چند وقت پیش بود که این خبر را خواندم:
ترامپ: در جهانی زندگی میکنیم که طالبان توییتر دارند اما من ندارم!!!
گویا فقط کار ما نیست ، کل دنیا پا در هواست!
همان لحظه که این خبر را خواندم، متن زیر را نوشتم:
«در جهانی زندگی میکنیم که بخاطر حفظ پول و قدرت، برای فرار از استیضاحت، بدون اینکه حتی بدانی چه کسی بود! دستور ترورش را دادی...
در جهانی زندگی میکنیم که وقتی از بهترین انسانهای روی زمین را کشتی، عکس زشت تو را از فضای مجازی پاک نکردند، بلکه عکس ملکوتی و خوش چهرهی سرباز اسلام را پاک کردند.
در جهانی زندگی میکنیم که هم ردیفان تو در رذالت، در برابرت سکوت کردند و تو نطق نکردی که کل دنیا در هواست!
در جهانی زندگی میکنیم که تو هم بازیچه دست صهیون بودی و خبر نداشتی و وقتی خواستی خلاف خواست آنها عمل کنی از بازی با خفت حذف شدی.
اما قرار است جهان تغییر کند...
دو سال گذشت...
ما صبر کرده ایم؛
تو هم صبر کن...
و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ...
🚩مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
سرزنش نکن!
آیا حتی یک نفر پیدا میشود که از سرزنش خوشش بیاید؟
بعید است...
اما به شدت اخلاق سرزنش کردن بین برخی انسانها رایج است.
عجیب نیست؟
یعنی هیچکس از سرزنش شدن خوشش نمیآید و حتی میداند چه دردی دارد اما دقیقا رفتاری که دوست ندارد را به راحتی برای دیگران مورد استفاده قرار میدهد.
یعنی نمی توانی یک لحظه تأمل کنی، و فکر کنی؟ چرا سرزنش می کنی؟ نمی توانی با زبان مشفقانه، توصیه کنی؟ راهکار نشان دهی؟ راه حل جلوی پای فرد بگذاری یا صرفا نظرت را بیان کنی؟
از مسائل فردی و خانوادگی که عبور کنیم، در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، مدام یک عده هستند که آمادهاند... که یک نفر یک اقدامی کند و آنها دست به قلم شوند و تضعیف و تحقیر و سرزنش...
بارها در همین شبکههای مجازی شاهد بودهام که افراد جرأت نمیکنند دست به کاری بزنند، یا حرف درستی را بیان کنند. چرا؟ از ترس سرزنش!
افرادی هم که شجاعت به خرج میدهند و حرف درستی را مطرح میکنند یا کار مهمی را انجام میدهند، خودشان را باید آماده کنند. برای؟ سرزنش!
چه فسادی ایجاد کرده این توئیتر.
چه برملایی شده وضعیت اخلاقی برخی...
کسانی که روحیه سرزنش دارند شاید زیاد سرزنش شدهاند، شاید هم به وقت تربیت اخلاقی نشدهاند. از طرفی، اخلاق بد سرزنش کردن، میتواند به یک بیماری تبدیل شود. یعنی قلب و عقل آن فرد بیمار شود.
دیگر ناخواسته در هر حرکت و اقدام و حرفی بگردد نکتهای منفی پیدا کند تا زبان به سرکوفت و سرزنش باز کند.
چقدر این دست آدمها دوست نداشتنی هستند. چقدر این شخصیتها غیر قابل تحمل هستند.
چه ظلمی میکنند به روان خود، خانواده خود، سرزمین خود، جهان خود...
چقدر باعث کدورت قلبها میشوند، چقدر باعث بغض آدمها شدهاند. چقدر دل شکستهاند...
چقدر مانع پرورش امید و اعتماد به نفس و تلاش دیگران شدهاند...
خیلی مراقب باشیم. و مراقبت کنیم از نفسمان، هر شب گفتار و رفتارمان را محاسبه کنیم. عذاب دادن بندگان و مخلوقات خدا، جز مجازات الهی انکارنشدنی، اثر وضعی ناراحت کنندهای خواهد داشت، هم در زندگی این دنیای ما، هم زندگی ابدی ما.
🚩مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
«او» ناخواسته در کوچه زمین نخورد، یا خانه، دچار آتش سوزی اتفاقی نشد.
یک حزب با خدعه سر کار آمد. اما حتی به همین هم راضی نشد. گفت همه باید اجباراً به من رأی دهند تا تایید شوم. علنی بیایند جلوی همه بگویند من جانشین پیامبر خدا هستم. همسر دختر پیامبر خدا، تن نداد. پیامبر خدا تعیین کرده بود او جانشین باشد. ناراحت از این نبود که کس دیگر جانشین باشد. نگران چیزی بود که از حقیقت دین از دست برود. خود را مسئول مراقبت از دین خدا میدانست.
نشست در خانه و به مسجد نرفت. نمیتوانست کار باطل را تأیید کند و نخواست مواجه هم شود. علت هم این بود که نمیخواست جنگ داخلی شود. گفت حفظ نظام اسلامی واجبتر است که فروپاشی از درون رخ ندهد. فرستادگان حاکم تقلبی، آمدند در زدند. خانم خانه پشت در رفت. میدانست چه کسانی هستند. گفت احتمالا دختر رهبرشان برود متأثر شوند. نشدند. خواستند به زور وارد خانه شوند. اجازه نداد. فشار آوردند. باردار بود. اما سخت مقاومت می کرد. خسته و کلافه شدند. در چوبی بود. آتش زدند... سر و صورت و پهلو و... همه سوخت و بچه از دست رفت...
به زور رفتند داخل خانه. دست های مرد را با طناب بستند. کشان کشان به بیرون کشیدند. خانم سخت مجروح شده بود، اما گفت نمیگذارم. مجدد خودش را به همسرش رساند. صرفا همسر نبود. امامِ بر حق بود. دفاع از او را تکلیف خود میدانست. طناب را میکشید. نمیگذاشت او را به مسجد ببرند. زور چند مرد در دستانش جمع شده بود انگار. دیدند بیفایده است. به دست و بازویش زدند... طناب رها شد... علی را بردند... همه تماشا میکردند... شاید اگر تلفن همراه داشتند از این صحنه فیلم هم می گرفتند... یکی دو یار صدیق علی، آنجا بودند، اما ایشان با یک حرکت چشم اشاره کرد که ساکت بمانند. آن طناب برای خود علی شوخی بود. او که در قلعه را از جا کنده بود. اما آموزش می داد... آموزش می داد جگرت هم سوخت، سوخت... برای حفظ دین خدا باید صبر کنی.
مردم! فاطمه صدیقه، دختر رسول خدا اتفاقی در کوچه زمین نخورد. پدرش باغی را به او هدیه کرده بود. اجازه خداوند در آن بود. غاصب جای همسرش که حکومت را دست گرفت، آن باغ را هم غصب کرد. دوست داشت این خانواده هیچ نداشته باشند. این بانو تعلق خاطری به دنیا نداشت. اما معتقد بود از حق باید دفاع کرد. وگرنه به مرور حق و باطل جایش عوض میشود. بلند شد یک نفره دنبال مطالبه حقش رفت. تنها رفت که حرکتش را سیاسی نکنند. ندادند. مُصر شد و جوابش سیلی بود. سیلی مردانه به صورت زنانه مقابل چشم پسر بچهاش...
این تاریخ اتفاق افتاده. و میدانیم که تاریخ و نبرد بین حق و باطل بارها تکرار شده. و میدانیم حق همیشه در مظلومیت بوده. چون حق از روشهای غیر انسانی استفاده نمیکند.
یعنی علی به زور حاکم نمیشد. به زور از کسی تایید نمیخواست. اگر باغی به همسر کسی بخشیده شده بود به زور از او نمیگرفت. اگر همسر کسی بنا به هر دلیلی از چیزی انتقاد میکرد سیلی نمیزد.
زنی را مقابل همسرش و فرزندانش نمیزد. فرق هست بین حق و باطل.
الحمدلله که ما حق را دوست داریم و از باطل بیزاریم.
خدا کند تا آخر بر صراطی که حق در آن قدم گذاشت استوار بمانیم.
دنیای کوتاهی داریم همهٔ ما.
ما هم خواهیم رفت. اما تمام اعمالمان و آثارش تا ابد ثبت میشود و هرگز از ما جدا نخواهد شد...
🚩مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
به بهانه سال نو به همکلاسی فرانسویام پیام تبریک دادم و جویای حالش شدم.
دعوتش کردم که سری به هلند بزنند و به منزل ما بیایند.
خیلی گرم پاسخ داد، اما اظهار تأسف کرد که امکان آمدن نیست و گفت فرانسه روزانه ۲۵۰هزار ابتلای جدید کرونا دارد...
شوک شدم!
دیگر با دور شدن از فرانسه از اخبارش هم دور شدم...
خدا کمکشون کنه.
جهت اطمینان رفتم وضعیتشان را در سایت هم دیدم. بله درست بود. امروز ابتلای ۲۵۸هزار در یک روز ثبت شده!
بعد رفتم وضعیت ایران را دیدم.
۱۰۰۰ ابتلا ...
بعد نگاهی به شبکههای ماهوارهای فارسی زبان.
خب نه! آنها که هرگز خبر خوبی از ایران مخابره نمی کنند.
بعد نگاهی به شبکه های اجتماعی ایرانی.
هر روز پیدا کردن یک معضل و مشکل در کشور و بحث و جدل و ناله و نفرین...
رسانه این است.
رسانه اگر دست آدم خوبها نباشد، توپ بدی را در زمین میاندازد و آدمهای زیادی به دنبال آن توپ میدوند. همه هدف هم این میشود که دو طرف آن توپ را وارد دروازه حریف کنند و احساس موفقیت و پیروزی را تصاحب کنند... احساس پیروزی. نه خود پیروزی. چون دقت نکردند توپ با هدفی پشت پرده برای آنها انداخته شده. و بدون فکر وارد این بازی شدند.
@ninfrance
خطای انسانی...
وقتی هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکا زده شد. گفتند: اشتباهی زدیم. تصور کردیم هواپیمای جنگی است.
در تمامی این سالها هر گز ندیدیم شبکههای فارسی زبان و بخشی از دنبال کنندگان آن هر ساله مراسم عزاداری و ابراز غم و اندوه برای خانوادههای داغ دیده داشته باشند و ناله و نفرین بر بانیان این واقعه نثار نمایند.
گفتند اشتباهی زدیم. اما بعد به عاملان آن حادثه مدال دادند و هیچ یک از خدمه آن ناو مورد پیگرد قانونی قرار نگرفت.
دو سال پیش در التهاب سنگینی که امکان بروز جنگ را داشت. گفتند خطای انسانی باعث شد یک هواپیمای مسافربری را بزنیم. با تصور اینکه هواپیمای جنگی است. احتمال هک شدن سیستم دادند. احتمال نفوذ. احتمال تشخیص اشتباه. اما هرچه بود رئیس مرتبط با این اتفاق با تمام غم و اندوه، اظهار تأسف و عذرخواهی کرد و ابراز کرد که کاش خودش در آن هواپیما بود. به منزل داغ دیدهها میرفتند و با تمام وجود عذرخواهی و دلجویی میکردند. و بعد دو سال دست از این تفقد و تسلیت بر نداشتند. و برای آنان که احتمال خطا از سوی آنان میرفت دادگاه قضایی تشکیل شد.
این حادثه به قول رهبر فرزانه، حقیقتا قلب همهٔ ما را سوزانید. اما آنچه باز در تاریخ حوادث و واکنش از برخی آدمها و رسانههای شناخته شده شاهدیم، نه دغدغه داغدار شدن خانوادههای ایرانی، بلکه خوشحالی قلبی از این حادثه است که بهترین بستر را برای تخریب و تضعیف به وجود آورده است.
وقتی دنبال میکنی که چه کسانی با چه سابقهٔ فکری چه حرفهایی میزنند، متوجه میشوی که نیت این هیاهو نه غم از دست دادن هموطنان که تنفری است که از نظام دفاعی جان بر کف ایران دارند و این خطا تا همیشه بهترین دستاویز برای نثار کردن ناله و نفرین و کینه جمع شده در قلب آن هاست.
با خودم تصور می کنم اگر مسافران این هواپیما، پاسداران و همسر و فرزندان ایشان بودند آیا باز این حجم هیاهو، آه و افسوس و تضعیف و تحقیر را از سوی اینان شاهد بودیم؟
معتقدم برای هر حادثهای باید تفکر کرد و هجمه رسانه، قدرت فکر انسان را ضعیف کرده است.
گفتند آن سالها، رسانههای آمریکایی تصویر سادهای از آن جنایت نشر دادند که حادثه را چندان مهم جلوه نمیداد. اما وقتی روسیه هواپیمای کره را به اشتباه زد تصاویر سنگینی برای نشر خبر انتخاب کردند و این حرکت، بسیار شنیع اعلام شد.
باید فکر کنیم. باز هم دستهایی پشت پرده پیامی را زنجیره وار نشر میدهند و دنبال کنندگان بدون لحظهای تفکر و تأمل بر اساس حُبّ و بغض و نه دفاع از حق آنها را تکرار و دنبال میکنند.
و حرف آخر؛
از آنجا که معتقدیم یک برگ هم بی اذن خدا زمین نمیافتد. ما نمیدانیم حکمت زمین افتادن این هواپیما چه بود. اما بر اساس همان اعتقاد میدانیم که این هم امتحانی است برای همهٔ ما. همه آدمها. (و مناسب با نحوه واکنش، مجازاتی یا اجری). آنها که داغدار شدند، آنها که خطا کردند و مسئولانشان، آنها که تماشاگر بودند و آنها که از این اتفاق قلبا خوشحال شدند که راحت تر به تضعیف و تخریب بپردازند و آنها که قلباً سوختند، اما هرگز تلاش و زحمت شبانه روزی این قوه دفاعی ایران را فراموش نمیکنند که اگر نبودند معلوم نبود چندین بار نه سهوی که عمدی از این هواپیماها زمین میافتاد و یا هر روز جایی از این سرزمین به هوا میرفت...
🚩مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
تنوع هویج در #هلند هم هست.
هویج فرنگی، زردک، و اون قرمزها نمیدونم فکر میکنم پیوندی باشه، کاملا مانند لبو میشه وقتی پخته بشه.
@ninfrance
چه ایده جالب و ارزشمندی...
اردوی آموزشی، تفریحی در ایران برای
فرزندان ایرانیان مقیم خارج از کشور 🇮🇷
برنامه بازدید از بندر امام خمینی، بندر بوشهر، بندر عسلویه و تأسیسات پتروشیمی، مراکز تفریحی و گردشگری و آشنایی با فرصتهای اقتصادی
🗓 بهمنماه ۱۴۰۰
@IR_NL
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
یکی از نکاتی که دوستان زیادی در هلند بهم متذکر شدند این است که حتما برگه خریدت را چک کن. یعنی قیمتها را بررسی کن. اشتباه در محاسبه زیاد پیش میآید...
مثلا در تبلیغات روی کالا تخفیف نوشته و به این دلیل شما آن را انتخاب میکنید، اما هنگام محاسبه، تخفیف لحاظ نمیشود. و بعد از تذکر میگویند که نه تخفیف برای این مدل نبوده، یا مثلا باید دوتا بر میداشتی، سومی شامل تخفیف میشده، یا میگویند اشتباه شده و اصلاح میکنند.
در این بین با این دستگاههای بارکدخوان در فروشگاههای زنجیرهای، آشنا شدم. این دستگاه را در دست داری و بر بارکد هر جنسی که بر میداری میزنی که در آن قیمت را نشان میدهد. در پایان خرید، دستگاه را در یک ماشین مخصوص قرار میدهی و مبلغ نهایی را پرداخت میکنی.
این کار فواید خود را دارد. ضمن اینکه مدام میزان قیمت کل را میبینی و حواست به میزان مبلغی که در نهایت قرار است پرداخت کنی هست، با مشکلاتِ در صفِ محاسبه اجناس معطل شدن یا اشتباه محاسبه کردن صندوقدار هم، مواجه نمیشوی😊
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
یکی از تجارب جالب در هلند مواجهه با کارت پستالهای فراوان در عموم فروشگاهها است.
با وجود تمام امکانات تکنولوژی، هلندی ها هنوز خیلی از کارت پستال استفاده میکنند.
حتی مغازههایی هست که فقط کارت پستال میفروشند...
برای تبریک تولد، برای تبریک سال نو، تولد نوزاد، برای دعوت به تولد و...
یک سنت جالبی که دارند این است که اگر به شهری سفر کنند از همان شهر یا کشور کارت پستال معرفی نمادهای آن شهر را میخرند و از همانجا برای دوست یا خانواده خود ارسال میکنند. که این به معنای این است که من اینجا به یادت بودم☺️ یعنی اینطور نیست که کارت پستال را بخرند و وقتی برگشتند به دوست یا خانواده خود هدیه دهند، نکته مهم این است که از همانجا باید پست کنند.☺️
الان هم بخاطر وضعیت سختگیرانه کرونایی، اجازه ورود به مغازه نیست... فقط میشه سفارش داد و جلو در کارت بانکی کشید و کارت را تحویل گرفت!
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
خیلی جالبه در هلند پیازهای گل را به این شکل میفروشند.
میتوانی خود گل را بخری.
میتوانی با خریدن پیاز آن تمرین صبر کنی...
صبر سخت است، اما شیرینی روز به ثمر رسیدن را بیشتر میکند...
بخصوص وقتی احساس کنی تو هم سهمی در تبدیل این ریشه به گل داشتهای...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
برای آنان که تمایل به پیشرفت معنوی دارند...
از بچگی مربی تربیتی داشتیم که قدم به قدم ما را با معارف الهی و انسانی آشنا میکردند و با حوصله به ما آموزش میدادند.
هفتگی یا ماهانه یک جلسه جمعهها دورهمی حضوری داشتیم. میآمدند و برای ما از راه و رسم درست زندگی کردن و درست اندیشیدن و درست عملکردن میگفتند. گاهی برایمان نامهای تفکری مینوشتند و گاهی یک کتاب مفید برایمان پست میکردند. کتابی که بیخبر پستچی میآورد، با دست نوشته کوتاهی که در ابتدای آن بنام، ما را خطاب میکرد، لطفی که حس خیلی شیرینی داشت؛ حس مهم بودن، دیده شدن.
تمام این سالها به گمنامترین شکل، مربی نوجوانان و جوانان بودهاند و با کمترین امکان مالی عرف و هزینه شخصی، جزوههایی با موضوعات مهم، مناسب نیاز فکری، اخلاقی و اعتقادی نوجوانان و جوانان مینوشتند، خودشان تایپ میکردند، خودشان میبردند به تعداد مورد نیاز کپی میگرفتند و رایگان در اختیار افراد قرار میدادند. و من میدانم در این راه چه سختیهایی میکشیدند...
از طرفی به دو دلیل ارزش همه اینها برایمان چند چندان میشد. اول اینکه منزل ایشان در شهر دیگری بود و هر بار فقط بخاطر ما، این مسافت را طی میکردند و یا آن قبول زحمت جزوه نوشتن و کتاب تهیه کردن و ارسال برای ما را که عهدهدار میشدند. دوم از این جهت که ایشان از سالهای سال پیش، بیماریهای سنگین جسمانی داشتند که تقریبا نیمی از عمرشان را در بیمارستانها سپری کرده بودند. چندبار پیوند کلیه، سالها دیالیز شدن، بیماری کبدی، مننژیت مغزی و انواع بیماریهای عجیب و غریبی که هنوز هم پایان نیافته است.
شاید هرکس بود مقاومتش تمام میشد و احساس تکلیف را کنار میگذاشت. اما ایشان هربار به محض بهبودی، کار را از سر میگرفت... بارها شد که دکترها از ایشان قطع امید کردند، اما خداوند هربار، با سرپا کردن ایشان، قدرت خویش را به رخ همه میکشید و الحمدلله همچنان هستند و لطف و علم و عملشان دستگیر ماست. امروز، این ما، فراتر از چند نوجوان شده و شامل خیلی از نوجوانان و جوانان پسر و دختری است که خانوادههایشان با اشتیاق، فرزندان خود را به ایشان میسپارند.
ایشان گوهر ناشناختهای هستند که بیاندازه از شناخته شدن فراری هستند و حتی اجازه نمیدهند نام ایشان را بگوییم.
کانالهای زیر مجموعه ای از تدریسهای متفاوت ایشان است که به کمک دوستان آماده شده و در قالب فایلهای صوتی ارائه شده است. این صوتها برای نوجوانان، جوانان و همهٔ سنین مناسب است، برای همهٔ کسانی که قلبشان به سمت پیشرفت معنوی کشش دارد...
🔸پیشرفت معنوی :
@pishraftma
🔹اخلاق برای نوجوانان :
@akhlaghnojavan
🔸نماز شناسی :
@namazshen
🔹یاد مرگ و قیامت :
@yadghiamat
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
زن و جایگاه زن در غرب
وقتی رفتیم فرانسه، خب لازم بود حساب بانکی باز کنیم، کارت بیمه و مترو و ... بگیریم. از جمله موردی که باهاش مواجه شدم و برام عجیب بود این بود که نام کوچک من را می نوشتند و نام خانوادگی همسرم را.
وقتی میگفتم این نام خانوادگی همسرم هست و نام خانوادگی من چیز دیگه. تعجب می کردند. چرا؟ چون در غرب خانمی که ازدواج میکنه دیگه نام خانوادگی پدری ازش گرفته میشه و نام خانوادگی همسری به او داده میشه.
من واقعا نمیدونم یک عمر جنبش فمینیستی، به چشمش نیومد که گرفتن هویت خانوادگی یه زن، چه معنی داره آخه؟
شاید هم باید بگیم بندگان خدا حق داشتند جنبش راه بیندازند، چون در سادهترین موارد هم حق مستقلی نداشتند.
اونم غربی که زن و مرد ماندگار نیستند کنار هم و کار بجایی رسیده که حتی ازدواج رسمی هم نمیکنند و فقط باید به شهرداری اعلام کنند ما کنار هم زندگی می کنیم. هر زمان هم جدا شدند اعلام کنند ما جدا شدیم. بخاطر امور اداری...
در فرانسه استاد، رسماً سر کلاس مقالهای در معرفی وضعیت خانواده فرانسوی بهمون داد که میگفت به طور میانگین، زن و مرد فرانسوی در بهترین حالت، چهارده سال بیشتر کنار هم نمیمانند. (قبلا متن را در کانال گذاشتهام)
خلاصه داستانی داشتیم. یه جا نام خانوادگی همسرم ثبت شده بود. یه جا نام خانوادگی خودم. یه جا هم اول نام خانوادگی خودم و بعد نام خانوادگی همسرم... (چون وقتی توضیح میدادم میگفتند قانونی تصویب شده که خانم اگر بخواهد میتواند نام خانوادگی خود را هم حفظ کند).
در برخی فرمها هم دو گزینه وجود داشت. اول نام خانوادگی پیش از ازدواج، دوم نام خانوادگی پس از ازدواج.
حالا چی شد داغ دلم تازه شد؟ وقتی امروز استاد هلندی داشت میگفت: نام خانوادگی قبل ازدواجم این بوده، الان این شده...
توضیح جایگاه زن در غرب خیلی آسون نیست.
چون واقعا برای احقاق حقوق زن تلاش میشه.
و ویترین قشنگی هم به نمایش گذاشته میشه. اما در دنیای واقعی واقعا زنان در غرب مورد ستم قرار دارند. از جنبههای مختلف.
واقعا دوست ندارم اخبار منفی دنبال کنم، ولی چند روز پیش با خبری مواجه شدم که از میزان کشته شدن زنان توسط شریک زندگیشان در هلند میگفت. نکات خیلی قابل تأملی داشت که در پست بعدی به آن میپردازم.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance