eitaa logo
زهرا حاجی پور . نیلوفرانه
224 دنبال‌کننده
345 عکس
55 ویدیو
7 فایل
🟧 اینجا مجالی برای شعر و یادداشت های ادبی است. ◀️کانال سروده های #زهرا_حاجی_پور ▶️ 💌 سرزمین شعر هایی که گاه خوانده نشده اند... 💌 ❤️دست عشقه روی دهانم❤️ 📝انتقاد و پیشنهاداتتون رو با دل و جان پذیراهستم: @Sidarta https://eitaa.com/niloofaranehha
مشاهده در ایتا
دانلود
قسم به بوسه ی گرمت به قاب پیشانی میان حافظه ی چشم من تو میمانی.....
غنچه کی خندد به روی بلبل شب زنده‌دار گر نیندازد نسیم صبح خود را در میان غنچه با مرغ سحر خوان سرگران گردیده بود از کناری باد صبح انداخت خود را در میان ✏ «وحشی بافقی» ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
از عشق به این مردم بیگانه مگویید .....
مرا چون پنجره هایی که پرده بینشان می‌رقصد در آغوش بگیر......
به ضعف و قوت بازوی عشق حیرانم که کوه میکَنَد و دل نمی‌توانَد کَنْد.... تٲثیر تبریزی
هدایت شده از گوهرشاد قم
بداهه شنبه ۲۸ مهر؛ با موضوع غالب شهادت (انجمن شاعران گوهرشاد) چشمهایش لرزه بر جان ستم می‌افکند/ یک نفر نه! او به تنهایی خودش یک لشگر است از تن مجروح او دشمن هراسان می‌شود/ شیرمرد است وغیور است و اَبَر جنگاور است فصل بی مهری ست ای باران کجا هستی بیا؟ تشنه‌ی هرقطره‌ات، آبان و مهر و آذر است روضه‌ی انگشت و انگشتر روایت می‌کند پیکر سنوار ... آری کربلایی دیگر است آمدم تا بیتی از سنوار بنْـویسم ولی سهمِ من انگار تنها این دو چشمانِ تر است گر چه می میرند سبز و ایستاده سرو ها در شهادت ماجرای عشق جور دیگر است ..... با کتاب و عطر و تسبیحش به میدان می‌رود آن که می‌داند شهادت از عسل شیرین‌تر است تشنه‌ی جام شهادت را چه باک از تشنگی آنچه می‌نوشد شهید، آری ز حوض کوثر است لحظه لحظه لاله ها دلخون تر و دلخون ترند لحظه لحظه زنده تر عشق و امید و باور است... کودکان در زیر آوار و پریشان مادران بدتر از تصویر زلزالِ زمان محشر است رفته سنوار و کجا شعر تری آید به لب؟ خالی از اغراق ،حالم از همیشه بدتر است در خیالم کودکی را بین آتش دیده ام حالم از آن لحظه های داغ دیدن بدتر است یک جهان تصویر در آن چشمهای بسته بود روز محشر چشمهایش قاب عکس حیدر است می خروشد همچو شیر و مثل چمران نابغه است مثل قاسم او شجاع و مصطفای دیگر است در دلِ میدان، مجاهدْ سخت می‌کوشد، ولی نفسِ سرکشْ رام کردن، این جهادِ اکبر است گرچه عمری خاک بالینش، خرابه خانه اش خوش به حالش همنشین حضرت پیغمبراست بداهه سرایان خانمها: پسندیده معین زاده حسنَکی حاجی پور عباسی غلامرضاپور میرنوری ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یکم آبانماه سالروز شهادت شهید والا مقام است . به راستی که شهدا شمع و چراغ همیشه روشن بشریت اند . سروده ای ناچیز تقدیم به ساحت این شهید والامقام باشد که قبول افتد بال مگسی است و تحفه ای درویشانه اذان ظهر سر زد آفتاب از سمت آن جاده شده دریایی از لاله برای عشق آماده گرفته جام با دست ابد در مشرقی فانی بریزد تا شفق در قلب مشتاق جهان باده اسیر عشق را در بند این دنیا نپندارید اسیر عشق نام دیگرش بوده است آزاده هنوز از دست تو دارد پرنده آب و دان اینجا اگر شد خیس از اشک یتیمی مهر و سجاده درون چشم هایت مرثیه در مرثیه گم بود پی ات تشبیب های بی سر خونبار افتاده وطن بی مرز خواهد شد اگر معیار دین باشد نخواهد دید دشمن سرو را بی برگ و افتاده تو را نامید مادر مصطفی، تا مصطفی باشی به دنیا صدر زاده بودی و در عرش دلداده..... ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
طلوع می‌کند از مشرق نگاه تو عشق به تن حریر سپیده است بر تن احساس ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
394.4K
. ✍🏻شعر 🎙اجرای آنلاین دلتنگ حریم تو شدم، بیشتر از پیش بر مِهر تو محتاج‌ترم تا نَفَس خویش آن کوه نیازم که به درگاه تو رو زد انفاق بکن بر منِ بیچاره‌ی دل‌ریش از جام ولایت به منِ تشنه بنوشان ای عشق تو سرمایه‌ی قلب منِ درویش از رنج فراقِ حرم و صحن و رواقت افتاده به اعماق وجودم تب و تشویش مشتاق حضورم بطلب ضامن آهو ای لطف مدام تو ز جرم و گنهم بیش ✒️ ͜͡‌‌‌‌‌‌‌❥᭄@najvayebaran
20.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخر چه بود این مرگِ نو؟ این مرگ عزرائیل‌کُش!... نبض گلوی کیستی؟ ای صور اسرافیل‌کُش! گرم نبردی تن‌به‌تن رخ در رخ مرگی کهن هابیلِ صورت‌بسته‌ای در هیبتی قابیل‌کُش لَم داده بر عرشی مگر؟! مابین جنات و نَهَر عند ملیکٍ مقتدر ای آیه‌ی تأویل‌کُش در ناگهان واپسین، صد معجزه در آستین در چشم خشمی آتشین، در کف عصایی نیل‌کُش دیدی نمی‌مانَد نهان! دار و درفشت بود هان! ریگی به کفشت بود هان! از ریگ‌های پیل‌کُش این فصل را بی‌خواب کن، این نسل را بی‌تاب کن میراث خود پرتاب کن؛ آن چوب اسرائیل‌کُش! https://eitaa.com/sheremoghavemat
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟
جهاد تبیین یک فریضه قطعی است. امام خامنه ای🌹 «کانال عمومی جهاد تبیین حول محور شخصیت والای امام خامنه ای» https://eitaa.com/tabyin_velayat1 به ما پیوندید👆👆👆👆
ما چون ز دری پای کشیدیم،کشیدیم امید ز هرکس که بریدیم،بریدیم اندر احوالات برگ های خزان زده ای که بی درد از شاخه های تعلق می بُرند و سر تسلیم به خاک تقدیر می نهند...... ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
مانده ام در پناه ویرانه سست بنیان شده است این خانه ریخته بخت من به این شانه تا مگر بی قرار برگردی .... می وزد با نسیم گریه و آه می دود پشت شعر هام نگاه مانده حتی غزل چه چشم به راه بلکه در این بهار برگردی ...
این قاب یادمون نمیره.....
تیر از کمان به من اندازد عشق از کمین چو برون تازد درکس نیوفتد این آتش کو را چو موم بنگدازد چون شاه ما سپه انگیزد چون ماه ما علم افرازد از دست بنده چه کار آید؟ جز سرکه در قدمش بازد؟ آن کس که غیر او داند هرگز بغیر نپردازد در پرده راه ندارد کس و آنگاه پرده که او سازد بنوازدم چو بخواهد زد پس بهتر آنکه بننوازد بس فتنها که برانگیزد آن رخ چو پرده براندازد با اوحدی غم او هر دم از گونهٔ دگر آغازد
با این‌که همه چیز را از یاد برده‌ام زنی را به خاطر می‌آورم که گل سرش در باران می‌شکفت به یادش روی تمام پل‌های شهر آواز خواندم و گریستم روی پل راه آهن بیشتر
به غیر عشق پناهی ندارم اما او چقدر پشت دلم را به هیچ لرزانده نشست و شاهد باران چشم هایم بود کسی که مرثیه ی چتر مرده را خوانده چقدر جزر و مدش را دلم تحمل کرد که زخم های مرا موج طعنه سوزانده هنوز مثل قناری دلم تپیدن داشت چه گربه ها که کنار قفس نرقصانده تمام می کند آخر خزان رنجم را؟ کسی که سبزه ی عیدم به قهر خشکانده؟ نه !حیف واژه حرام کسی شود که سخن از این دو چشم پر از حرف من نمیخوانده
کسی را می شناسم که با برگ‌های درخت افرا صحبت میکند و شبها با ماه هم قدم میشود بارها ستاره ها را شمرده است هر روز صبح که کلمات را در قوری دم‌ میکند گلهای قوری گل قرمزی را بو میکند و هنگام راه رفتن مواظب است گلهای قالی را لگد نکند او مجنون نیست،یک شاعر است ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
مخدوم مهربان من: از آن زمان که رشته مراودت حضوری گسسته و شیشه شکیبائی از سنگ تفرقه و دوری شکسته، اکنون مدت دو سال افزون است که نه از آن طرف بَریدی و سلامی و نه از این جانب قاصدی و پیامی. طایر مکاتبات را پر بسته و کلیه مراودات را دربسته. تو بگفتی که بجا آرم، گفتم که نیاری؟ عهد و پیمان وفاداری و دلداری و یاری پ.ن : چجوری اینقدر قشنگ ۲۰۰ سال قبل حرف میزدن آخه..... ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
الظروف کذبه، لو أحب الأنسان إنساناً لأقام، حرباً من أجله. «شرایط دروغ‌اند! اگر انسانی انسان دیگری را دوست بدارد، برایش جنگ به پا می‌کند!» ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
ذهب الذين نحبّهم لا صوت للأحزان. «آن‌ها که دوست‌ِشان داشتیم رفته‌اند، و اَندوه بی‌صداست» عربیات ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
روسری را دوباره لبنانی بست ودر کوچه ها به راه افتاد چادرش را کشید روی غمش عشق درد آشنا به راه افتاد زیر پر های خود کبوتر داشت او که پرواز را به من آموخت غیرت از مرز چادرش رد شد چشم های مرا به لبنان دوخت چشم فرزند او اگر شرجی است فصل باران هنوز در راه است ریخته پای اعتقادش بذر دست مادر نگو که کوتاه است لاله گون چادر سیاهش شد همسر همسفر به خون غلطید پا به پای هم اند پیر که نه! شده او پا به پای عشق شهید گاه مردانگی است زن بودن بس که نامرد دیده چشم جهان کوچ می کرد با تو اسم شهید پشت پای تو ریخت آب ایران رفته او گر چه با لباس سفید با لباس سپید برگشته می درخشد کنار شاهچراغ این عروسِ شهید برگشته در حرم بال میزنند این جا پنج پروانه ای که غم دارند جای آغوش گرم مادر خود سنگ سرخی در این حرم دارند ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
هدایت شده از / کوچه بن بست.../
جز دربه دری دگرچه داری ای عشق از عاشق خود خبر نداری ای عشق کردی تو سیاه روزگارانم را زیرا که تو ختم روزگاری ای عشق
حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی
وصله نمی شود دگر این دو هزار و یک ترک هی همه شب بند مزن چینی دل شکسته را
دیگر نخواه زنده بمانم به جای تو عمرم تمام شد وسط شعر های تو من گریه با زبان غزل می کنم بگو اصلا چقدر واژه بریزم به پای تو ؟ باید چقدر بپرد این پلک های من در انتظار دیدن یک‌رد پای تو؟ دیگر نفس میان گلو گیر می‌کند باید نفس نفس بزنم در هوای تو‌ شاید خدای ما دو نفر فرق می‌کند امید بسته حاجت من به خدای تو من یک درخت سیب به عشقت می آورم اصلا بهشت خسته کننده فدای تو مضمون شعر های غمت را به من بده مضمون شاد هر غزل من برای تو ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
🤍 گرامیداشت شهیده‌ی قدس در گروه بین المللی هندیران https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/08/12/3191473/ خبرگزاری تسنیم گرچه‌ رفته است با لباس سفید با لباس سفید برگشته می درخشد کنار شاهچراغ این عروسِ شهیدْ برگشته ... ۱۲ آبان ۱۴۰۳ ꕥ◍⃟ @niloofaranehha
سلام و عرض ارادت دوستان جان همشهری لطفا با تشریف فرمایی خود قدم به دیدگانمون بگذارید🌹 و زینت بخش محفلمون باشید
چقدر با تو بگویم که درد دارم من زنم ولی به سر دوش مرد دارم من چقدر شعر بگویم که واژه دق کرده که صبر غیر مصیبت چه تحفه آورده؟ هزار راز مگو را به گریه افشا کرد کویر گونه من را به اشک دریا کرد چگونه می شود از خود کناره گیر شوی میان معرکه ی صلحشان اسیر شوی چقدر رنگ به رنگند مردمان اینجا همیشه بر سر جنگند مردمان اینجا نقاب خلق خوش و معرفت به رو دارند اگر چه شحنه دین اند خود سبو دارند دلم برای خودم تنگ می شود گاهی میان عقل و دلم جنگ می شود گاهی چگونه می شود این جاده را عوض بکنم؟