یعنی اینا شعر  بود" ؟؟؟ راننده میپرسد. و جوان جواب میدهد، بله، به اینها میگویند،  "شعرنو"!!! "چی شعر نو؟؟؟. قشنگه ، نشنیده بودم". راننده میپرسد . و جوان شروع میکند به بیان تاریخچه شعر نو و بینانگذارنش . و راننده   "چهار گوشی"  گوش میدهد. خیلی از جوانک خوشش آمده و از اینکه سوارش کرده است خیلی خوشحال است. دیگر کار کشید به دل و قلوه دادن راننده و مسافر بطوریکه نفهمیدند، کی رسیدند به نزدیکی های "خواف"!!!  "خوب ببینم، کجا میخوای بمانی توی خواف"؟  میدانی اینجا مسافرخانه ای، چیزی ندارد". راننده میپرسد. "نمیدانم. بالاخره یک جائی پیدا میشود. خدا بزرگ است". جوانک جواب میدهد. و راننده میگوید: " باید بیایی خانه خودمان. بد نمیگذرد." و چی از این بهتر؟؟؟ ... دو- سه تا چائی که  مینوشند، همینطور که  دارند حرف میزنند، راننده  از خستگی بخواب فرو میرود و جوانک هم از خدا خواسته، پشتی پشتش را میخواباند روی زمین، سرش را میگذارد روی پشتی و او هم بخوابی خوش فرو میرود. زمانی بیدار میشوند که ساعت از ۹ شب گذشته و اهل خانه دارند سور و سات شام را آماده میکنند. "کوکوی سبزی" خیلی خوشمزه است و با نان محلی و سبزی خوردن از هر غذائی بیشتر مزه میدهد. حالا شده اند سیر و  پر و قبراق و سرحال.  راننده اشاره ای به پستوی خانه میکند  و با سر اشاره ای به بچه ها. آنها خودشان میفهمند که مقصود چیست. به درون پستو میروند و اندکی بعد با یک بسته دراز، پیچیده در یک پارچه قلمکاری شده باز میگردند. بسته را میگذارند جلوی راننده. راننده به آرامی و با احترام بسته را باز میکند. حالا نوبت جوان است که متعجب شود؟؟ بله، داخل بسته یک  "دو تار"  است. "دو تاری که در خراسان مرسوم است"!!!  سکوت بر قرار است. راننده دست چپش  را میبرد بسوی کوک "دو تار" و با  ناخن های دست راست بر سیم ها زخمه ای چند میزند و  پس از سه - چهار بار بالاخره مطمئن میشود که ساز کوک است.
مینوازد و مینوازد و سپس میخواند:  " نوائی، نوائی، نوائی، نوائی،  همه با وفایند تو گل بی وفایی. الهی برافتد نشان جدایی، ....و تا آخر. تازه اینجاست که جوان از بهت بیرون می آید و بی اختیار دست می اندازد به گردن راننده و او را می بوسد. راننده  "عثمان محمد پرست" نوازنده بزرگ خراسان است، و آن جوان هم " مجتبی کاشانی"  شاعر و متفکر و مدرسه ساز بزرگ سالهای بعد!!! در همان خواف بود که  پیوند  میان "عثمان و مجتبی " شکل گرفته و هر روز مستحکم تر میشد. این دو با هم، و در کنار یار دیگرشان، " پدر عکاسی نوین و سلطان عکاسی طبیعت ایران"،  زنده یاد  "نیکول فریدنی" بنیادی را بنا نهادند که بعدها به "جامعه یاوری فرهنگی" معروف گشت. کارش ابتدا دادن خدمات درمانی و بعدا مدرسه سازی بود برای مناطق بسیار محروم جنوب خراسان. کاری که همچنان ادامه دارد. در قالب همین فعالیت ها که من هم به نوعی سهم اندکی در ارائه  خدمات پزشکی به نیازمندان داشتم بود که با "عثمان" و  "نیکول" هم آشنا شدم و   "واله و شیدای "   هنر بی بدلیلشان گردیدم. "جامعه یاوری فرهنگی" در زمان حیات کاشانی بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخته است که در سال۱۳۹۵ تعداد این مجتمع‌ها به ۸۵۰ مورد رسید. در قسمتی از وصیت‌نامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در انجمن یاوری ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آنها سروده‌ام و ..." به واقع بازده این واحد فرهنگی حاصل کار  سه بزرگ:  "مجتی کاشان" شیعه، "عثمان محمد پرست"  سنی، و  "نیکول"  ارمنی بود!!! امیدواری به درست اندیشیدن تنها نقشی است که نخبگان جامعه آنرا موجب مباهات و فخر خود میدانند غافل از آنکه بعد از عصر فضای مجازی که زبان گویای نخبگان شد حالا با گذر از عصر ارتباطات و فضای مجازی، هوش مصنوعی با پروژه «نورا لینک» تمام هویت، فرهنگ، زبان،تمدن، نگرش، رفتار ، خشم ، مهربانی، انتقال حس و بیان و تفکر را در اختیار می‌گیرد. خوب و بد این پروژه در سایه ابهام است اما تمامی خبررسانی ها در قالب گقتگو،مناظره یا فیلم و یا پویانمایی، برانگیزاننده حسی در انسانهاست، که در آن فضای نورالینک می‌توانند به بحث سلامت جسمی را در کنار کنترل رفتار و کردار برای انسانها و سایر حیوانات مهیا کند. شخصا برداشتم آن است که این انقلاب تراشه و هوش مصنوعی میتواند طی الارض را در فهم ما شیعیان در قیاس کوچکی پیاده‌سازی کند. انشاالله در بخشهای بعدی چند کلیپ‌ از این عصر رویایی «نورا لینک » تقدیم هموندان گروه کارآفرینی خواهیم داشت. یا علی