eitaa logo
💎نیڪے به والدین💎
242 دنبال‌کننده
198 عکس
44 ویدیو
0 فایل
باسلام هدف این بنده حقیر از ایجاد کانال «نیکی به والدین» ترویج احادیث و ارزش والدین است که در دین اسلام بسیار سفارش و تاکید شده است امیر المؤمنین علی(ع) فرمود بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است میزان الحکمة، ج 10 ص 709 @AM_koosha
مشاهده در ایتا
دانلود
{😍}•√ شاخصه شخصیت شهید ڪه او را به این مقام رساند چه بود؟! {👌🏻🌸} قطعا براےشهدا اخلاق و صفاتي متعددی وجود دارد وهمه خصوصیات انها نیڪ است احمد یڪ جوان مؤدب بااخلاق و مخلص بود 😍👌 او خدا را در هرڪارے مد نظر قرار میداد وهمین اخلاصش رمز او بود🔑✨ نیڪے به و صفاتے ڪه محبوب خدا بود در او به خوبے دیده مےشد❣😍🌹}••• 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @niki_be_valedein
💠 💠 🌸مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است. آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟ 🌸گفت ، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم. بهش گفتم اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر! خدا هست... 🌹 یادش با صلوات🍃 @niki_be_valedein
برای آخرت خود جمع کنید و خیر زادالتقوی... پدر و مادر خوب من باهم مثل علی و فاطمه رفتار کنید چون وقتی شما در زندگی باهم خوب باشید فرزندان شما هم خوب تربیت می شوند و ان‌شاءالله که با هم خوب باشید... 🌹شهید امیرعلی حیدری @Niki_be_valedein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنوز که هنوز است خاطرات فرزند شهیدش او را رنج می‌دهد... چقدر این لحظات شهید مسیب زاده دردناک بود. ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🆔 @niki_be_valedein ┗━✨🌸✨🌹✨━┛
🔸 شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. 🔹۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، زودتر می‌آمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانش‌آموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد می‌داد و جایزه هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! «چرا؟» جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم» @niki_be_valedein
هدایت شده از 💎نیڪے به والدین💎
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم خیز هم که شده، از جاش بلند می‌شد. اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم، بلند می‌شد. می‌گفتم: علی جان، مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت می‌دی؟ می‌گفت: احترام به ، دستور خداست. ( ) @niki_be_valedein