امضاے شهادتـــ با دستان حضرتـــ ابوالفضل(ع)🌙
🌷شهید غلامحسن خالصی
تاریخ تولد: ۱ / ۸ / ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۶۲
محل تولد: گرگان،بندرگز
محل شهادت: عملیات والفجر۴
*🌷همرزم← شب سوم عملیات از شدت خستگی با بچه ها بخواب سنگینی فرو رفتیم🌙وقت نماز صبح بلند شدیم نماز بخونیم،📿همه بچه ها نمازشون رو خوندن و یکی یکی رفتن دوباره بخوابن، غلامحسن نماز میخوند📿دیدم سجدش خیلی طولانی شده،تعجب کردم!❗️صداش زدم غلامحسن بلندشو،دیدم توجهی نداره❗️نیم خیز شدم و یک سقلمه زدم به پهلوش،بابا چه خبره؟❗️هراسان نگاهم کرد،گفتم چرا بلند نمیشی? گفت:خواب دیدم💭 گفتم: چه خوابی؟ گفت: دستم توی دستان مبارک حضرت ابوالفضل(ع) بود🌙نوری از آسمان آمد به طرفم💫 از وسط نوری قشنگ،دستی بیرون آمد؛🌙با صدایی که برازنده آن نور باشد.گفت: دستت رو بده به من💫دستش را گرفتم.عالمی از مهر و شور و نشاط و هیجان خوش،یک جا ریخت توی دلم و داغ شدم💫گفتم: شما کی هستی؟ گفت: من حضرت ابوالفضل العباس(ع) هستم🌙دستم توی دستان مبارک حضرت ابوالفضل(ع) بود که بیدارم کردی.»🥀این ماجرا گذشت.چند روزی بعد از این خوابش،نزدیکای ظهر بود☀️غلامحسن گفت بچه ها من خیلی تشنه هستم🥀میرم توی سنگر آب بخورم💦 گفتیم زودباش،دست روی لب های خشکیده اش گذاشت که: تشنهام،تشنه، آب بخورم میام💦او داشت وارد سنگر میشد،ناگهان یک خمپاره راست خورد پیش پایش💥فریاد کشیدم، یا ابوالفضل، همراه بچه ها دویدم سمت سنگر، او غرق درخون هنوز دستش به آب نرسیده بود🥀با لب تشنه🥀در روز تولدش🎊دستش را گذاشت توی دستان حضرت ابوالفضل(ع)🌙و به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهید_غلامحسن_خالصی
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
@solok_shieh
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
یڪ سجده تا بهشتــــ🕊️
🌷شهید یوسف شریف
*🌷همرزم← در هور گرما بیشتر از 50 درجه بود☀️آنها که در هور بودند میدانند فقط عاشقان تحمل ماندن در آنجا را دارند🍂یکی از بچههای مخابرات آنجا گفت: تا بحال چند بار به برادر شریف اصرار کردهاند که برای تجدید روحیه از اینجا برود🥀اما او گفته حداقل یک ماه به من فرصت بدهید تا روزهام را بگیرم🌙او ۳۰ روز در گرمای شدید هور روزه گرفت🌙میگفت:« دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم»📿همرزم← در حال عکس گرفتن بودم📷 که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است، فکر کردم نماز میخواند📿اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته🥀جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم📷 دستم را که روی کتف او گذاشتم به پهلو افتاد🥀دیدم گلولهای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده🥀صورتش که دیدم زانوهایم سست شد گفتم اینکه یوسف است🥀۱۵ روز بعد از شهادتش خودم را روی سینه اش انداختم، بوی عطر و گلاب میداد🌙مردم التماس میکردند که صورت نورانیاش را ببینند🌙او با گلولهای بر سینهاش🥀برخاک سجده کرد تا به آسمان برسد و چه زیبا به آرزویش رسید*🕊️🕋
#شهید_یوسف_شریف
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
هدایت شده از رادیو آوینی شهرستان فلاورجان
شهدا،نامه ها و وصیتها و زندگی نامه ها وکارهای فرهنگی هنری
15.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱جوانی که بعد از شهادت شناخته شد
🔻پدر شهید میثم نظری درباره فرزندش میگوید: «تازه بعد از شهادتش بود که فهمیدیم در چند موسسه خیریه برای سالمندان و نیازمندان کار میکند و شبها برای رسیدگی به آنها به موسسه میرفت برایشان لباس میشست و آنان را به حمام میبرد.»
🔺خواهر شهید با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش بیان میکند: " بهخاطر روحیاتش خیلی در مدرسه اذیت میشد و احساس میکرد که در این مسیر آیندهای ندارد اما در این میان معلم دینی دوران دبیرستانش تاثیر عمیقی بر او گذاشت، طوری که او نماز شب و نماز اول وقتش ترک نمیشد. خواهرش شهادت میثم را ثمره تاثیر عمیقی میداند که معلم دینی میثم بر او گذاشت. او گفت غیرت میثم زبانزد خاص و عام بود طوری که در محل نمیگذاشت به کسی بی احترامی شود اما این غیرت باعث نشده بود که او با بی احترامی و خشونت با دیگران برخورد کند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💐 شهدا دلها را تصرف میکنند .....
💐 با ذکر صلوات نثار ارواح مطهر شهدا این پست را برای مخاطب هاتون هم ارسال کنید .
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷
به استقبال کنگره ۲۴ هزار شهید استان اصفهان
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═
مجموعه فرهنگی هنری، شهید آوینی؛ رادیو آوینی درفضای مجازی(شهرستان فلاورجان)
وصیت و خاطرات و اطلس نامه های شهدا
گویندگی: زینب رضایی 🌹
روابط عمومی:سید مجتبی موسوی
سرپرست گروه: علیرضا توکلی
https://eitaa.com/joinchat/1052836529C35c977c7ed
شهید غواصی که بیماری را شفا داد
🌷شهید حسینعلی بالویی
تاریخ تولد: ۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۴ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: بهشهر،مازندران
محل شهادت: امالرصاص
*🌷پدرشهید← روزی بر سر مزار نمادین فرزندم رفته بودم🌙دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشستهاند و به شدت گریه میکنند...🥀رفتم نزدیک و علت را جویا شدم.. گفتم که پسر من مفقود الجسد است..🥀خانمی که گریه میکرد گفت: فرزند مریضی دارم🥀که از ناحیه دو پا فلج بود..🥀دوا و درمانهای ما نتیجه نداد🥀و از سلامتیاش نا امید شدیم..🥀اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده و به او میگوید: که از جایش بلند شود..🌙پسرم در پاسخ جوان میگوید: که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم🥀جوان میگوید: "برخیز تو شفا یافتهای،من شهید بالویی از مازندران هستم"..🌙 فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود🌱من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم🌙تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) سنگ قبر را پیدا کردم....»🌙بعد از صحبت ها با آن خانوم، نشستم و برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است...»🌱شهید بالویی شهید غواص🤿 در عملیات کربلای 4 در دی ماه ۱۳۶۵ با همرزمان دیگر به آب زدند🌊 و به اسارت دشمن در آمدند..🥀دشمنان بچه های ما را با دستانی بسته، زنده به گور کردند🥀بعد از 30 سال پیکر 175 شهید غواصِ دست بسته🥀در سال 1394 به وطن بازگشت که شهید حسینعلی بالویی 16 ساله یکی از این شهدا بود*🕊️🕋
#شهید_حسینعلی_بالویی
#شادی_روح_پاکش_صلوات💙🌷