eitaa logo
نیکو و نیکان
393 دنبال‌کننده
2 عکس
95 ویدیو
1 فایل
کانال تخصصی کودک و نوجوان قصه، شعر، نقاشی، عکس، کلیپ، انیمیشن، کتاب حرفاتو اینجا بگو @admin_nikoonikan
مشاهده در ایتا
دانلود
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• سلام بچه های گلم، امروز اومدم یه کم درباره پول بهتره یا علم، حرف بزنم. صبر کنید... صبر کنید، زود نگین معلومه که پول بهتره. یه کم تحمل کنید ببینید چی می خوام بگم براتون. اول چندتا سوال دارم، بگین ببینم وقتی پول رو خرج می کنید تموم می شه یا نه؟ حالا بگید اگه علم و دانشی که داریمو خرج کنیم چطور؟ روی کلیپ بالا👆🏻 کلیک کن تا بیشتر برات بگم. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• دیروز برق رفته بود و چراغ راهنمایی خاموش شده بود. خیابون حسابی شلوغ بود. ماشین ها نمی دونستن باید چکار کنن. راننده های عصبانی مدام بوق می زدن و سر و صدا می کردن. یک دفعه آقای... بچه ها فکر می کنید کی اومد اونجا؟ یعنی موفق می شه این همه شلوغی رو درست کنه؟ اول کمی فکر کن و ادامه قصه رو بگو بعد روی کلیپ بالا کلیک کن👆🏻 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• سعید امروز هم مثل هر پنجشنبه اومد که فوتبال بازی کنیم. زود رفتم جلو، باهاش دست دادم و سلام و احوال پرسی کردم. وقتی زود سلام می کنم و دست می دم سعید خیلی خوشحال می شه و با محبت نگاهم می کنه، چون می فهمه خیلی دوستش دارم. مامان همیشه می گه: خدا گناه کسایی رو که با محبت به هم نگاه می کنن رو می بخشه و اون کسی رو بیشتر دوست داره که زودتر سلام می کنه. خدایا ممنون که دوستم داری. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• امروز دلم یه عالمه غصه ای بود. چون نیکی کوچولو تب کرد و هی ناله کرد. منم به مامان کمک کردم و دستمال نمدار روی پیشونی نیکی گذاشتم. براش قاشق و شربت آوردم، سوپشو هم زدم که خنک بشه و یک عالمه کار دیگه. مامان گفت: چه خوبه که یه پرستار مهربون تو خونه داریم. حضرت زینبم تو کربلا یه پرستار خیلی مهربون بود. از بچه ها و مریضا و زخمیا مواظبت می کرد. تو هم امروز با پرستاری نیکی، حضرت زینبو خوشحال کردی. قند تو دلم آب شد و گفتم: خداجونم، من دوست دارم وقتی بزرگ شدم پرستار بشم، مثل حضرت زینب. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• من دو چشم بینا دارم و دو گوش شنوا، دو دست پرتوان و قلبی پر تپش اما فقط یک پای سالم. با این حال خودم تنهایی می تونم برم مدرسه. تو کارای خونه به مامان کمک کنم. با بچه ها بازی کنم و شاد باشم. من می تونم همه کارایی که دوستام انجام می دن رو انجام بدم، فقط باید یه کم بیشتر تلاش داشته باشم. راستی اینم بگم که من بعضی کارارو حتی از بقیه بهتر انجام می دم.... می دونی اون کارها چیا هستن؟ کلیپ بالا رو دانلود کن تا بیشتر توانایی هام رو ببینی. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• من و نیکان امروز یه عالمه به مامان و مامان بزرگ کمک کردیم. چون مامان بزرگ هر سال برای شهادت حضرت فاطمه سمنوی نذری می پزه و بین همسایه ها پخش می کنه. وقتی سمنوپزون تموم شد و مامان بزرگ نشست که خستگی از تنش بیرون بره نگاهی به ما کرد و گفت: بچه ها می دونین حضرت فاطمه از همون وقتی که کوچیک بود به پدرش خیلی محبت می کرد و پدربزرگوارش حضرت محمد رو خیلی دوست داشت؟ برای همین پیامبر مهربون یه اسم جالبی گذاشت روی دختر عزیزشون...! می دونی اون اسم چی بود؟ اگر نمی دونی کلیپ بالا رو نگاه کن. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• من دوست دارم هر روز کارای خوب بکنم. درسته که ممکنه اون کارا کوچیک باشن؛ اما بقیه رو خوش حال می کنن. مثلا: به خانم همسایه کمک می کنم که خریدهاشو ببره تا خونه، تو کارای خونه کمک می کنم تا مامان بیشتر وقت داشته باشه بافتنیش رو ببافه، به بابا کمک می کنم که کارهاش زودتر تموم بشن و استراحت کنه، دوچرخه ام رو به دوستم می دم تا اونم باهاش بازی کنه و یه عالمه کار خوب دیگه که خنده رو میاره روی لب بقیه. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• حوصله ام سر رفته بود، لباموکج کرده بودم و به اتاق به هم ریخته ام نگاه می کردم که یه دفعه مامان بزرگ اومد تو اتاقم. تا نگاهش به من و اتاق افتاد گفت: وای وای... چه اتاق نامنظم و شلوغ پلوغی داری. خداروشکر که تو نظم دهنده ی دنیا نیستی وگرنه هفته ای یه بارم خورشید طلوع نمی کرد، حتما اون موقع گلها وسط دریا سبز می شدن و ماهیا تو آسمون پرواز می کردن. از حرفای مامان بزرگ هم خجالت کشیدم هم خنده ام گرفت، زود دست به کار شدم که اتاقمو مرتب کنم و به مامان بزرگ قول دادم که مثل خدای مهربون منظم باشم. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• امروز یه کم از غذا توی بشقابم باقی موند. همیشه از مامان شنیده بودم که اگه باقی مونده غذامون رو دور بریزیم اسراف می شه و خدا اسرافکارهارو دوست نداره. برای همین هم رفتم سراغ پیشی کوچولو که کنار باغچه نشسته بود و دلش یه عالمه غذا می خواست. اضافه غذا رو گذاشتم جلوش که بخوره. پیشی خوشحال شد و تند و تند غذاها رو خورد، بعد هم سیر شد و دمش رو تکون داد و رفت. همون موقع بود که یه دفعه پرنده های کوچولو از راه رسیدن و جیک جیک برنجای باقی مونده توی بشقابو خوردن. خدایا شکرت که امروز اسراف نکردم و پیشی کوچولو و پرنده ها هم با من غذا خوردن. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• وقت خوابیدن همیشه چشم هایش بازِ باز است قدّ یک انگشت شست است ماهی من فرز و ناز است توی حوض خانه ی ما می رود دائم به هر سو کوچک و خیلی ظریف است هم دم و هم باله ی او با دُمِ خود این‌ور، آن‌ور می‌برد هِی آب‌ها را کی به این خوبی و دقت یاد او داده شنا را 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• آقای هندوانه فروش توی وانت بزرگش یک عالمه هندوانه داشت. همه ی هندوانه ها پوست سبز داشتند و توی دلشان پر از دانه های سیاه بود. فقط یکی از آنها با بقیه فرق داشت. آن هم پوستش سبز بود؛ اما توی دلش دانه نداشت. چون یک توپ قلقلی بازیگوش بود و معلوم نبود از کجا آمده و قاطی هندوانه ها شده. یک دفعه توپ قلقلی از روی هندوانه ها قل خورد و افتاد روی زمین. از اقای هندوانه فروش اجازه گرفتم و با بچه ها تا ظهر توپ بازی کردیم. چه روز قشنگی شد. خدایا شکرت که یک توپ قلقلی با یک روز قشنگ به ما هدیه دادی. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•••❈🔅🌻🔅❈••• مامان بزرگ مریض بود. قرار شد تا وقتی حالش بهتر می شه تو اتاق من استراحت کنه. من هم حواسمو جمع کردم که داروهای مامان بزرگ رو سر موقع براش بیارم. ساعت دوازده بود که رفتم سراغ داروها، همون موقع نگاهم افتاد به نسخه روی میز، اقای دکتر طوری اسم داروها رو نوشته بود که نمی تونستم بخونم؛ اما بالای نسخه با خط قشنگی نوشته شده بود هوالشافی. وقتی از مامان بزرگ سوال کردم هوالشافی یعنی چی؟ گفت: یعنی شِفا دهنده خداست، دخترم، دکترها فقط معاینه می کنن و داروهایی که به نظرشون خوب میاد رو می نویسن؛ اما اون کسی که ما رو خوب می کنه و مریضی ها رو ازمون دور می کنه خداست. خدایا همه مریض ها رو شِفا بده. 🪴از اینجا هم می تونی ببینی👇🏻 http://nikoonikan.com/ 🪴برای دیدنی های بیشتر به کانال نیکو و نیکان بپیوندید👇🏻 ╔═🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅═══╗ eitaa.com/nikoo_nikan_com ╚══🔅🔅🌿🌻🌿🔅🔅◈═╝