eitaa logo
نیم پلاک
641 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
6.5هزار ویدیو
371 فایل
کانال #اختصاصی شهدا #سبک_زندگی و #خاطرات https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
سبک زندگی شهدایی🕊 📝ایثار در حین شهادت🌷 🍃۱۲ الی ۱۳ ساعت پیاده روی بچه‌ها را خسته کرده بود آن هم روی خاک‌های رملی که تا ساق پا در آن فرو می‌رفتیم. 🌷معبری که شب قبل بچه‌های تخریب در میدان مین باز کرده بودند لو رفته بود و عراقی‌ها باز معبر را مین گذاری کرده بودند. 🍃موقع حمله به فضل خداوند باران شروع به باریدن گرفت و بر اثر این باران، خاک از روی مین‌ها کنار رفت و مین‌ها کاملا پیدا شده بود. 🌷بنده تیربارچی بودم، در حین عملیات لوله سلاح من پر از رمل شده بود و به هیچ وجه تیراندازی نمی‌کرد. در فکر‌ تهیه سلاح بودم که به یکی از برادران که از ناحیه پا مجروح و درحال 🕊شهید شدن بود رسیدم. 🍃خواستم سلاحش را بردارم که دست مرا گرفت و گفت: جلو بیا به دلیل این‌که خون زیادی از او رفته بود صدای ضعیفی داشت. گوشم را جلوی دهنش بردم با آن صدای ضعیف خود گفت: برادر چفیه مرا از گردنم باز کن و دور گردن خود ببند تا سرما نخوری و براثر باران خیس نشوی این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.💔 ✍راوی: سید‌هاشم حجازی . . ستارگان درخشان برترین انتشارات دفاع مقدس👇 🆔@setaregaannderakhshan کنگره ملی شهدای استان اصفهان👇 🆔@setareganederakhshan 🌟 اولین مجله‌مجازی‌دفاع‌مقدس👇 🆔@hamrazm_mag
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
31.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬معشوق‌خدا عاشقا معبودا🤲؛ وصیت‌نامه معشوقانهٔ 🕊شهید ناصرالدین باغانی ✍پیام مقام معظم رهبری(حفظه‌العالی) پس از مطالعه نوشته‌های شهید باغانی نوشته‌جات شهید عزیز🕊 را مکرر، خوانده و هر بار بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام و این را باید بزرگترین فرآورده‌ انقلاب بدانیم. 🎙راوی: علیرضا پناهیان . . . . 🌟اینجا‌منزلگاه‌عشق‌است👇 🆔@hamrazm_mag
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
سبک زندگی شهدایی🕊 📝ایثار در حین شهادت🌷 🍃۱۲ الی ۱۳ ساعت پیاده روی بچه‌ها را خسته کرده بود آن هم روی خاک‌های رملی که تا ساق پا در آن فرو می‌رفتیم. 🌷معبری که شب قبل بچه‌های تخریب در میدان مین باز کرده بودند لو رفته بود و عراقی‌ها باز معبر را مین گذاری کرده بودند. 🍃موقع حمله به فضل خداوند باران شروع به باریدن گرفت و بر اثر این باران، خاک از روی مین‌ها کنار رفت و مین‌ها کاملا پیدا شده بود. 🌷بنده تیربارچی بودم، در حین عملیات لوله سلاح من پر از رمل شده بود و به هیچ وجه تیراندازی نمی‌کرد. در فکر‌ تهیه سلاح بودم که به یکی از برادران که از ناحیه پا مجروح و درحال 🕊شهید شدن بود رسیدم. 🍃خواستم سلاحش را بردارم که دست مرا گرفت و گفت: جلو بیا به دلیل این‌که خون زیادی از او رفته بود صدای ضعیفی داشت. گوشم را جلوی دهنش بردم با آن صدای ضعیف خود گفت: برادر چفیه مرا از گردنم باز کن و دور گردن خود ببند تا سرما نخوری و براثر باران خیس نشوی این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد.💔 ✍راوی: سید‌هاشم حجازی . . ستارگان درخشان برترین انتشارات دفاع مقدس👇 🆔@setaregaannderakhshan کنگره ملی شهدای استان اصفهان👇 🆔@setareganederakhshan 🌟 اولین مجله‌مجازی‌دفاع‌مقدس👇 🆔@hamrazm_mag