eitaa logo
نیم پلاک
646 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
374 فایل
کانال #اختصاصی شهدا #سبک_زندگی و #خاطرات https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
‍داستان ها و واقعیت های زندگی ارزشمند شهدا : 🍃خصوصیت اخلاقی شهید🍃 همیشه دوستان را به احترام به پدر و مادر سفارش میکرد.به این نکته بسیار اهمیت میداد.از کسایی نبود که فقط شعار میدهند و دریغ از عمل... پدرشهید میگفت: بسیار به ما احترام میکرد.از بچگی این طور بود.به هیچ وجه پاشون رو جلوی ما دراز نمیکردند... بسیار ازش راضی بودم ... دائم به ما سر میزد و حالمون رو جویا بود...در کل کمک ما و خانواده بود... آری از آن چیز هایی که خداوند سریع اجرش را میدهد وچه خوب اجری گرفتی برادر...🔹 🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃 🌴🍃 🍃 🌺رسم بندگی: 🍃خصوصیت اخلاقی شهید🍃 رفیقش میگفت رفته بودیم آموزش تیراندازی و... یکی از مربیان آموزش به بسیجیان بود.با من رفاقت عمیقی داشت.خیلی خوش اخلاق و شوخ بود . شــــــب_شـــــد. تو بیابون بودیم.همه رفتند در چادر ها بخوابند. بود.سخت می شد راحت بخوابی ... پیش بسیجی ها موند.میگفت که منم میخوام بین بسیجی ها باشم.با این که میتونست بره اتاق خودشون که گرم بود و سرما اذیتش نمیکرد... در بیسیم صداش کردند که بیا ... جواب داد که میخوام بین بچه ها باشم و قبول نکرد که بره... در آخر بین بچه ها موند. . نیمه شب بود که از خواب پریدم.دیدم پتوش روش نیست.تعجب کردم .آخه بود... نگاه کردم متوجه شدم پتوی خودش رو انداخته روی دونفر بسیجی که کمی مسن سال بودند...🍂دلم سوخت.رفتم منم پتوی خودمو بندازم رو که فهمیدم بیداره... بهش گفتم بیداری؟! نخوابیدی؟! گفت خوابم نبرده.به شوخی گفتم سرما را خوردیا !!!حقت بود چه قدر گفتم برو تو اتاق خودت... گفت:آروم ...بچه ها خوابند،بیدار میشند.پتوم رو انداختم روش ،قبول نمیکرد.گفت حداقل تو هم بکش روت پتو رو.گفتم نه.خلاصه اصرار کردم قبول کرد و خوابیدیم تا نماز صبح... از این کاری که کرد و بین ما موند و سرما را به جون خرید خیلی خوشم اومد و روحیه گرفتم... 🌸همیشه این جمله رو تکرار میکرد که .🌸 (ره) من همواره به خلوص و صفاى بسیجیان غبطه مى خورم و از خدا مى خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجى ام. 🍃 🌴🍃 🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃 به تنها کانال رسمی شهید عبدالمهدی کاظمی در ایتا بپیوندید؛ •┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈• 🚩 @shahid2abdolmahdi2kazemi 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 : عبدالمهدي يك بار يك خوابي ديده بود. رفت پيش يكي از علماي اصفهان و آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با ديدار كني.💥 همسرم به بهجت شرفياب مي‌شود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و مي‌گويند جوان شما چيست؟! همسرم گفته بود هستم. ايشان فرموده بودند: بايد به ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي.🥀 آيت الله بهجت پرسيده بودند شما چيست؟ گفته بود . (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را عبدالمهدي یا عبدالصالح بگذاريد آيت‌الله بهجت فرموده بودند: شما در (عج) ‌به خواهيد رسيد. شما يكي از امام زمان (عج) هستيد و هنگام امام زمان(عج) با ايشان رجوع مي‌كنيد...🌴 خواب دوستش را ديده و خيزاب گفته بود: آن لحظه كه خورده بودم و داشتم مي‌دادم (عليه السلام) آمد و دست راستش را گذاشت روي قلبم. (چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شوم) شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود: عبدالمهدي شهادت خيلي شيرين بود.🌻 شربت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتي و از من خواستي كه به امام حسين (عليه السلام) بگويم شهيد شوي، (سلامُ الله عليها) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسي مي‌خواهد به شهادت برسد، حضرت زهراء پاي شهادتش را امضا مي‌كند 🌴🌹🇮🇷🌷🌴
هدایت شده از نیم پلاک
🌴🌹🇮🇷🌷🌴 : عبدالمهدي يك بار يك خوابي ديده بود. رفت پيش يكي از علماي اصفهان و آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با ديدار كني.💥 همسرم به بهجت شرفياب مي‌شود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و مي‌گويند جوان شما چيست؟! همسرم گفته بود هستم. ايشان فرموده بودند: بايد به ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي.🥀 آيت الله بهجت پرسيده بودند شما چيست؟ گفته بود . (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را عبدالمهدي یا عبدالصالح بگذاريد آيت‌الله بهجت فرموده بودند: شما در (عج) ‌به خواهيد رسيد. شما يكي از امام زمان (عج) هستيد و هنگام امام زمان(عج) با ايشان رجوع مي‌كنيد...🌴 خواب دوستش را ديده و خيزاب گفته بود: آن لحظه كه خورده بودم و داشتم مي‌دادم (عليه السلام) آمد و دست راستش را گذاشت روي قلبم. (چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شوم) شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود: عبدالمهدي شهادت خيلي شيرين بود.🌻 شربت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتي و از من خواستي كه به امام حسين (عليه السلام) بگويم شهيد شوي، (سلامُ الله عليها) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسي مي‌خواهد به شهادت برسد، حضرت زهراء پاي شهادتش را امضا مي‌كند 🌴🌹🇮🇷🌷🌴