برسد به دست برخی ایرانیهای ساکن خارج
از جمله صحنه های بسیار ضایع در خارج از کشور، دیدن یک ایرانی است که در برابر ساکنان آن کشور احساس کوچکی و پایین بودن میکند و بسیار در گفتار و رفتارش واضح است.
و از آن بدتر آن دسته از ایرانیها هستند که نمیدانم با چه محاسبهای در گفتگوهایی که در جمع مثلا همکاران یا دوستان خارجی شکل میگیرد، از کشور خود بد میگویند و از آن کشور تعریف میکنند.
بارها واکنش و عکس العمل این دوستان و همکاران خارجی را در فرانسه و هلند دیدهام که بسیار تعجب کردهاند و حتی بدشان آمده.
برایشان بیمعنی است که کسی بیمقدمه و بیربط از کشور خودش بد بگوید. حالا به هر دلیل. و موضوع را داخلی میدانند که تازه آدم باید آبروداری کند. و از آن بدتر و به زبان خودشان حال بهم زن این است که مثلا از کشور آنها تعریف و تمجید شود. چون خود آنها به بسیاری از بخشهای دولتی و اجرایی کشور خود معترض هستند و مدام در بحث و جدل و نقد داخلی بین خودشان هستند و برایشان مصنوعی و مسخره است که کسی بیاید از آن سیستم تعریف کند.
این را گفتم که بدانیم... و اول فکر کنیم بعد صحبت کنیم. تشخیص دهیم در چه مکانی و در چه زمانی هستیم...
تحمل بعضی دوستان ایرانی در این موقعیتها خیلی خیلی سخت است.
فرض کنید دارم با هیجان و مستند از ظرفیتها و توانمندیها و دستاوردهای کشورم میگویم تا ایران و ایرانی را بالا ببرم. بعد یک دفعه یک ایرانی پیدا میشود که بدترین حرفها را درباره سرزمین خودش میزند... و جالب اینکه اصلا شخصیت محبوبی ندارد و با این کار حس بقیه نسبت به او منفیتر هم میشود...
دنیا، فقط داخل ایران و شبکههای اجتماعی خصوصی شما یا ماهوارههای فارسی زبان نیست. کمی گستردهتر و با دیدگاه های متفاوتتر است...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
باید فکری برای برخی افراد که در کشورمان نام استاد به خود گرفتهاند بکنیم...
هرچند وقت یکبار یک دانشجو پیام میدهد که استادمان سر کلاس فلان حرف را زده. راست است؟
و من از شدت اشتباه بودن حرف استاد شوک شدهام.
برخی کاملا اشتباه، برخی ادغامی از درست و غلط.
برخی از سر جهل، برخی از سر عناد...
و میدانند دانشجو مطالعه و اطلاعات کافی ندارد و کار آسان است...
خود من در دوران دانشجویی با این مدرسین مواجه بودهام و هنوز این داستان در کشورم ادامه دارد...
بعد از خواندن کتاب «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» #جلال_آلاحمد، کامل دستم آمده این داستان واقعا قدمت تاریخی دارد که متأسفانه هنوز معضلی جدی در سیستم آموزش و پرورش ماست.
مثلا این روحیه تخریب کشور توسط برخی اساتید و بالا بردن کشورهای غربی واقعا چه وجه عقلانی و انسانی و وجدانی دارد؟ چه وجهی از بررسی سطح سواد، علم و مطالعه ایشان دارد؟ چه وجهی از به روز بودن یک استاد نسبت به وضعیت کشور و جهان دارد؟
راه نجات جوانان چیست واقعا؟ هر چند وقت یکبار پدر یا مادری پیام میدهد و از بلایی که سر باور و اعتقاد و حال خوب دانشجویش نسبت به خودش، کشورش، آینده و ایمانش آمده میگوید...
چند مورد است که در پستهای بعدی به آن خواهم پرداخت. لطفا برسد به دست اساتید دانشگاهها...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
از بس در هلند دیگر جرایمی نیست، میگویند زندانهایش همه تعطیل شدهاند...
شاید باور نکنید اما این جمله را استادی با کمال اعتماد به نفس سر کلاس به دانشجویانش گفته است... دانشجو هم به بنده پیام داده است که به نظرم این حرف غیر منطقی میاد! اما میخوام مستند در کلاس صحبت کنم. شما اطلاعی از وضعیت هلند دارید؟
حالا من مستنداتی از جستجوهای اینترنتی برای ایشان فرستادم اما تا آنجایی که من می دانم، منعی نیست که دانشجویان در کلاس تلفن همراه خود را با خود داشته باشند. اولین اقدام ساده این است که همانجا اگر زبان هم بلد نیستند سوال خود را به فارسی در گوگل ترنسلیت وارد کنند و به زبان داچ که هلندی است یا به زبان انگلیسی برگردانند و همان را در گوگل جستجو کنند و سایتهایی که بالا می آید را مطالعه کنند. حتی اینجا هم نیاز به تسلط بر زبان نیست و میتوانید با یک دکمه متن را به فارسی برگردانید. (پرسش از هوش مصنوعی که کار را هزار بار آسانتر کرده) و در نهایت در کلاس از استاد بپرسید طبق کدام منبع چنین اطلاعاتی را دارد با شما به اشتراک میگذارد...
اما حالا اگر بنده هم در آن کلاس بودم این نکات را عرض میکردم:
اول اینکه زندانها تعطیل نشده، کاهش یافته.
علتهای مختلف هم داشته که بعد دههها به این دستاورد رسیدهاند. آن هم برای اداره ۱۷ میلیون آدم. نه ۸۰ میلیون. دوم اینکه مثلا پابندهای الکترونیکی کمک کرده به این کاهش که افراد دیگه در زندان نباشند که هزینه گردن زندانها نباشه. اما چرا مثلا استاد اسمی از کشور فرانسه یا انگلیس نمیاره؟ که وضعیت زندانیهای آنها هم افزایش داشته و بسیار سختگیرانه تر هم شده. با اینکه خود را جهان اول مینامند. استعمارگر هم بودند و تا میشده از مستعمرههای خود برداشت کردند و الان کلی از نیروهای کارشون ای این کشورها هستند و ...
دوم اینکه هلند رو با ایران مقایسه کردن رواست؟
هلند به دلیل اینکه بعد از انقلابش که استقلالش از اسپانیا بود (مستعمره اسپانیا بوده) و هشتاد سال جنگیدن تا توانستن از دست اسپانیا خلاص بشن!... سالهای سال کشورهایی مثل اندونزی و کشورهای شمال آفریقا را استعمار میکرده و با تجارت محصولات اون کشورها به یه ثروت سنگین میرسه که جرایم اقتصادی رو به شکل طبیعی کاهش میده.
ایران بعد انقلابش بلافاصله وارد یک جنگ تحمیلی هشت ساله شد! که خودش ضربه سنگینی به اقتصاد و اجتماع و نیروی جوان کار بود.
هلند بعد انقلابش تحریم که نشد هیچ تازه کشورها باهاش ارتباط بیشتر برقرار کردند. چون از خودشون بود و اونم آزاد هرچی از مستعمرهها میآورد مبادله میکرد و وضعیت اقتصادیش بهتر میشد، اما ایران چون نمیخواست مستعمره انگلیس و امریکا باشه و میخواست خودش استقلال داشته باشه. و همچنین بین کشورهای مستعمره دیگه بود و الگوی بدی میتونست برای اونها هم بشه که دست به انقلاب بزنند، از هر سو شامل تحریم شد و این تحریم همچنان ادامه داره و با همه اینها ایران داره مسیر ابرقدرتی در منطقه و بعد هم جهان رو طی می کنه. ( پیشبینیها و تحلیلها و نشستهای زیادی اینو میگه که ایران در مسیر بازگشت به امپراطوری پارسهاست...)
درست نیست... استاد دانشگاه باید هم اهل مطالعه باشه. هم دارای قدرت تطبیقی درست مسائل باشه. هم با سوء نیت صحبت نکنه اگر از چیزی دلخوره.
استاد دانشگاه هم باید منابع معتبر رو برای دانش خودش استفاده کنه و هم کشورش رو دوست داشته باشه و هم عزت نفس و اعتماد به نفس داشته باشه.
وگرنه صلاحیت استادی رو نداره و باید شغلی رو انتخاب کنه که مسئولیت تربیت و رشد انسانها به عهدهاش نباشه. بخصوص جوانانی که آینده سازان کشورش هستند.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#پیام_شما
«در مورد این مطلب اخیرتون، در مورد زندانهای هلند، من هم تجربه خودم رو میگم.
سال گذشته و در بحبوحه اومدن به نیوزلند، محل کارمون در ایران، یه کارگاه آرامش در محل کار گذاشته بودن و مدرسش مثالی زده بود که اون زمان من از شنیدنش، غرق لذت و شادی شدم. اونم اینکه، در نیوزلند، مهمترین خبرهاشون در مورد گربههای محلشون هست که امروز چکار کردن و مردم محل چجوری بهشون کمک میکنن. خیلی هم با اعتماد به نفس این مطالب رو گفته بودن. (یعنی از بس حادثهای نیست خبر بدی هم نیست)
از وقتی اومدم نیوزلند، در این مدت، سه بار شد که خبر تیراندازی در محل زندگیم (بهترین جای شهره) و دانشگاه رو شنیدم.
تازه من خبرهای اینجا رو اصلا دنبال نمیکنم و این سه مورد، در یک سال و اندی، فقط مواردی بوده که در نزدیک محل زندگیمون و یا دانشگاه اتفاق افتاده و ازش باخبر شدم.
خیلی دوست دارم اون خانم دکتر روانشناسی که این حرفها رو به خوردمون میداد پیدا کنم و بهشون بگم که چه حقالناسی گردنشون میاد با این تعاریف دروغین از جایی که هرگز زندگی نکردن.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
برسد به دست برخی اساتید و دبیران
ببینید یک جریانی در فضای دانشگاهی که الان در سطح معلمی هم وجود داره هست که خواسته یا ناخواسته روشنفکری میدونه سیاهنمایی و منفیبافی و آه و ناله و تضعیف کشور و دین و سیاست ایران رو.
از زمان دانشگاهی ما بود. الان شدید تر شده. قبلا کمرنگتر بود، الان پررنگتر شده. قبلا در سطح یکی دو استاد بود، الان مثل یک بیماری واگیردار شده.
تا امروز چندین دانشجوی دیگر پیام دادهاند که از دست منفیگوییهای این اساتید در عذاب اند.
حتی برخی شاید حواسشون نباشه و شخصیتشون این شده باشه و چون تذکر از کسی دریافت نمیکنند دیگه بدون فکر هرچه بر ذهنشان جاری میشه بر زبانشان هم جاری میشه.
به نظرم باید یک جریان فکری و گفتمان فرهنگی بشه توسط خود دانشجو، معلمان و اساتید خوب، والدین و عموم مردم خوش فکر که این بساط جمع بشه.
متأسفانه ویژگی بارز این افراد هیاهو کردن و سروصدا کردن هم هست. یعنی یک اعتماد به نفس کاذب و عجیبی هم دارند و رفتارشان باعث میشه آدم حیا کنه و در برابرشون سکوت کنه.
حالا قسمت غمانگیز داستان اینه که اگر فرد نقش استادی داشته باشه دانشجو یا بخاطر نمره یا بلاخره بحث احترام استاد شاگردی سکوت میکنه اما از درون عذاب میکشه که باید تحمل کنه و اخبار ضد و نقیض و غیرواقع یا سیاهنمایی و بزرگنمایی حادثهای را از زاویه دید استاد تحمل کنه.
یادم میآید زمان ما، در ابتدای دفترچه کنکور، این جمله از امام خمینی چاپ شده بود که دانشگاه یک مملکت اگر اصلاح شود، آن مملکت اصلاح میشود.
و امروز با گوشت و پوست و خون خودمون درک میکنیم یعنی چی. ما همیشه تصور میکردیم دانشجو مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد. اما بعداً فهمیدیم استاد مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد.
مثلا بارها شنیدیم و خود بنده هم تجربه دارم که دفتر اساتید و یا دفتر معلمان ساعتی که ایشان دور هم جمع هستند خودش یک اینترنشنال است... و واقعا این جای تامل بسیار جدی دارد...
هرگز فراموش نمیکنم وقتی یکی از شاگردانم در مدرسه پیشم آمد و با گریه گفت: ما نخواهیم معلم شیمی درس را با بدبیراه به نظام و اشخاص نظام شروع کند باید چه کسی را ببینیم؟
این بحث از تمام اساتید و دبیران بنامی که با جان و دل در کشور در حال خدمت هستند کاملا فاصله دارد. دیده میشوند و قدرشان را میدانیم و دعاگویشان هستیم و هرچه داریم از ایشان داریم.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
شغل زهرای مرضیه...
قسمت اول
داشتم فکر میکردم اگر حضرت زهرا سلام الله علیها امروز بود، چه شغلی داشت؟؟؟؟
او یک زن مومنه بود و اصلا زندگی یک زن مومن به خداوند و دستورات و اوامر الهی نمیتواند یک زندگی معمولی باشد که هم و غمش فقط رفع جمعی از نیازهای زنانه باشد...
حضرت زهرا یک بانوی انقلابی بود که سرانجامش هم در این مسیر ختم به شهادت شد و یک عالمهای بود با فن بیان قوی که چند سخنرانی یا خطابه نشان از قدرت تسلطش بر محتوا و فنون سخنوری داشت.
همسری و مادری و خانهداری که جای خود. اما بخشی از زمانش پاسخ به سوالات و شبهات رایج در جامعه بود. بخشی از زمانش روشنگری و آگاهی بخشی به جامعه بود. بخشی از زمانش عبادت بود. عبادتهای بلند و طولانی که خبرش به ما رسیده که پاهایش ورم میکرد از بس میایستاد!
تربیت فرزند با جدیت. خانه داری با جدیت. همسرداری و مردم داری با جدیت. عبادت و تهجد با جدیت. اما یک شخص کاملا اجتماعی و سیاسی هم بود.
اگر حضرت زهرا امروز بود چه شغلی داشت؟ استاد دانشگاه بود؟ مدرس بود و سخنران و هرجا از ایشان دعوت میشد میرفت و خطابه میکرد؟ حتی اگر دعوت هم نمیشد خود ایشان بستری را فراهم میکرد که مخاطبین را جذب کند و برایشان صحبت کند و انسان تربیت کند؟ انسان تمام و کمال؟ زنانی که مرد میدان باشند و بانوی منزل؟
آنچه در تاریخ از ایشان بجا مانده نشان میدهد به هر شکلی بود در هر حال باید بدانیم همه هم و غمش همسرداری و بچه داری یا رسیدگی به مسائل شخصی نبوده، هرچند به نفع احسن به آن ها هم رسیدگی می کرده است.
نقش پررنگی در مسائل سیاسی داشته است و این نقش کاملا حماسی و تاثیرگذار بوده است.
اگر نوجوانی بیاید به شما بگوید چه طور حضرت زهرا را الگو بگیرم وقتی تمام عمر از ایشان فقط یک بازه زمانی از روزهای پایان زندگی ایشان را بارها و بارها شنیدهایم که ضربه به پهلوی ایشان خورده، فرزندش را از دست داده و انقدر میگریسته که همسایهها میگفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا...
باید خون گریه کرد... و این نقل قولی بود از یک نوجوان به خودم...
این ظلم تاریخی به شان و شخصیت و مقام و تاریخ سازی ایشان را هرگز خداوند از ما نخواهد بخشید اگر چه در مقام پدر و مادر چه در مقام معلم و مدرس چیزی در معرفی این الگوی همه چیز تمام در مقام یک بانو و یک انسان متعالی به ایشان منتقل نکرده باشیم و فقط بدون آگاهی بخشی و تربیت فکری او را به مجالس عزای از دست دادن این در گرانبها برده باشیم.
آیا کلاسی میشناسید که عنوانش زهرا شناسی باشد؟ زهرا شناسی الگویی برای همه قرون؟ آیا واحد درسی در این زمینه داریم؟ آیا مادر خانواده ۵ جلد کتاب نه ۲ جلد کتاب از شخصیت چند بعدی ایشان خوانده و برای اعضای خانوادهاش ارائه داده است؟
اگر زنان دنیا که زنان ایران هم شاملش می شوند حضرت زهرا را شناخته بودند. به جای جنبشهای فمینیستی یا دفاع از حقوق زن، بیشتر بر تکالیف زن در اجتماع تمرکز میکردند. زن اگر تکالیف انسانی الهیش که فلسفه خلقتش و حضورش در این دنیاست را درست عمل کرده بود، مردانی در جامعه رشد نمی کردند که حقوقش را پای مال کنند. زن اگر طبق الگو خوب همسری کرده بود، خوب مادری کرده بود، خوب نقش اجتماعی سیاسی اش را ایفا کرده بود، امروز دنیا شکل دیگری بود. هم برای زنان، هم برای مردان و همه ما در این خصوص مسئولیم... کلکم راع و کلکم مسئول...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
شغل زهرای مرضیه
قسمت دوم
فکر می کنید شغل ایشان به فعالیتهای داوطلبانه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ختم میشد؟ نه! زهرای مرضیه سطحی از توان فکری و مدیریتی را داشت که پدرش مدیریت اقتصادی فدک، قطعه زمینی در خیبر را به او بدهد که پس از فتح خیبر به پیامبر تعلق گرفته بود و پیامبر آن را به حضرت زهرا بخشیده بود. که باید بدانیم این اقدام هم جنبه شرعی داشت و هم جنبه مادی و هم جنبه معنوی.
جنبه شرعی اش این بود که طبق حکم الهی درباره غنائم بدون جنگ که در آیه ۶ سوره حشر هم به آن اشاره شده، اموال به دست آمده از این طریق به پیامبر تعلق دارد و پیامبر حق تصرف و تقسیم آن را دارد.
و اما جنبه مادی و اجتماعی آن؛ تامین مالی اهل بیت! یکی از اهداف پیامبر از واگذاری فدک، تامین نیازهای مالی اهل بیت بود. نه برای کارهای شخصی! همه از کیفیت ساده زیستی این زندگی خاص خبر داشتند. پیامبر با واگذاری فدک، خواستند منبع درآمدی پایدار برای اهل بیت فراهم کنند تا بتوانند به امور خود و همچنین کمک به نیازمندان بپردازند. این مساله را خود پیامبر تاکید کرده بودند که این کمک مالی به فقرا و نیازمندان برسد و پس از واگذاری فدک، حضرت زهرا از این زمین به عنوان منبعی برای انجام کارهای خیریه و حمایت از مستضعفان بهره میبرد. بماند که جنبه معنویاش هم این بود که حضرت رسول با این حرکت میخواستند جایگاه ویژه ایشان را که نزد خداوند و حضرت در مقام پیامبری داشت به جامعه نشان دهند. که اولویت این واگذاری برای مسئولیت یک بانوی مومنه باشد! مدیریت اقتصادی توسط یک بانوی توانمند. بانویی که مادرش از بزرگترین تجار زمان خودش بود و تمام ثروتش را صرف برپایی حکومتی بر مبنای دین الهی کرده بود. این دختر چنان مادری بود... هوش سرشار اقتصادی نه برای پول روی پول جمع کردن و تفاخر کردن. برای شکوفایی استعدادهایش در مسیر خدمت به خداوند...
و من فکر میکنم آیا هوشمندی و حکمت پیامبر جهت سپردن فدک به حضرت زهرا، فقط برای کمک به نیازمندان بود؟ یا برای کمک رسانی مالی که راه اسلام و گسترش آن ادامه یابد و شیعه آل محمد بتواند این مسیر را ادامه دهد؟
خیلی بیش از این می دانید و می دانیم و باید بنویسم. خیلی کوتاهی کردیم خیلی کم گذاشتیم. خیلی کم تلاش و تقلا کردیم.
گاهی تصور اینکه سالیان سال زندگی کردم ولی ایشان را به عنوان نقطه غایی رشد و تعالی و موفقیت خود در همه ابعاد وجودیام در نظر نگرفتم دیوانه ام می کند.
یادم نمی آید... یادم نمیآید کدام معلم و مدرس و استاد دانشگاهی داشتیم که او را به عنوان ۵ بانوی برتر جهان معرفی کند که هیچ، بگوید هر زن برتر جهان را در طول تاریخ بشر تصور کن، در هر زمینه و جنبه قابل ارزشی که ستودنی باشد، فاطمه زهرا از او برتر بود. سروری می کرد. سیده زنان جهان نامگذاری شد و زمزمه شده که اگر هستی علتی برای پیدایش داشته باشد، بهانه خلقت کل آفرینش بوده است... و من از جنس او هستم... چه افتخاری...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
شغل زهرای مرضیه
قسمت سوم
پس از نوشتن این دو متن اخیر بالا، که معمولا در ایام میلاد و شهادت حضرت سالهاست مینویسم، از برخی پیامهای شما بزرگواران، متوجه شدم که ظاهراً اخیراً خانمی درباره فعالیت حضرت زهرا سلام الله علیها، صحبتی کردهاند که درست و غلط با هم آمیخته شده و بیشتر برداشت شخصی بوده و جای نقد داشته و برخی هم پاسخهایی دادهاند.
خب بنده ندیده بودم و خبر نداشتم و ظاهراً تقارن نوشته بنده و آن فیلم برخی را به برداشتهای اشتباه کشانده.
فیلم آن خانم را دیدم و نقد برخی آقایان را هم.
فکر میکنم این اتفاق خوبی است که بخاطر آن حرفها، باب صحبت با دقت و جزئیات بیشتر درباره حقیقت کیفیت زندگی سیده زنان عالم باز شود. این خودش خیلی مهم و لازم و مفید است. چون هنوز بانوان زیادی هستند که دوست دارند حضرت زهرا الگوی ایشان باشد اما اطلاع دقیقی از کیفیت زندگی ایشان ندارند.
اگر کسی هم از سر جهل چیزی میگوید و یا از سر کمدانشی حرفی میزند، یا مصادره به مطلوب میکند، اشکالی ندارد بدون عصبانیت و کنایه گویی آن فرد ارشاد شود. این سطح آگاهی جامعه را بالا میبرد. و قدرت غربالگری ذهن را هم بیشتر میکند که حرف درست را از حرف نادرست تفکیک کند. و آن فرد هم اگر اشتباه کرده، متوجه اشتباهش بشود و حرف هایش را اصلاح کند. اگر هم نکرد، باز اتفاقی نمیافتد، چون باطل کف روی آب است، از بین میرود و این حق هست که میماند.
سالها پیش، با کتاب الاحتجاج آشنا شدم. مناظرات اهل بیت با مخالفین عقاید و باورهای الهی و... که خیلی مشت انسان را در دفاع از حق با استدلال صحیح پر میکند.
همان ابتدای کتاب روایتی نقل شده که فوق العاده است.
متن کتاب:
«از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که فرمود: «روزی دو زن که یکی مومنه و دیگری از مخالفان اهلبیت بود، در مسألهای مذهبی اختلاف داشتند. خدمت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسیدند. فاطمه زهرا دلیل را مطابق عقیده زن مومنه که اعتقادش صحیح بود، اقامه نمود. آن زن بسیار خوشحال شد. حضرت پس از مشاهدهٔ خوشحالی زن مؤمنه فرمود: خوشحالی فرشتگان به سبب غلبه حق بر باطل، بیش از شادی تو بود و اندوه شیطان و یارانش بیش از حزن و اندوه زنی باطل العقیده است که مغلوب حق گردید.
خداوند به جهت این عمل به فرشتگان دستور داد: به جهت غلبه و سروری که فاطمه برای این زن مسکین گرفتار به ارمغان آورد، برای فاطمه هزار هزار برابر آنچه در بهشت مهیا کرده بودم، مهیا کنید و این را قانون همیشگی قرار دهید برای هرکسی که موجب پیروزی و غلبه بر معاند و ناصبی را فراهم کند.»
و نویسنده این روایت را دلیل بر اهمیت دفاع از حق با استدلال درست تا به کرسی نشستن حرف حق، دانستند و با روایات دیگر جا میاندازند که امامان معصوم ما همه اهل احتجاج برای اثبات حرف حق بودند و حتی این را وظیفه و تکلیف میدانستند و البته این با جدل که به بحث و یکی به دو کردن میکشد و هدف از اثبات حق منحرف میشود و فقط رد و تایید افراد مورد توجه است فرق دارد. که فرمود: جدل نکنید، حتی اگر حق با شما باشد... از بس جدل آثار ناخوشایندی دارد و گاهی تمام ضرر است و نفع و برکتی در آن نیست...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از زبان انگلیسی مسلمانان
🌸دوره های تقویت مکالمه انگلیسی با رویکرد اسلامی
🌸مدرس : زینب نعیم آبادی، دانش آموخته ی رشته ی ادیان و مطالعات اسلامی در انگلستان
@znaeemabadi
🦋 کانال انگلیسی برای مسلمانان
ما را دنبال کنید👇
Bale: https://ble.ir/islamic_en
Eitaa: https://eitaa.com/muslims_worldwide
تا انتهای افق
🌸دوره های تقویت مکالمه انگلیسی با رویکرد اسلامی 🌸مدرس : زینب نعیم آبادی، دانش آموخته ی رشته ی ادیا
برای دوستانی که پیگیری کردند...
به ما بپیوندید...
در حوادث و اتفاقات متنوعی که در این سالهای حضورم در دنیا تجربه کردهام، و در تاریخی که مطالعه کردهام، به چشم دیدهام و درک کردهام که ریشه رفتاری انسانها در هر نقطه از این کره خاکی بر اساس نوع نگاه ایشان به این دنیا و وقایع آن است.
و متاسفانه عموم انسانها نگاه منطبق با واقع ندارند. یا در تشخیص ضعیف هستند، یا در کشف حقیقت و یا قدرت استدلال ندارند و یا از آگاهی و اطلاعات لازم برای تفکر درست بهرهمند نیستند.
بر مبنای سالها مطالعه و تدریس و ارائه برای نوجوان و جوان و بزرگسال و پس از مواجهه با سوالات و شبهات ایشان، از صمیم قلب معتقدم که اگر همه انسانهای روی زمین با آثار علامه شهید مرتضی مطهری آشنا بودند و نظام فکری خود را بر مبنای آثار ایشان میساختند، از بسیاری از آفتهای زمانه در امان میماندند که هیچ، سرعت رشد و تعالی شان بسیار بیشتر میشد و احتمال تأثیرگذاری و اثربخشی ایشان بر خود و اطرافیان تا برد جهانی هم بسیار بالا میرفت.
سالها بر اساس علاقه، مدرس کتب این مرد بزرگ در سطح سواد و دانش خود به زبان ساده بودهام. و تجارب خاص و شیرینی از مشاهده تغییر و تحول و رشد مخاطبین داشتهام.
حالا بعد از یک وقفه طولانی و بعد از مدتها، موفق شدم تدریس آثار ایشان را بلاخره به شکل ترکیبی (حضوری و مجازی) آغاز کنم و صوت جلسات را در کانال راهاندازی شده قرار بدهم.
@asarmotahari
در صورت تمایل به جمع ما بپیوندید و دوستان و خانواده و اطرافیان خود را هم دعوت کنید.
سطح کلاس بسیار متعادل است و از نوجوان تا بزرگسال را پوشش میدهد.
(یعنی اگر دغدغه تربیت فکری نوجوان خود را هم دارید با خیال راحت میتوانید همه با هم این جلسات را در منزل یا ماشین شنونده باشید.)
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
#خلاصه_نویسی_هایم
💫 شهید سید مرتضی آوینی:
«تاریخ انبیا سراسر صحنهٔ نبرد حق و باطل است و تاریخ شاهنشاهان نیز سراسر عرصه جنگهای بزرگتری است که بر سر قدرت در میگیرد، و هستند کسانی که فی مابین این دو نبرد تفاوتی نمیبینند.
ما را با آنان کاری نیست چراکه مردگاناند، روی سخن ما با آنان است که هنوز عرصه وجودشان را یکسره تسلیم ظُلمَتِ کفر نکردهاند و بذر فطرتشان در انتظار باران است...
آیا در این جهان خاکی همواره باید یزیدی ها حکومت کنند و هرکه سخن از حق بگوید باید با او آن کنند که با سیدالشهدا کردند؟
و یا نه، باید کاری کرد تا بساط ظلم برچیده شود و حاکمیت و قدرت به اهلش، به فرزانگان عدالت پیشگان سپرده شود؟ آنان که قدرت را در خدمت شهوات خویش نمیخواهند و چون در زمین اقتدار تمکن یابند نماز برپا میدارند و زکات میبخشند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و خود در گرسنگی گرسنگان و تشنگی تشنگان و بیماری بیماران شریک میشوند و هیچ چیز جز رضای خدا نمیخواهند.»
منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
زندگی سخت یا بیمعنی؟
جمعیت دنیا حدود ۸ میلیارد است. جمعیت مسلمانان حدود ۲ میلیارد و جمعیت شیعیان از دل این مسلمانان حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون نفر... در این بین جمعیت ایران با ۸۰ میلیون نفر بیشترین جمعیت شیعه را داراست و از این جمعیت، تعدادی شیعیان با صفات آخرالزمانی هستند.
خب پر واضح جمعیت بسیار کوچکی هستند در برابر جمعیت جهان و همین جمعیت کوچک حداقلی در طول تاریخ مدام ورق دنیا را برگردانده است.
و امروز در عصری که ما روی این کره خاکی زندگی میکنیم هم همین گروه حداقلی تمام بساط گروه حداکثری را از هم پاشیده و خواب را از آنها گرفته.
رهبران این گروه حداکثری غالبا طرفدار ظلم و جنایت و نسل کشی و استعمار و استثمار بودهاند. دورانی کاملا واضح و دورانی با حفظ ظاهر. و هرچند ملت هایشان هم نخواستهاند و یا تصور اینکه کاری نمیتوانند بکنند سکوت کردهاند، قرنهاست با جرم و جنایت، زور و تزویر، سر پا ماندهاند و همچنان برنامهای غیر از این ندارند.
و همین جرم و جنایت، دلیل ایستادگی گروههایی از بشر بوده است که نخواستهاند زیر بار زیاده خواهی و جهان خواری و ظلم آشکار آنها بروند و کار به نبرد کشیده است... و رهبران این گروه حداقلی همیشه حامی مظلوم و دشمن ظالم و حامی و دستگیر ایشان.
و اما امروز...
فقط تصور اینکه همه آن ویژگیهای آن گروه حداقلی شامل حال ما میشود چه حس خوبی است. اول اینکه منحصر به فردیم. دوم اینکه کاری نداریم چقدر ظالم در دنیاست ما نمیتوانیم در برابر ظلمی که به مظلوم میشود ساکت بنشینیم. و همچنین نسل اندر نسل ماموریتی را دریافت کردهایم که فلسفه حضورمان در این دنیا میدانیم.
پس بین زندگی بیمعنی و زندگی سخت، زندگی سخت را انتخاب میکنیم. همه اجداد ما به همین نحو عمل کردهاند. و ما هم بر مبنای این عقیده به همین نحو عمل میکنیم.
و چه شیرین است که ما یعنی این حداقل دارای همان قدرتی هستیم که در سراسر کتب آسمانی در نهایت پیروز میدان بودهاند.
وقتی داستان حضرت موسی را میخوانی که با برادرش دو نفر در برابر دم و دستگاه آنچنانی فرعونی میایستند و در نهایت چه کسی پیروز میدان است؟
وقتی ابراهیم نبی با پسرش در برابر ظالمان زمان می ایستند چه کسی پیروز است؟
وقتی حضرت مریم در برابر آن دم و دستگاه پیچیده یهود زمان خود می ایستد با یک نوزاد! چه کسی پیروز است؟
وقتی نوح علیهالسلام با حداقل ممکن کشتی سازی میکند در حالیکه مورد تمسخر جمعیت بزرگی از مردمان خود قرار دارد، در نهایت چه کسی پیروز شده است؟
فرهنگ ما فرهنگ قرآنی است و از این رو اصلا درکی نداریم از اینکه بخواهیم بترسیم یا نگران شویم یا خاموش شویم.
این فرهنگ میگوید ببین کلا برای چی در دنیایی؟ یا باید بخوری و بخوابی و لذت جسمی ببری. یا باید فراتر از این سطح برای خودت نقش و دلیل در این دنیا قائل باشی. راه دیگری نیست.
حالا می فهمم چرا در خاطرات هست که امام خمینی حتی اگر بین دو جلسه یک دقیقه وقت خالی میآورد قرآنش را باز می کرد و آیاتی می خواند و ماهانه ختم قرآن داشت و این روند پر تکرار بود.
بیشک ختم قرآن فقط برای ثوابش نمیکردند. بلکه هر آیه، نشانهای بود از سوی خداوند که راه و مسیر پیشرو را نشانش دهد.
فرض کن یک مؤمن به خدا قرآن را باز میکند و با چنین آیه و نشانهای از کلام خالق هستی مواجه می شود که:
«خیال نکن که خدا بیخبر از کارهایی است که بدکارها میکنند. فقط تا روزی که چشمها از ترس و تعجب خیره میشود، مهلتشان میدهد.»
آیه ۴۲ سوره ابراهیم
و تمام. آرامش در قلبی است که در تصرف خداست... فقط به انجام تکلیف و ماموریت خود فکر میکند. نتیجه با خدایی است که فرمود این دنیا را بیهوده نیافریده است... نه به شکست فکر میکند نه پیروزی. هر روز که بیدار میشود فقط به این فکر میکند وظیفه امروزم چیست در سپاه حق.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
زندگی سخت یا بیمعنی؟
قسمت دوم
این عبارت را اخیرا از بزرگواری شنیدم که میگفت: شاید زندگی در ایران سخت باشد اما زندگی در خارج از آن، بیمعنی است. و همین باعث شده بوده که به ایران برگردد.
حتما برای هرکس که در ایران است سوال میشود که چهطور؟؟؟
اکثر افرادی که در ایران زندگی میکنند از این مسأله بیخبر هستند و حتی تصور اشتباهی دارند، اما تعداد زیادی و شاید نزدیک به اکثریت از بچههای ایرانی ساکن خارج، آرزوی برگشت به ایران را دارند.
میدانید چرا؟
برای اینکه فقط وقتی در خارج زندگی کنی، درک درد حس بیمعنا شدن زندگی را میفهمی. دلایل هم دارد که به آن خواهم پرداخت.
وقتی ناگهان با خودت میگویی من اینجا چه میکنم؟ آرزوهایم اینها بود؟ پول، ماشین لوکس، خونه خوب و شغل همیشگی؟ اما تنها؟ دور از دوستان و خانواده، خلاء هویتی، خلاء معنوی، گمشدن هدف زندگی، و انگیزه تلاش برای چه؟ سختی تربیت فرزندان و رها شدن زندگی از دست ایشان و...
ایران که بودم تصادفی پادکستی را شنیدم که مصاحبه با آقایی بود درباره میزان ایرانی که به ایران برگشته است. اما برای رسانهها جذاب نیست!
گروه این آقا فقط در همین ایام اخیر موفق به جذب ایرانیهای تحصیل کرده بازگشته شده بود که آمارش را ۱۴۰۰۰ نفر ذکر میکرد. و توضیح میداد که هر کدام در بخشی در ایران مشغول به فعالیت شدهاند.
در این سالهای اخیر هم خودم در گروههایی با عنوان مهاجرت معکوس یا بازگشت به خانه عضو شدهام که همه با هدف برگشت به ایران در آن عضواند و یا برگشتهاند و از حس و تجربه خود میگویند و البته هرزگاهی یکی که ساکن ایران بوده و هرگز زندگی در خارج از ایران را تجربه نکرده، میآید به کسانی که زندگی در خارج از ایران را تجربه کردهاند و از سختیها و بدهیهایش میگویند، بدوبیراه میگوید که شما سیاهنمایی میکنید و دروغ میگویید و آدم حکومت هستید😄
متن زیر پیام یکی از اعضای گروه است:
«سلام دوستان
والا یک چیزی میخواستم بگم اگر به برخی از عزیزان بر نمیخوره و حمله نمیکنن به ما؛
شب جمعه خونه یکی از دوستانمون که از امریکا برگشته، بودیم.
میزبان یکی دیگه که تازه برگشته.
احوال پرسید از سایر رفقا.
من حساب کردم دیدم تقریبا از اون گروه ۱۱خانوادگی ما فقط یک خانواده هنوز امریکاست و مابقی همه ایران هستند.
دوتا مشهد
یکی شیراز
یکی اصفهان
۶ تا هم تهرانیم.
از سایر رفقای دورتر که توی شهر ما نبودن و یا ارتباطمون کمتر بوده هم ۴ خانواده برگشتند!»
باید بیشتر از حال و احوال ایرانیهای اینجا برایتان بگویم. خانوادههایی که با مشکلات عجیب و غریبی اینجا دست و پنجه نرم میکنند و حتی گاهی نمیتوانند و روی آن را ندارند که درباره آن صحبت کنند و از آن اعتماد عجیبی که اوایل حضور در این کشورها داشتهاند دیگر خبری نیست.
دیشب در جمعی ایرانی، در جمعی که شاید از ۱۰ تا ۱۵ خانواده بودند، وقتی گفتم تازه از ایران آمدهام و بیشتر ایران هستم دیگه، همه با هم ناخواسته گفتند: خوش به حااااالت...
حالا باید تفکر کنید که چرا هرکس در ایران است و تا بحال خارج از ایران نرفته نسبت به ایران بدبین و نسبت به خارج از ایران خوشبین است و هرکس یکبار دنیا را تجربه کرده، نگاه دیگری پیدا کرده است.
در پست بعدی از خانمی خواهم گفت که یک سال و اندی است ایران را ترک کرده و سخت پشیمان است. بانویی که با بغض و اشکهایش، اشک ریختهام...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
خیانت پنهان
قسمت اول
برایم صوت فرستاده بود. که از طریقی با کانال آشنا شده و احساس کرده شاید خوب باشه با هم صحبت کنیم. ایران در دانشگاهی خوب تحصیل کرده. شغل معمولی و خوبی داشته و خانوادهای همراه و خویشاوندی خونگرم. همه چیز بر وفق مراد بوده تا اینکه دنبال کننده دو سایت میشه که مثلا صرفا خبری بوده اما زیرپوستی مدام اخبار منفی و سیاه از ایران نشر میداده. و به مرور باعث میشه احساس نگرانی برای آینده خود و فرزندانش کنه و تصمیم به مهاجرت بگیره...
در فضای کاری خوبی که بوده چند نفر از همکارانش هم پیش از این مهاجرت کرده بودند و هر زمان بر میگشتند از کاری که کرده بودند تعریف و تمجید میکردند و این باعث شده ایشان احساس کنه که کار درست، رفتن از ایرانه...
تصمیم به رفتن با فرزند و همسر به کشوری که همیشه از آن خبر خوب شنیده و تعریف و تمجیدها زیاد بوده و به نظر آینده خودش و فرزندانش تامین بوده. اما پس از این تصمیم بزرگ و این مهاجرتی که کار آسانی نبوده از همان ماه اول دچار مشکلات روحی میشه. با اینکه برای ادامه تحصیلات پذیرش گرفته بوده و به ظاهر همه چیز فراهم بوده اما متاسفانه میبینه زندگی فقط یک خانه بزرگتر و یک ماشین لوکس و رهایی از آلودگی هوا نیست.
به نقل از خود ایشان میگویم که کسی که در ایران یک قرص استامینوفن نمیخورده حالا مجبور شده چندین قرص اعصاب و روان مصرف کنه و ساعتها وقتش را با مشاورههای مختلف سپری کنه. تعریف میکرد که پیش از خودم هم با یک خانم ایرانی دیگه مواجه شدم که اونم گفتم ماههاست به این مرکز مشاوره مراجعه میکنه...
حالا بعد از یک سال و اندی همچنان هیچ چیز آنجا خوشحالش نمیکنه و متحیره که اون شبکه خبری و اون دوستانی که تظاهر به خوبی و خوشبختی میکردند چه طور توانستند فکر او را به چیزی تغییر دهند که در عمل وجود نداشته.
مدارس مدرسه برای بچهها بسیار سطح پایینه و دانش تحصیلات بچهها در مدارس ایران خیلی بالاتر از اینجاست. زمانی فکر میکرده این مهاجرت به نفع بچههاست. اما حالا میبینه از هر نظر برای بچهها هم آسیب هست. تعریف میکرد: که من بچهها رو از همه کسشون بریدم. بچههایی که در ایران نهایت یک ساعت بازی دیجیتالی میکردند. الان روزانه از تنهایی ساعتها مقابل دم و دستگاه این بازیها هستند.
هر روز تا شب نگران شغلی است که در ایران هم احتمالا از دست میده و اینجایی هم که مهاجرت کرده اعصاب ادامه نداره و در یک حالت معلق بودن و ناتوانی در تصمیم نهایی موندن و یا برگشتنه.
تعریف میکرد که: همیشه در ایران شاد و خندان بودم. اصلا به نشاط معروف بودم اما اینجا به افسردگی کامل رسیدم. و حتی یک روز خوش که بتونم با روزهای خوش ایران مقایسه کنم نداشتم...
و حرفهای دیگر که قلبم از شنیدنش به درد آمده...
میدانم هر کدام از شما ممکن است یک دوست یا یک فامیل خوشبخت داشته باشید که همیشه از خارج از ایران تعریف میکنه. اما دنیای واقعی کاملا متفاوته. یعنی از هزاران هزار ایرانی که به سختی در حال سپری کردن روزگار خود در خارج از کشور هستن ولی نمی تونن مشکلاتشون رو جار بزنند بیخبرید. هیچکس از شرایط این بندگان خدا حرفی نمیزنه. نه شرکتهای مهاجرتی. نه مشاوران مهاجرت و نه این شبکههای خبری که شاید بخشی از درامدشان از خراب کردن حال مردم ایران تامین میشه...
ادامه دارد...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
خیانت پنهان
قسمت دوم
ایشان اولین نفری نبودند که با بنده درد دل کردند و در همه این سالها هرزمان کسی به من اعتماد کرده از روزگار سختی که در خارج از ایران میگذرانه اما ویترین خوبی از خودش و خانوادش به نمایش میگذاره میگه.
هنوز فراموش نمی کنم اون دختر خانمی که در فرانسه هر روز خون گریه می کرد به خاطر مشکلاتی که براش در زندگی مجردی رخ داده بود اما آخر هفته با دوستانش به پاریس رفته بود و با برج ایفل عکسهای بسیار شاد گرفته بود و در صفحه اینستا خود گذاشته بود. و بسیاری کامنت گذاشته بودند که خوشا به حالت. کاش ما جای تو بودیم... و وقتی بهش اعتراض کردم که چرا این کار رو می کنی وقتی واقعا شاد نیستی. گفت: خب چه کنم خانواده و دوستان خودم هم نگران کنم؟ اما راست نمیگفت... واقعیت این بود که سخت بود بگوید تصوری که از خارج از ایران داشته و بخاطر آن باعث شده پدرش ماشین تاکسی اش را بفروشد تا او بتواند برای آینده اش! مهاجرت کند، غلط بوده....
چقدر پیش اومده که مثلا خانمی تعریف کرده که همسرش به راحتی از او جدا شده. یا بخاطر اینکه کاری در شهری که ساکن بودند پیدا نکردند خانم و آقا جدا از هم زندگی می کنند. هرکس در شهری. یا سالهاست بخاطر شرایط بیثبات امکان فرزندآوری ندارند. یا درآمد یک نفر کفاف نمیداده و خانم هم مجبور شده در جایی بیربط به تحصیلات دانشگاهیاش کار کنه... و حتی روزهای شنبه یکشنبه هم که ایام تعطیلات هفتگی است، کار کنند.
تنوع زیادی از این موارد است که هر کدام در ایران بود یک مصیبت عظما محسوب میشد که ارزش مهاجرت داشت اما اینجا دیگر راهی برایشان نمانده یا برگشت و شنیدن سرزنش یا ادامه دادن و خون دل خوردن...
این خیانت پنهانی است که هر روز تکرار میشه و بسیاری از وجودش بیخبرند... من حتی کسانی را دیدهام که با همه وجود تمایل به برگشت داشتهاند و خانواده و دوستانشان در ایران! تلاش کردهاند که ایشان را منصرف کنند که نه برنگرد...
روزی که این دنیا به پایان برسد و روزی که روز حساب و کتاب باشد، روز سختی خواهد بود... که چه کسانی دانسته و ندانسته باعث فروپاشی زندگیهای زیادی شدند...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم کمی مثال واقعی در خصوص تاثیر فضای رسانه بر مغز را بررسی کنیم:
من هر بار که میام هلند با این صف عریض و طویل مواجه میشم که بخش مهرزنی گذرنامه است. البته این بار خیلی شلوغتر بود... خسته رسیدی و احساس می کنی با کوله، کمرت دارد میشکند ، اما راهی جز تحمل نیست. بخصوص برای آنها که کودک دارند کار سختتر هم میشود.
نکته جالب اینکه با وجود این جمعیت بالا که مارپیچ باید حرکت میکردند تا به ورودی برسند، فقط ۲ نفر مامور مهرزنی آنجا نشسته بود. فقط ۲ نفر! و هیچ کس هیچ اعتراضی نمی کرد. هیچ کس! حتی چند ایرانی که کنار من بودند...
حالا همین صحنه را در هنگام خروج از ایران بارها تجربه کردهام که اگر کمی صف طولانی شده و تعداد مامور لازم در جایگاه نبوده، چه بیصبریهایی که نکردهاند و چه حرفهای بدی که نزدهاند و چه تیکههایی که ننداخته اند...
و اینجا واقعا نیاز به یک بحث روانشناختی و جامعه شناختی است که چرا؟ همان ایرانی، چه طور اینقدر متفاوت عمل می کند؟ در ایران غر زدنش خریدار دارد، اینجا نه؟ در ایران یک فرهنگ باکلاسی محسوب میشود، اینجا بیکلاسی؟ اینجا یک نقص طبیعی است، ایران یک گناه نابخشودنی؟
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
مورد بعدی تحویل چمدانها بود. آن همه در صف عبور از مرحله گذرنامه حالا میرسیم به تحویل چمدانها.
خیلی ایستادیم تا چمدانها بیاید. نمیدانم چرا چند چمدان میآمد و بعد از کلی انتظار چند چمدان دیگر...
همانطور که در فیلم میبینید چمدانها با ضربه محکم به دیواره اصابت میکرد و هیچ ضربهگیری در آن قسمت موجود نبود و در این بین یک چمدان هم دیدم که اساسی شکسته بود...
چرا این فیلم را گرفتم؟
چون خاطرم هست یک فیلم بین ایرانیها دست به دست میشد که در فلان کشور خیلی با لطافت چمدانهای خارج میشود، و بعد یک فیلم ناجور از کشور خودمان گذاشته بود و مسخره کرده بود. و البته بعدا هم مشخص شد آن دومی ایران نبوده است...
اینها جزئیات است و سالیان سال است که با همین جزء به جزء، گام به گام، مغزها خودتحقیر شده است...
نمیدانم شاید اصل فیلمها توسط ایرانیها ساخته نمیشود. اما تک تک کسانی که برای خنده یا تمسخر این فیلمها را نشر میدهند، و باعث زیر و رو شدن فرهنگ افراد شدهاند، در دستگاه خداوندی بیحساب و کتاب نمیمانند...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
تصمیم آگاهانه
چند کانال هست که با آنها آشنا شدهام که برخی واقعیتهای غرب یا شرق رو نشون میده. واقعیت یعنی در زندگی روزمره هر کشوری پیش میاد، اما در ذهن مردم ما محال ممکن به نظر میرسه و کسانی که از نزدیکان ایشان آنجا هستند اینها را تعریف نمیکنند که مثلا ایشان نگران نشوند یا برای اون فرد خاص اتفاق نیفتاده.
این بزرگواران دلسوزانه دغدغه دارند حداقل آگاهانه مهاجرت انجام بشه. این خیلی مهم است. عموما افرادی که در برخی کشورها ضربههای جدی میخورند میگویند ما نمیدانستیم. اگر میدانستیم تصمیم دیگری میگرفتیم.
یا اینکه با یک رویای کاذب مهاجرت میکنند و اصلا شرایط خود و محیط جدید را نسنجیدهاند و درباره آن تحقیق نکردهاند. چون عموما موسسات مهاجرت از آن معضلات چیزی نمیگویند که بنده بخصوص در دانشجویان سفر کرده زیاد این مورد را شاهد بودهام:
💚مهاجرت آگاهانه:
@agaahaneh
🤍سراب نما:
@sarab_nama
💛ناگفتهها از غرب:
@dr_mirzaee
💙فرنگ نوشت:
@Farang_nevesht
این مورد هم در خصوص اخبار خوب ایران است. که به نظرم یکی از واجبترین نوع فعالیتهاست. دانستن دستاوردها و موفقیتهای یک کشور خیلی مهم است که فرصت دریافت آن را خیلی از مردم با ندیدن تلویزیون از خود گرفتهاند. ( بعدا در خصوص آن بیشتر خواهم گفت ان شالله):
❤️خبر خوش:
@gooodnews_ir
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از Language Learning Forum (LLF)
🔰 نوزدهمین نشست آنلاین "یک فنجان گفتگو"
به مناسبت ایام پر سرور میلاد حضرت فاطمه (س) و روز مادر
با عنوان:
دغدغه ها و مسئولیت های مادری
با حضور:
خانم ریم از امریکا
(مادر سه فرزند)
▪️شنبه ۱ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۳۰
دریافت لینک ورود به جلسه:
https://eitaa.com/LanguageLF
و یا پیامک به
۰۹۳۹۱۵۹۶۵۰۹
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
👈 این نشست به زبان انگلیسی برگزار میشود.
👈 شرکت در نشست های "یک فنجان گفتگو" رایگان است.
👈 حضور ویژه بانوان است.
تا انتهای افق
🔰 نوزدهمین نشست آنلاین "یک فنجان گفتگو" به مناسبت ایام پر سرور میلاد حضرت فاطمه (س) و روز مادر با
علاقهمندان که پیگیر بودند از بنده...
جهت ارتقا زبان انگلیسی با موضوع مذهبی...
#خلاصه_نویسی_هایم
✨ زن بهخاطر اينكه استعدادهاى انسان را به خودش جذب، و در خودش ضايع نكند و باتلاق استعدادهاى عظيم انسان نشود، خودش را مىپوشاند و حركتش را، نگاهش را و گفتوگويش را كنترل مىکند.
✨زن هنگامى كه ببيند بايد حرف بزند، حرف مىزند؛ همانطور كه فاطمه حرف زد. هنگامى كه ببيند بايد بيرون بيايد، بيرون مىآید؛ همانطور كه زينب بيرون آمد.
✨ همان فاطمهاى كه معتقد است سعادت زن در اين است كه كسى او را نبيند و او كسى را نبيند، همين فاطمه عليهاالسلام هنگامى كه حقى مطرح است و خَلق به ظلمى دچار شدهاند، داد مىزند و فرياد مىکند و طورى خلق را به محاجه مىکشاند و با احتجاجش محكوم مىکند كه گويا رسول از خاك سر برداشته.
✨فاطمه عليهاالسلام در آن لحظه كه آن دفاع را از على عليهالسلام كرد و در آن لحظه كه خواست حكومت اسلام را از انحطاطى كه سر راهش است، نجات دهد و از سطح پاسدارى و پرستارى بالاترش بياورد، كسى را تحريك، و خلق را به خودش جذب نكرد، بلكه به حق دعوت كرد.»
واقعا برای تفکر فوق العاده بود...
برگرفته از کتاب «حجاب و آزادی روابط» استاد علی صفایی
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
آنچه جدیدا در هلند به چشمم میآید مادران هلندی هستند که محجبه شدهاند و حتی فرزند کمسن ایشان را هم محجبه میبینم.
حقیقتا این جمله درست است که مادر هر خانواده که تغییر کند، کل خانواده تغییر میکند...
و این هنر و فطرتی است که خداوند در نهاد بانوان قرار داده است. عشق و علاقه به پرورش و تربیت...
و شأن و جایگاه و مقام دادن به این نقش مادری و تربیت، فقط در فرهنگ دین مبین اسلام است...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
فیلمی بنام «شایعات»
2024
کسانی که موضوع #نظم_نوین_جهانی برایشان جذابیت دارد. کسانی که از وضعیت بحرانی غرب - که پنهان میکنند- بیخبرند.
کسانی که آینده پژوه هستند و نیم نگاهی هم به هوش مصنوعی و اتفاقات آخرالزمانی دارند... دیدن این فیلم را از دست ندهند...
توجه شود: این فیلم را با خانواده نمیتوان دید...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
فیلم عجیبی بود! (شایعات)
Rumours(2024)
فیلم کاملا نمادین و تمثیلی است. و تمام دیالوگها و حرکات و صحنهها و شخصیتها معنا دار است.
ظاهراً سالانه رهبر ۷ کشور جهان که به نوعی مثلا اینها دنیا را اداره میکنند، در نشستی دور هم جمع میشوند و برای حل مشکلات دنیا راه حل ارائه میدهند.
و اینبار هم طبق برنامه در کشور آلمان دور هم جمع شدهاند تا برای یک بحران نامعلوم در جهان تصمیمگیری کنند و راه حل پیدا کنند.
اما نشان میدهد که هر کدام از این رئیسجمهورها گرفتار مسائل شخصی یا جنسی و اخلاقی هستند و یا در جهل و نادانی به سر میبرند.
در نهایت در حوادثی که رخ میدهد میبینند در توانشان نیست مشکلات حتی خودشان را هم برطرف کنند و میبینند که همه چیز تحت کنترل هوش مصنوعی پیش میرود و فرایند را برای نابودی اینها فراهم میکند. در نهایت هم همچنان از سخنرانی های شعارگونه دروغین و تکبر خود دست بر نمیدارند و تن به مرگ و نابودی خودکشی میدهند.
این کشورها آمریکا، انگلیس، کانادا، آلمان، فرانسه، ایتالیا و ژاپن هستند.
در نهایت در صحنهای عنوان میشود که قدرت در حال انتقال به گروهی دیگر است و اینها در حال فروپاشی هستند.
و پایان فیلم پرچم همهٔ این کشورها را نشان میدهد که در حال سوختن است...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
نامهای در ایام میلاد حضرت عیسی مسیح علیهالسلام
داخل صندوق پستیمان نامهای عجیب یافتیم که تا کنون چنین چیزی دریافت نکرده بودیم.
نامه را که باز کردم با چنین متنی مواجه شدم...
پاراگرافهای اول تصور کردم کار مسلمانان در هلند است. اما در ادامه متوجه شدم نامهای از یک مبلغ مسیحی است...
چه فصلهای مشترکی با ما داشت... واقعا اول فکر کردم بخشی از ترجمه آیات قرآن را استفاده کرده است...
در ادامه متن ترجمه هم میآید...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance