هدایت شده از مجله مجازی همرزم
اگر آیندگان پرسیدند
که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم؛
بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع)
در سرزمینی چون کربلا و در زمانی چونعاشورا درس عشق و شهادت و آزاد مردی گرفتهام
و معلمم به من گفت :
« إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً
وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما »
مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار
و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست.
.
🕊#شهید_حسین_قاضیزاده
✍طلبه مجاهد و عارف
متولد روستای قناتغستان کرمان
🕊شهادت: ۱۷ سالگی
فاو؛ عملیات والفجر ۸
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┄┄
#سیره_شهدا
#مجله_مجازی_همرزم
.
.
🌟اینجابیتالشهداست👇
🆔@hamrazm_mag
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
اگر آیندگان پرسیدند
که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم؛
بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع)
در سرزمینی چون کربلا و در زمانی چونعاشورا درس عشق و شهادت و آزاد مردی گرفتهام
و معلمم به من گفت :
« إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً
وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما »
مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار
و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست.
.
🕊#شهید_حسین_قاضیزاده
✍طلبه مجاهد و عارف
متولد روستای قناتغستان کرمان
🕊شهادت: ۱۷ سالگی
فاو؛ عملیات والفجر ۸
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┄┄
#سیره_شهدا
#مجله_مجازی_همرزم
.
.
🌟اینجابیتالشهداست👇
🆔@hamrazm_mag
هدایت شده از شَهید حـٰاج حُسِیـنِ خــَرازی
💢مردی چنین میانهی میدانم آرزوست...
_عکس نوشته ها حقیقتا خواندنیست👌
#هفته_دولت
#سیره_شهدا
✍کانال شهید حاج حسین خرازی|نعم الرفیق
https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
هدایت شده از مدرسه مجازی امام حسين عليه السلام
4.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا ﷽ ا
📌 #سیره_شهدا
🔰 رشادت و فداکاری بینظیر #شهید_علی_عرب
🌹 یک کیلو خاکستر برای خانوادهاش بردیم. 😭😭
ا•┈┈••✾••┈┈•ا
🔶با انتشار پیام ها در ثواب ارتقای فرهنگ دینی جامعه شریک باشید.
💠 مدرسه مجازی امام حسین علیه السلام
| ایتــا | بلــه | تلگرام
@MAJAZI_MFIH
هدایت شده از 🌷مهمانی شهدا 🌷
#سیره_شهدا. 🌺🌺🌺
#داستان_زندگی_شهید_تورجی_زاده
#کتاب_یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🌸ادامه مطالب.......🌸
«« محمد بخوان »»
«« راوی محمود نجیمی»»
روزهای آخر عملیات بود. در ستاد لشكر در شلمچه بودم. موقعیت ستاد در
محلی بود که هماکنون یادمان شهدای شلمچه است. مرتب با گردانهای عمل
کننده در تماس بودیم.
یک دفعه دیدم محمدتورجی از در وارد شد. دستش به گردنش بسته شده بود.
گوشه ابروی او هم پانسمان شده بود. کمر و گردن او هم همینطور. با خوشحالی به استقبالش رفتم.
مشغول صحبت شدیم. به یاد روزهای اولی افتادم که با هم آشنا شدیم. یادش
به خیر. سال63 بود.
آن زمان محمد در گردان امام محسن(ع) بود. بیشتر شبها به گردان آنها
میرفتم. عزاداریهای خوبی داشتند. خیلی باصفا بود.
یاد مجالس دعا در اردوگاه دارخوئین افتادم. فراموش نمیکنم. همان ایام سال
63 بود. یک روز رفتم پیش محمد.
بدون مقدمه گفت: من دیگه مداحی نمیکنم. دیگه نمیخوانم! علتش را
میدانستم. عدهای به او تهمت زده بودند!
شبیه همین ماجرا برای شهید ردانی پور هم پیش آمده بود. من هم این خبر را به
حاج حسین خرازی گفتم.
حاجی خیلی ناراحت شد.
حاج حسین خیلی آرام و خونسرد گفت: برو به تورجی سلام برسان و بگو
فلانی گفت: محمد بخوان، به حرف کسی هم کاری نداشته باش.
٭٭٭
محمد گفت: آقا محمود، میتونی ردیف کنی ما بریم تو خط؟ گفتم: آخه با
این وضعیت؟!
گفت: ببین چیکار میتونی بکنی. گفتم: باشه اما باید با حاج حسین هماهنگ
کنم.
موقع ناهار بود. آن روز بعد از مدتها غذای حسابی آوردند. چلوکباب! ما
همگي مشغول شديم.
بیسیمچی مشغول صحبت با حاج اسماعیل صادقی بود. حاج حسین هم
آنجا بود.
ما هم مشغول ناهار. بعد گوشی را داد به محمدتورجی و گفت: حاج اسماعیل
شما رو کار داره.
تورجی گفت: آخه الان! بعد به سفره و ظرف چلوکباب اشاره کرد. خندید و
به شوخی گفت: اگه بیام از قافله عقب میمونم!
اما بعد رفت پشت بیسیم. با برادر صادقی صحبت کرد.
حاج اسماعیل گفت: محمد، حاج حسین اینجا نشسته میگه برامون بخون!
محمد کمی مکث كرد. يكباره حال و هواي او عوض شد بعد با حالت خاصي
شروع کرد:
««در بین آن دیوار و در»»
«« زهرا(س) صدا میزد پدر»»
««دنبال حیدر میدویدم »»
««از پهلویش خون میچکید.»»
و همینطور ادامه داد. همه اشک می ریختند. بعدها از سردار صادقی شنیدم که
گفت: حاج حسین آنجا خیلی گریه کرد.
داغ دوستان شهیدش برای او خیلی سنگین بود. وقتي حال حاج حسين منقلب
شد بيسيم را گرفتم و گفتم: محمد ممنون ادامه نده!
بچه های مخابرات صدای محمد را پشت همه بیسیمها پخش کرده بودند.
نگذاشتیم محمد به خط برود. آن روز را در مقر لشكر ماند. غروب همان روز
گردان یازهرا (س)به عقب برگشت.
محمد تورجی هم با آنها به اردوگاه برگشت. برادر صادقی فردا به توصیه حاج
حسین خرازی به خط بازگشت.
به محض اینکه با ايشان به خط رسیدیم با یک انفجار حاج حسین خرازی به
شهادت رسید.
این یک شوک بزرگ به لشكر حماسه ساز امام حسین (ع) بود. پیکر حاجی را
برداشتیم. برگشتیم به اردوگاه.
مداحی محمدتورجی را فراموش نمیکنم. در کنار پیکر فرماندهاش در مسجد
چهارده معصوم اردوگاه دارخوئین آنقدر عاشقانه خواند که همه اشک میریختند.
بعد هم پیکر حاج حسین را در اردوگاه تشییع کردیم و به اصفهان فرستادیم.
#سلام_بر_حسین_علیه_السلام
#ما_ملت_حسینیم
#محمد_رضا_تورجی_زاده
🆔 @m_setarehha
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🛑#سیره_شهدا
🌕ولادت شهید مدافعحرم محسن قاجاریان
♨️رسیدگی به نیازمندان و محرومین
🌻سردار شهید حاج محسن قاجاریان دارای صفات اخلاقی بسیار پسندیده و نیکویی بود که باعث محبوبیّت او در بین اقوام، دوستان و حتی همکارانش شده بود. رسیدگی و کمک به نیازمندان و مستمندان یکی از این خصوصیات بود.
🎈روستای عطائیه که در جادهی نیشابور به کاشمر قرار دارد، دارای مردمانی بسیار محروم و مستضعف است اما حاجمحسن، یک آمبولانس به همراه یک دکتر، پرستار و مقداری دارو به این روستا اعزام کرد تا به صورت رایگان، مردم را ویزیت کنند. او حتی در مواردی همچون تهیهی جهیزیه و یا تعمیر پشتبام منازل به اهالی آن روستا کمک می کرد.
🌻یکی دیگر از صفات برجستهی شهید قاجاریان احترام و تکریم ریشسفیدان خانواده بود. با وجود اینکه مشغلهی کاری داشت ولی هرچندوقت یکبار به دیدن آنها میرفت و با عزّت و احترام از آنها دلجویی میکرد. او فرمانده تیپ زرهی۲۱ سپاه امام رضا علیهالسلام بود.
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💙اللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💙
🦋🦋🦋
هدایت شده از معیار
🇮🇷🇵🇸
#سیره_شهدا
🌷پاسدار شهید سید محمد ابراهیمی سریزدی
🕊◍⃟♥️🕊
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز
🔹با حضور در صحنه های جنگ و انقلاب، روح شهدای اسلام را شاد کنید و دشمن را به هراس و وحشت بیاندازید. از امت شهید پرور ایران می خواهم دست از اسلام، امام و انقلاب برندارند و با حضور در صحنه پوزه لاشخوران شرق و غرب را به زمین بمالند و مواظب باشید افراد منافق شما را فریب ندهند.
#راه_شهدا
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔 rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷🇵🇸
#سیره_شهدا
🌷پاسدار شهید مرتضی جاویدی معروف به سردار تنگه اُحد، فرمانده دلاور گردان فجر لشکر ۳۳ المهدی فارس
🕊◍⃟♥️🕊
✨شهیدی که امام ره بعد از شنیدن رشادتهای او در عملیات والفجر ۲، او را در آغوش گرفته و بر پیشانیاش بوسه زدند.
✨شهیدی که سپهبد شهید صیاد شیرازی وقتی به مزار مطهرش نزدیک میشدند، به احترام او لباسشان را مرتب میکردند و با احترام کامل نظامی و قدمهای آهسته به سمت مزار او میرفتند.
✨شهیدی که در عملیات کربلای ۵ با دلاوری و رشادت مثل زدنی، به کمک شهید حاج قاسم سلیمانی آمد و حاج قاسم را از محاصره نجات داد.
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز
🔹 نمیدانم چه کردهام که شهید نمیشوم. شاید قلبم سیاه است.
خدا رحمت کند شهید حاج محمود ستوده را وقتی با هم صحبت میکردیم، میگفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم، چه کار کنیم؟ واقعاً نمیشود زندگی کرد و به صورت خانواده شهدا نگاه کرد. اینجاست که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند.
#راه_شهدا
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔 rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از معیار
🇮🇷🇵🇸
#سیره_شهدا
🌷بسیجی شهید احمدرضا صدیق منفرد
🕊◍⃟♥️🕊
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز
🔹مواظب باشید گرفتار دنیا نشوید، مثل کسانی که در جهاد و جبهه شرکت نمیکنند و ریشه در نفاق دارند. امت حزبالله در پشت جبهه نگذارید منافقین و ضدانقلاب، دشمنان امام و روحانیت، حرکتی بر خلاف اهداف امام خمینی انجام دهند.
#راه_شهدا
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔 rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از معیار
🇮🇷🇵🇸
#سیره_شهدا
🌷بسیجی شهید محمد حسن خوشی
🕊◍⃟♥️🕊
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز
🔹بايد از امام و رهبر بزرگوارم خمينى بتشكن قدردانى كنم كه مرا از سياهى و جهل روزگار نجات داد و راهنمائى كرد و راه درست را به من نشان داد. من كوچكتر از آنم كه شما ملت شهيدپرور را هدايت و راهنمایى كنم، فقط مىگويم راه امام و شهيدان و اسلام را ادامه داده و زنده نگه داريد و بس.
#راه_شهدا
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔 rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از معیار
🇮🇷🇵🇸
#سیره_شهدا
🌷پاسدار شهید غلامحسین احمدی
🕊◍⃟♥️🕊
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
🔹دعا براى امام و پيروزى رزمندگان اسلام را فراموش نكنيد. در عمل ثابت كنيد كه پيرو امام و مقلد ايشان هستيد و اين تنها به حرف نتيجهاى نخواهد داشت كه مثمر ثمر واقع گردد و بايد به نداى اين بزرگمرد تاريخ شيعه لبيك گفته و با ايثار جان و مال خود امام عزيز را يارى كنيد و به آنچه كه می فرمايند، عمل كنيد.
#راه_شهدا
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔 rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از قاف عشق
#سیره_شهدا
🌟در مدت ۲۵سال زندگی مشترکمان، هيچگاه احمدآقا مسائلكاری را به خانه نياورد. میگفت مرد بايد مسائل كارش را پشت در بگذارد و وقتی داخل خانه هست، فقط حواسش به اهل خانه باشد. همين مسئله خودش راز خوشبختی است. يكبار نشد حقّ مأموريتش را به خانه بياورد. میگفت «حقّ مأموريت مال ما نيست. من فقط يک حقوق دارم.» او حق مأموريتش را هميشه به نيازمندان میبخشيد. حواسش به همسايهها بود.بچّهها عادت كرده بودند اگر لباسشان سالم و اندازه بود، همان را شبعيد هم میپوشيدند. به آنها میگفت «هر وقت لازم بود خريد كنيد.» اما عيد غدير خم حتماً به بچهها عيدی میداد. از اينكه جوانها كمتر به مسجد میروند، دلخور بود. با صدای بلند به اعضای هيئت اُمنای مساجد میگفت «مسئوليت را به جوانها بدهيد و بگذاريد آنها مديريت كنند!» خيلی به جوانها اعتماد داشت.
💬راوی: همسر شهید
♦️شهید مدافعحرم احمد اسماعیلی
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈