🍂
🔻 در هوای بارانی
صفيه مدرس همسر شهيد مهدی باکری
┄═❁❁═┄
زمانی که آقا مهدى شهردار ارومیه بود، باران خیلى تندى میآمد. به من گفت:
«من می روم بیرون.» گفتم: «توى این هوا کجا میخواى بری؟»
جواب نداد. اصرار کردم، بالاخره گفت: « اگه میخواى بدونی؟ پاشو تو هم بیا.»
با ماشین شهردارى راه افتادیم داخل شهر، نزدیکیهاى فرودگاه یک حلبیآباد بود. رفتیم آنجا.
در یکی از کوچه های پر از آب و گل، آب وسط کوچه، سرازیر شده بود داخل یکى از خانهها.
در خانه را که زد پیرمردى آمد دم در. ما
را که دید، شروع کرد به بد و بیراه گفتن بهشهردار. میگفت: «آخه این چه شهرداریه که ما داریم؟ نمیاد یه سرى بهمون بزنه، ببیند چه میکشیم.»
آقا مهدى گفت: «خیلى خب پدرجان،
اشکال نداره شما یه بیل به ما بده، درستش میکنیم؟»
پیرمرد گفت: «برید بابا بیلم کجا بود.»
از یکى از همسایهها بیل گرفتیم و تا
نزدیکیهاى اذان صبح توى کوچه آبراه
میکندیم.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_کوتاه
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 ماموریت جنگی
┄═❁๑❁═┄
خیلی اصرار داشت که حتما به پالایشگاه آبادان سر بزند. میگفت: « مگر من چه فرقی با مهندسین و کارمندان آنجا دارم که هر لحظه زیر آتش و در معرض بزرگترین خطرها کار میکنند؟»
سه بار برای این سفر اقدام کرد اما موفق نشد که برود. هر بار تا اهواز میرفت و از آنجا او و همراهانش را باز میگرداند و میگفتند باید حکم ماموریت جنگی داشته باشید.
چهارمین بار که برای بازدید از پالایشگاه آبادان قصد عبور از مناطق جنگی را داشتند، از جاده دیگری عبور میکنند که به تصرف نیروهای عراقی در آمده بود و آنها از این موضوع بی خبر بودند.
شهید تندگویان توسط نیروهای عراقی
دستگیر میشوند. بعدها مهندس بوشهری تعریف میکرد وقتی ما را گرفتند شهید تندگویان سریع کارت شناسایی خود را در خاک پنهان کرد و به ما نیز اشاره کرد، کارتهای خود را پنهان کنید.
می گفتند، وقتی شهید چمران از این
ماجرا مطلع شد، دستور داد گروهی از رزمندهها به آن منطقه بروند تا اگر هنوز شهید تندگویان و همراهانشان از مرز خارج نشدهاند آنها را آزاد کنند که متاسفانه اینچنین نشد.
شهید تندگویان را به بصره و سپس به
بغداد منتقل کرده بودند.
به نقل از سرکار خانم بتول برهان اشكوری همسر شهيد تندگویان
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_کوتاه #شهید
کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂