eitaa logo
نیم پلاک
641 دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
374 فایل
کانال #اختصاصی شهدا #سبک_زندگی و #خاطرات https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🕊🌺 📢 چند سال پیش توی کارگران در تابستانی مشغول کردن کوچه ها بودند بود و هوا که تازه از سر کار رسیده بود. خیلی تو خودش بود گفت کارگران دارند با روزه و هوای و تازه که بسیار هم دارد، کار می کنند طاقت نیاورد رفت تو اتاق لباس هایش را عوض کرد و کارگران همون موقع چندتا از دوستانش از اونجا رد می شدند که با تعجب به سید گفتند: شما دیگه چرا تو این هوای داغ کار میکنید. سید گفت: طوری نیست آدم باید چنین مواقعی روی نفس خودش پا بگذارد. خلاصه سید اون روز تا دم افطار کمک کارگران کرد وبعد خسته به خانه برگشت. ۹۴/۹/۱۶ @Modafeaneharaam
☫﷽☫ ┄┄❅🇮🇷🇵🇸❅┄┄ ۱۳۵۷ در چه خبر بود؟ 👌💥👌 از پنج روز مانده به ، تا روز پنجم رمضان مردم بسیاری در منزل جمع شده بودند. از صبح تا آخر شب، از همه‌جا می‌آمدند و از برنامه‌های مختلفی که اجرا می‌شد استفاده می‌کردند. تحصن طولانی شده بود و به نامه‌ها و درخواست علما بی‌توجهی می‌کرد. رژیم مُصرّ بود که هرطور شده سفرۀ تحصن را جمع کند. بارها سعی کردند با آتش‌زدن چادر روی حیاط خانه فاجعه‌ای بسازند تا مردمی که در حیاط خانه پناه گرفته بودند، به‌جرم پناه‌بردن به خانۀ مرجع و عالم دینی، در آتش بسوزند و فکر تحصن از سرشان بیرون برود.💥 نیروهای شهربانی برای شکستن تحصن به آیت‌الله خادمی فشار می‌آوردند. کاسۀ صبر مردم لبریز شده بود؛ ولی حکومت هنوز به درخواستشان جوابی نداده بود. 💐 نوزدهم مرداد، آقای مسعودی از قم به منزل آیت‌الله خادمی تلفن کرد و از قول گفت: «به آیت‌الله خادمی دعا و سلام برسانید و بگویید تابه‌حال هرچه بوده از تحصن و تعطیلی بازار، خوب بوده؛ ولی بازار را باز کنند و تحصن را از منزل خارج و در شهر و مساجد منتشر کنند.» 👌 پنجم رمضان، بعد از افطار، آقای محبوبی سخنرانی کرد و سپس پسر آقای خادمی پیام اتمام تحصن را خواند. به‌دنبال این اطلاعیه، قرار شد متحصنان ساعت (۱۰) ده شب پنجم رمضان از منزل حاج‌‌آقاحسین خارج و پس از راهپیمایی در خیابان‌ها به منازل خود بروند. مردم هنوز از محل تحصن دور نشده بودند که مأموران به آن‌ها حمله کردند. از فلکۀ پهلوی(شهدا) تا اطراف خانۀ آیت‌الله خادمی، پر بود از نیروهای نظامی مسلح. درگیری شدیدی آغاز شد و تا سحرگاه ادامه پیدا کرد که تا آن زمان در اصفهان بی‌سابقه بود. در کوچه‌پس‌کوچه‌ها عده‌ای را و تعدادی را کردند.⚡️ بالاخره سحر ششم رمضان، صدای رگبارها خاموش شد. حمله و کشتار توسط مأموران رژیم ستمشاهی، به منزل آیت‌الله خادمی و آن شب محدود نشد.🥀 فردای پنجم رمضان، از مناطق مختلف شهر خبر می‌رسید که عده‌ای از مردم بی‌گناه با تیراندازی مأموران، مجروح یا شهید شده‌اند. روزنامه‌های دولتی از واقعۀ پنجم و ششم رمضان با عنوان «تظاهرات مسلحانه» نوشتند؛ درحالی‌که در تحصن، مردم هیچ عملیات مسلحانه‌ای انجام ندادند. رژیم شاه به‌دنبال بهانه‌ای بود برای سرکوب تحصن‌کنندگان. به همین دلیل بود که اعلام کرد: «به‌واسطۀ تظاهرات مسلحانۀ مخالفان، رژیم ناچار شده اعلام کند.» فردای آن روز، آغاز دور جدیدی از مبارزۀ مردم اصفهان بود؛ مبارزه در فضای . اولین شهری بود که طعم حکومت‌نظامی را می‌چشید. 🌴 ✅ ادامه مطالب را در کتاب تحصن بخوانید. 🎁 هدیه محضر شهدا ┄┅❀❀┅┄ 🕊 🕊 (سروش) https://sapp.ir/joingroup/KUkbcGErCX4m2LOSespAW3ag (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 ❤️ دل نوشته ی دختر شهید محمدرضا( ) زاهدی برای پدرش بسم رب الشهداء والصدیقین و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون... 🌷 اللهم تقبل منا هذا القربان 🌹 خدایا این قربانی را از ما بپذیر... خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود... خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد، خواست که زمانت را شاد کند... همیشه از و جلوی دوربین بودن تا حد امکان بود... و تو دیدی و تو میشناختی اش... خدایا تو میدانی که چه سرمایه ای از دست ما رفت... روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از شامل دعاهایش بودند... سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید... خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت... میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، خواندن و شاید دیدار ... خدایا تو شاهد بودی «علی» ما هیچوقت نخواست دیده شود، هیچ وقت نخواست مطرح باشد هیچوقت نخواست اسمش برده شود... از هر روز زیارت عاشورایش ترک نمیشد... خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد... خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان اینگونه رقم خورد... و چه عاقبتی بهتر از ... هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم «هنیاً لک» گوارای وجودت... به آرزویت رسیدی 💐 استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد... یار و سرباز ... خداحافظ یار ... خداحافظ بابا علی ما... 🥀 دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم... انشاءالله خدا ما را هم عاقبت به خیر و با شهادت در راهش از این دنیا ببرد 🌴🌹🕊🌷🌴 (سروش) https://sapp.ir/joingroup/KUkbcGErCX4m2LOSespAW3ag (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
هدایت شده از نیم پلاک
🌴🌷🇮🇷🌹🌴 ❤️ دل نوشته ی دختر شهید محمدرضا( ) زاهدی برای پدرش بسم رب الشهداء والصدیقین و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون... 🌷 اللهم تقبل منا هذا القربان 🌹 خدایا این قربانی را از ما بپذیر... خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود... خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد، خواست که زمانت را شاد کند... همیشه از و جلوی دوربین بودن تا حد امکان بود... و تو دیدی و تو میشناختی اش... خدایا تو میدانی که چه سرمایه ای از دست ما رفت... روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از شامل دعاهایش بودند... سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید... خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت... میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، خواندن و شاید دیدار ... خدایا تو شاهد بودی «علی» ما هیچوقت نخواست دیده شود، هیچ وقت نخواست مطرح باشد هیچوقت نخواست اسمش برده شود... از هر روز زیارت عاشورایش ترک نمیشد... خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد... خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان اینگونه رقم خورد... و چه عاقبتی بهتر از ... هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم «هنیاً لک» گوارای وجودت... به آرزویت رسیدی 💐 استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد... یار و سرباز ... خداحافظ یار ... خداحافظ بابا علی ما... 🥀 دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم... انشاءالله خدا ما را هم عاقبت به خیر و با شهادت در راهش از این دنیا ببرد 🌴🌹🕊🌷🌴 (سروش) https://sapp.ir/joingroup/KUkbcGErCX4m2LOSespAW3ag (ایتا) https://eitaa.com/joinchat/1817247767Cecd540b4f5 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
☫﷽☫ 🌴🇮🇷🌴 به یاد سوم ) 🥀 شهید در کارهای فرهنگی همچون جذب نوجوانان به پایگاه‌های بسیج خیلی فعالیت داشت و با برگزاری اردوهای از جمله قم و جمکران جوانان شهر درچه را به حضور در پایگاه مساجد تشویق می‌کرد.🌻 آقا مهدی احترام به را در اخلاقیات خودش خیلی رعایت می‌کرد. شهید وقتی سال 79 مادرش در بستر بیماری قرار گرفت، به خاطر خدمت به مادرش ترک تحصیل کرد. وقتی مادرش را از دست داد، خدمت به پدرش را چند برابر کرد و هر جای زیارتی که شهید می رفت پدرش را با خود می بُرد 🥀 ﴿ ﴾ •❁ ❁• 📌 @abbasma 🕊 کانال اختصاصی (ایتا) https://eitaa.com/nimpelak_m 🌴🌷🇮🇷🌹🌴
هدایت شده از روایتگری شهدا
✍ دستنوشتهٔ زیبای شهید مسعود ملا درباره ماه مبارک رمضان : 🔹 «با سلام بر ایام الله با سلام بر کسانی که ایام الله را به وجود آوردند با سلام بر امام زمان (عج) ◇ سلام بر امام عزیزمان که جانم فدایش باد سلام بر شهدا که در این ماه جایشان بر سر سفره های افطار خالی است. ◇ سلام بر جانبازان و مجروحینی که سحر و افطارشان را روی تخت های بیمارستان می گذرانند. ◇ سلام بر مادران شهدایی که جای خالی فرزندانشان را در سر سفره افطار می بینند. ◇ عجب صفایی دارد ماه رمضان ماهی که همه به میهمانی خدا می روند ماهی که درب رحمت، بر روی تمام بندگان خدا باز می شود ماهی که خدا در دل ها نفوذ می کند. ◇ در ماه رمضان خدا در چشم های بصیرت مردمان پاکدل نفوذ می کند. ◇ سعی کنید از این ماه به حول و قوه الهی بیشترین استفاده ها را ببرید. ◇ در این ماه دل ها همه جلا پیدا می کند و دلی که به یاد خدا پاک شود نگرانی هم ندارد.» ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯