5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه ساعت شهادت شهید سلیمانی
🌷 سلام بر شهدای مقاومت...
✏️ رهبر انقلاب: سلام بر شهدای مقاومت و خِیل عظیم مجاهدانی که در این راه جان خود را تقدیم کردهاند؛ بویژه
✏️ شهید شیخ احمد یاسین
✏️ شهید سیّدعباس موسوی
✏️ شهید فتحیشقاقی
✏️ شهید عماد مغنیه
✏️ شهید عبدالعزیز رنتیسی
✏️ شهید ابومهدی المهندس
✏️ و سرانجام چهرهی برجستهی شهیدان مقاومت، شهید قاسم سلیمانی؛
🌷 که هر یک پس از حیات پُربار و پُربرکت، با شهادت خود نیز تاثیرات مهمّی در محیط مقاومت بر جا گذاشتند. ۱۴۰۰/۰۲/۱۷
هدایت شده از حقیقت
🌀 وصیت شهید:
✅ به خواهران خودم و مادرم و خواهران دینیام سفارش میکنم خواهر اگر میخواهی به من و شهید ارج نهی، تنها حجابت را نگهدار، که حربه دشمن در حال حاضر همین از بین بردن حجاب است و فاسد کردن جوانها
✅ مسئله خاص دیگر به نظرم نمیآید که عرض کنم؛ فقط عرض میکنم امام را تنها و انقلاب را تنها نگذارید که سخت پشیمان خواهید شد در آن وقت پشیمانی فایدهای نخواهد داشت.
✅ به نماز زیاد اهمیت دهید که خیلی چیزها در همین عمل نهفته است؛ خصوصا جماعت آن.
✅ و به آنها که حرافی میکنند و بیهوده دلسوزی میکنند، بگویید ساکت شوند و بدانند که من آگاهانه به طرف مرگ رفتم و آن را انتخاب کردم. بر زندگی ننگبار دنیا، چه زیبا سخنی است که شهادت یک انتخاب است و نه یک اتفاق و من آن را انتخاب کردم؛ ای کوردلان به ظاهر بینا.
شهیدمحسن شادکام تربتی🌹
@hagigei
هدایت شده از ساقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از علی تاجریان
سردار شهید محمد قربانی
نام پدر: حسین
تاریخ تولد: 28-3-1343 شمسی
محل تولد: اصفهان
پاسدار
متاهل
فرمانده اتشبار توپخانه 105 میلیمتری
تاریخ شهادت : 4-10-1365 شمسی
محل شهادت : جزیره ام الرصاص
عملیات کربلای ۴
گلزارشهدا:گلستان شهدا
اصفهان
هدایت شده از علی تاجریان
همرزم حسن کاظمی:
سلام ساعتی قبل از شروع عملیات کربلای4 که بسیار خسته بودم به سنگر مراجعه کردم یه چایی خوردم بعد صرف چایی ازخستگی بی اختیار خوابم برده بود .
خیلی کوتاه در عالم خواب دوست شهیدم فضل الله نجاران را دیدم که به درب سنگر فرماندهی ۱۰۵ آمده بود نمی دانم چه خبر بود که همه بچه های آتشبار دور هم جمع بودند من،کرباسی و قربانی در عالم خواب آخر سنگر نشسته بودیم ، شهید نجاران که با یک دست پتوی ورودی سنگر را گرفته بود بطرف ما اشاره کرد که بیایید،من بطرف او رفتم به درب سنگر رسیدم دوست شهیدم نجاران گفت شمارا نگفتم قربانی و کرباسی را گفتم.
من برگشتم و به ان دونفر گفتم با شما کار دارند ان دو نفر به درب سنگر رفتند ناگهان من بیدار شدم به اطراف سنگر نگاه کردم ببینم آنها کجا هستند.
قربانی که نبود جعفر کنار من سرش را گذاشته بود بین زانوها و تو خودش بود صداش زدم جعفر نمی دونی چه خوابی برات دیدم ،ادامه حرف مرا قیچی کرد اشاره کرد اهسته چه خبره خودم می دانم بگذار تو خودم باشم.
عملیات شروع شد و هرکسی رفت دنبال وظیفه خودش نمی دانم چه ساعتی ازشب بود من با نیسان داشتم گلوله توپ از زاغه به سنگرهای توپ می رساندم که در آن اتش پر حجمی که دشمن روی مواضع ما اجرا می کرد یک لحظه متوجه شدم محمدقربانی و جعفرکرباسی بطرف من بدو می ایند و کاظمی کاظمی صدا می زنند .
من هنوز توقف کامل نکرده بودم به نیسان رسیدند قربانی گفت خودت را برسون پای توپ شهید کردآبادی ، عراقی ها دارن میان تو جزیره ام الرصاص .
من از انها جدا شدم و بطرف سنگر شهید کردابادی رفتم که بعد از جدا شدن من از انها دو گلوله خمپاره ۱۲۰ دو طرف نیسان امده بود و عزیزان کرباسی و قربانی بشهادت رسیده بودند .
بعد خبر شهادت را اقا مصطفی به من داد وگفت کسی فعلا چیزی نفهمه .