9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طنز_جبهه 😂
🎥مصاحبه شیرین و دیدنی شهید بیطرفان(معروف به دائی محمد) از گردان کوثر لشکر ۱۷علی بن ابی طالب قم بالهجه شیرین قمی😁
#طنز_جبهه😄😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه و جنگ😃
نخونیش از دستت رفته!! 😄😉
👤بین ما یکی بود که چهرهی سیاهی داشت؛ اسمش عزیز بود.
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب..
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش..
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! 😅
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! 🤭
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! 😶
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! 😳
رفتیم کنار تختش..
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
👤با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ ☹️🙄
یهو همه زدیم زیر خنده 😅😁
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد!
👤عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
👤 وقتی ترکش به پام خورد، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند.
توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت میکشمت. 😱
چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمیکنم. حالا من هر چه نعره میزدم و کمک میخواستم ، کسی نمیاومد.
اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... 😕😭
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😁
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
👤عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات میفرستادند.
دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین.😅😅😅
دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 😂😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! میکشمت!!! 😱
👤عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
⭕️طنز جبهه؛ حضور قلب
🔻دوستی داشتیم که در کربلای ۴، کربلایی شد. یک روز بین دو نماز سخنرانی میکرد و میگفت به یاد خدا باشید و در نماز حضور قلب داشته باشید و چیزی شما رو به خود مشغول نکنه مثلاً نگید این مهر نماز چرا گرده یا چرا این رنگیه...
🔻بعد از مدتی به او گفتم خدا شهیدت کنه تا الان تو نماز به فکر همه چیز بودم به جز این مطلب و الان این هم بهش اضافه شد. 😂😂
سیدعلیمروج
#طنز_جبهه
#به_وقت_خنده 😅
هدایت شده از مجله مجازی همرزم
حاج حسین یکتا4_5913500617413755117.mp3
زمان:
حجم:
2.21M
#رزمایش تولیدات صوتی شهدا🕊
📻خاطره طنز از اولین اعزام رزمنده حاج حسین یکتا 😂👍
🎙روایتگری حاج حسین یکتا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#همرزم
#روایتگری
#طنز_جبهه
#مجله_مجازی_دفاع_مقدس
.
.
🌟ستارگاندرخشان برترین انتشارات دفاعمقدس👇
🆔@setaregaannderakhshan
🌟کنگرهملیشهدا استاناصفهان👇
🆔@setareganederakhshan
🌟#همرزماولینمجلهمجازیدفاعمقدس👇
🆔@hamrazm_mag
🍂 طنز جبهه
"نماز متابعه"
•┈••✾✾••┈•
بچه ها مشغول نماز جماعت بودند که افسر اردوگاه وارد آسایشگاه شد و رو به من کرد و گفت: ماجد، مگر دستور را نشنیدی که نماز جماعت ممنوع است؟ حالا از دستور ما امتناع می کنی؟
من در پاسخ گفتم: سیدی، اینکه نماز جماعت نیست! درست است که عده ای در کنار هم در یک صف و به امامت فردی نماز می خوانند ولی نام این نماز، نماز متابعه است نه نماز جماعت!
بعد پیرامون لغت متابعه شروع به تحلیل و تفسیر کردم و افسر عراقی هم که سعی می کرد خود را مسلمان نشان بدهد، گفت: اگر نماز متابعه است اشکالی ندارد، اما اگر نماز جماعت بخوانید وای به حالتان! و رفت.
سپس ما ماندیم و نماز جماعتی پرصفا و دلی شاد از حماقت و نادانی افسر عراقی اردوگاه.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#طنز_جبهه
#طنز_اسارت
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
#طنز_جبهه
هوا خیلی سرد شده بود
فرمانده گردانمون همه ی بچه ها رو جمع کرد
بعد هم با صدای بلند گفت:
کی خسته است؟
همه با انرژی گفتیم: دشمن!!!
ادامه داد:
* کی ناراحته؟
- دشمن!!!!
* کی سردشه؟!
- دشمن!!!
* آفرین... خوبه!
حالا برید به کارتون برسید
پتو کم بوده ، به گردان ما نرسیده..
🇮🇷🌸🌹🌸
به #دانستنی_های_زیبا بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
هدایت شده از شهید غلامرضا کاملی
#طنز_جبهه
دستور بود هیچ کس بالای ۸۰ کیلومتر سرعت ،
حق ندارد رانندگی کند !
یک شب داشتم می آمدم که یکی کنار جاده ،دست تکان داد نگه داشتم سوار شد ،
گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت می راندم و با هم حرف می زدیم !
گفت: شنیدم فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید ! راست میگن؟!
گفتم:فرمانده گفته !
زدم دنده چهار و ادامه دادم :
اینم به سلامتی فرمانده باحالمان !!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما یکی بود؛
پیاده که شد ، دیدم خیلی تحویلش می گیرند !!
پرسیدم:کی هستی تو مگه؟!
گفت:همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...☺️
#شهید_مهدی_باکری🕊
#طنز_جبهه
عراقی سرپران
اولین عملیاتی بود که شرکت میکردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقیها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم.
ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی میخزید جلو میرفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.
لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خوردهای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.»
از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام.
#فاتحین_ایلام
#قرارگاه_فرهنگی
🇮🇷کانال تخصصی، آموزش نظامی
@amozesh_nezami313
🍂 سه اصطلاح با نمک
#طنز_جبهه
#طنز_اسارت
•┈••✾✾••┈•
🔅 شیخ اجل
خمپاره ۶۰. جنگ افزاری که بیش از هر سلاح دیگر با مأمور مرگ و قبض روح شبیه است. همان که از هیچ کس اذن دخول نگرفت. درست «سر به زنگاه» سر می رسد و بدون سر و صدا کار خودش را می کند؛ بر خلاف خمپاره ها و سلاحهای دیگر که جلوتر از خودشان سوتشان و پیش از انفجارشان ترس و دلهره و هیبتشان آدم را می کشد. همان سلاحی که به «نامرد» بودن شهرت دارد.
🔅 آر پی جی مرد
آر پی جی زن های بسیار شجاع و بی باک را می گفتند. به این صورت که ابتدا معنی «زدن» را در «زن» آخر عبارت آرپی جی نادیده می گرفتند و آن را جنس زن به تصور می آوردند، بعد می خواستند بگویند که این از آن مردهایش است! از آن مردهایی که خطر می کنند و برای خاموش کردن آتش، آتش می شوند و شر خصم را به خودش باز می گردانند.
🔅 وایمین یا رب العالمین
بر وزن «آمین یا رب العالیمن» است و معمولاً وقتی بچه ها با میدان مین مواجه می شدند می گفتند و بعضاً بعد از نماز و در جواب دعا كننده، البته به نحوی كه متوجه نشود.
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#طنز_جبهه
کانال بچههای جبهه و جنگ
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
#طنز_جبهه 😂😂
🌷شهید «حمزه بابایی» همراه عدهای از رزمندگان، به منطقهی عملیاتی بدر رفته بودند. نمیدانستند منطقه خودی است یا تحت تصرف دشمن، پس از مدتی جستوجو به نتیجهای نرسیدند. کمکم بچهها روحیههایشان را نیز از دست میدادند. «حمزه بابایی» که استاد تقویت روحیه بود، به شوخی رو به بچهها کرد و گفت: «یک راه شناخت خیلی خوب پیدا کردم.» همگی خوشحال دورش جمع شدند و سؤال کردند: «هان بگو. از کجا میشود فهمید وضعیت منطقه را؟» او درحالیکه میخندید، گفت: «از صدای قورباغهها! اگر موسیقی آنها در دستگاه شور باشد، یعنی «قور قور» بکنند، منطقه خودی است و اگر در دستگاه ابوعطا بخوانند و «القور، القور» بکنند، منطقه در تصرف دشمن است.» لبخند روی لبان همه نقش بست....
🌷خاطره ای به یاد شهید عزیز حمزه بابایی
🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇
https://eitaa.com/razmandganz
هدایت شده از 🌺 مدد از شهدا 🌺
💔
اقدام جالب شهید چمران با قوطی کنسرو !!
وقتی کنسروها را پخش میکرد، گفت: "دکتر گفته قوطیها رو سالم نگه دارین."
پرسیدم: "آخه قوطی خالی کنسرو به چه درد میخوره؟؟"
بعد خود شهید چمران پیداش شد، با کلی شمع.
توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفته.
شب قوطیها رو فرستادیم روی رودخانه اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص هستن، تا صبح آتش میریختند!😁
#طنز_جبهه
#شهید_مصطفی_چمران
#شهید_وزیر
♡ https://eitaa.com/joinchat/16449734C323bd61cd4
هدایت شده از حقیقت
🌺🍀💐🌸💐🍀🌺
#طنز_جبهه
ایام ماه رجب بود و هر روز دعای یا مَن اَرجوه لِکُلِّ خَیر را میخواندیم .
روحانی گردان قبل از مراسم ، بـرای آن دسته از دوستان که بلد نبودند ، توضیح میداد
بـرادران وقتی بـه عـبارت یا ذوالجلال و الاکـرام رسیـدید ، کـه در ادامـه آن جمله حَرِّم شَیبَتی عَلَی النّار می آیـد ، با دست چپ، محاسن خود را بگیرید و انگشت سبـابـه دست دیگـر را بـه چـپ و راست حرکت دهید
هنوز حرف حاج آقا تمام نشده بود، یکی از بچـه هـای شوخ و بسیجی ، از انتهای مجلس بلند شد وگفت حاج آقا اگر کسی محاسن نداشت ، چه کار کنه؟
حاج آقا هم کـم نیاورد و در جـواب گفت محاسن بغل دستی اش را بگیره! چارهای نیست ، فعلاً دوتایی استفاده کنند تا بعد!
و رزمنده ها زدند زیر خنده.
@hagigei