هدایت شده از شهیدانه
✳ آقا سید شما یه چیزی بگو!
🔻 سیدابوالفضل کاظمی یکی از دوستان #شهید_علیاصغر_ارسنجانی میگوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمهشب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علیاصغر را جلوی خانهشان در خیابان طیب پیاده کردیم. پای او هنوز مجروح بود. فردا رفتیم به علیاصغر سر بزنیم. وقتی وارد خانه شدیم، مادر اصغر جلو آمد و بیمقدمه گفت: «آقا سید شما یه چیزی بگو!» بعد ادامه داد: «دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت درِ خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه! صبح که پدرش میخواسته بره مسجد، اصغر رو دیده!» بله بسیجیان خمینی اینگونه بودند. مدتی بعد این سرباز دین و میهن در منطقهی عملیاتی شلمچه به شهادت میرسد و همچون مادر بینشان سادات، زهرای مرضیه (س) بینشان میشود.
📌 پ.ن: از راست: حاج حسین سازور، شهید علیاصغر ارسنجانی و سیدابوالفضل کاظمی
📚 برگرفته از کتاب #صراط_الرحمة | سیرهی علما و شهدا در احترام به والدین
📖 صفحات ۶۶ و ۶۷
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#⃣ #اخلاق #احترام_به_والدین
🌷@shahidanehha
هدایت شده از عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
میگفت قبل از شوخی
نیتِ تقرب کن و تو دلت بگو:
دل یه مؤمنُ شاد میکنم،قربةالیالله
این شوخیاتم میشه عبادت:)💚
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa