eitaa logo
تا انتهای افق
10.3هزار دنبال‌کننده
697 عکس
224 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
اولین شنبه بعد قرنطینه، شهر دیدنی بود: تصویر ۱: مردمی که با هیجان به مغازه‌های باز شده نگاه می‌کردند. برخی با ماسک، برخی بی‌ماسک. البته رستوران‌ها هنوز تعطیل بود. تصویر۲: مغازه‌های کوچک که با حساسیت تمام مشتری می‌پذیرفتند، ضدعفونی کننده دست و دستکش یکبار مصرف برای ورود قرار داده بودند و بیش از ۶ نفر راه‌ نمی‌دادند و بقیه باید در خیابان منتظر می‌ماندند. تصویر۳: صف طولانی پُست که نشان از عقب افتادن کار مردم بود. پست هم تعداد محدود می‌پذیرفت و ورودی دست‌ها را ضدعفونی می‌کرد و بقیه باید در خیابان منتظر می‌ماندند. تصویر ۴: فروشگاه لباس و صف طولانی! که حس کالای ضروری به انسان دست می‌داد😅 تصویر ۵: باز شدن پارک‌ها و نبودن چیزی به نام فاصله اجتماعی! در پارک خبری از ماسک و دستکش هم نبود و دورهم‌نشینی‌های فشرده قابل توجه بود. تصویر ۶: علامت‌های فاصله‌گذاری روی زمین در مترو و اجباری بودن ماسک زدن در آن و حتی حضور مامورین برای کنترل. به طور کلی فضاهای باز آزادی کامل بود، فضای بسته با محدودیت‌هایی. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
کشور جمهوری اسلامی جهان قسمت دوم فرهنگ اسلام فرهنگ «ما» بود. ما ایرانی‌ها رنگ فرهنگ اسلام را به خود گرفتیم. اما فرهنگ غرب فرهنگ «من» بود. و اتفاق غم انگیز جامعه ما این بود که اصلاحاتش را کسانی داعیه دار شدند که تربیت یافته فرهنگ «من» بودند، لذا تعریف «امت» تبدیل شد به «شهروند» و هرکس در جستجوی حقوق شخصی اش مصلحت جمع برایش بی معنی شد. اصالت از ما به من تبدیل شد و از اینجا شد که افراد دو دسته شدند. برخی که فرهنگ اسلام را در خود حفظ کرده بودند گفتند: مرز ما عشق است، هر جا «او»ست آنجا خاک ماست سامرا، غزه، حلب، تهران، چه فرقی می‌کند؟ اما آنان که فرهنگ غربی را سبک فکر و زندگی خود انتخاب کردند گفتند: چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است! در حالی که برای آن ها که فرهنگ اسلام حقیقی را دارند همه جا مسجد است (محل سجود در مقابل خدا)، برایشان مرز جغرافیاییِ دست ساز بشر بی معنی است، محدودیت کشوری بی معنی است، چراغ هایشان را هر جا لازم باشد ریسه کشی می کنند. این طور شد که خواندند: مرزها سهم زمین‌اند و تو سهم آسمان آسمان شام با ایران چه فرقی می کند؟ قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر الزهرا یا آبادان، چه فرقی می کند؟! در مکتب غرب، محور، «منِ انسان» است، که غالب بر «ما» ست، پس در بحران «ما» فدای «من» می شود. ثروت مند اولویت درمان پیدا می کند... در فرهنگ اسلام محور امر خداست و در امر خدا همیشه دیگران بر تو مقدم اند. اینجاست که روزه اند اما افطار خود را به فقیر و اسیر و یتیم می بخشند... البته در همه جهان هستند کسانی که فطرت و ذاتشان هنوز زنده است و این تفاوت ها را می فهمند. چه برخی از اهل کتاب چه برخی کسانی که دین ندارند ولی آزاده اند... مومنان به خالق زمین و حیات، یاد گرفته‌اند که: وطنت را دوست بدار، از وجودش اجدادت بهره برده اند تا تو به ثمر رسیده ای. از خاکی به خاک بر می گردی. حقی دارد به گردن تو! از او به خوبی مراقبت کن و این یعنی منافات ندارد وطن دوستی با جهان دوستی. و چون پرورش یافتگان مکتب اسلام وطن را دوست دارند اما هیچ چیز برایشان پرستیدنی نیست جز الله. ملاک انتخاب و تصمیمشان وطن نیست، امر خدا، امر پیغام آور خدا و امر تالی تلوهای ایشان است: یک روز باید از مرزهای کشورشان دفاع کنند. یک روز می رسد که از مرزهای کشوری دیگر باید دفاع کنند و یک روز می رسد که مرزها را باید بردارند... این خاصیت مومنین به خداوند است. آزادند...نه در قید مرزبندی. نه در قید خط کشی های کدخدایان و ناخدایان... فقط در قید و بند الله هستند. افکار و اعمالشان از سر عقیده ی بر حقشان است و عقیده مرز و جغرافیا نمی‌شناسد. مکتبی ها سرمشق از روح خدا ره‌بر اولشان دارند: «ما مى گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.» ما تا هستیم پیش می رویم، مرز ما انتهای افق است... 🇵🇸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
طول مدت روزه داری در فرانسه امروز اذان صبح: ۳:۵۱ اذان مغرب: ۲۲:۱۳ هر روز این فاصله چند دقیقه بیشتر می‌شود. @ninfrance
«امروز دنیا، یک به یک، تعداد قربانیان کرونا را در سراسر جهان می‌شمارد... اما چرا هیچ کس این میلیون‌ها کودک و زن و مردِ مظلوم در جهان اسلام را شمارش نکرد؟ چرا میلیون‌ها فلسطینی باید هفتاد سال از خانه و کاشانه‌ِی خود دور بوده و در تبعید به سر برند؟ و چرا قدس شریف، قبله‌ی اوّل مسلمانان باید مورد اهانت قرار گیرد؟ سازمان به اصطلاح ملل به وظیفه‌ی خود عمل نمیکند و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری مُرده‌اند. شعار «دفاع از حقوق کودک و زن» شامل کودکان و زنان مظلوم یمن و فلسطین نمی‌شود.» ✨رهبر معظم ایران ۹۹/۳/۲ @ninfrance
عید فطر در خارج قسمت اول نوع دغدغه ایرانیان مذهبی ساکن خارج با ایرانی های مذهبی داخل ایران فرق دارد. ایرانی های داخل کشور، باید صرفا ببینند مرجع مسائل دینی شان در خصوص رویت هلال ماه یا میزان فطریه و کفاره، چه فتوایی می دهد. ایرانیان ساکن خارج باید ببینند آیا در محل اقامت آن ها مرکزی اسلامی هست که از طریق آن به پاسخ برسند؟ دوستی از آلمان پیگیر این مسئله بود، دوستی در استرالیا تعریف می کرد که هر روزی که ایران اعلام کند عید است. با ماشین تا خارج از شهر می روند افطار می کنند بعد با خیال راحت این روز را جشن می گیرند. چون امکان و اطمینان رصد هلال ماه را ندارند. برخی هم خودشان در جستجوی هلال می روند و ... دغدغه دوم بحث فطریه و کفاره روزه های عمد یا غیرعمد است. الان باید به تومان بدهیم یا یورو و دلار؟ پرس و جو از روحانیون مطلع می گوید: هرکشوری هستید به پول آن جا... پیگیری می کنیم که به پول کشور ما چگونه است؟ می گویند سه کیلو برنجی که علمای ایران، به ازای هر نفر 10هزار تومان اعلام کرده اند اینجا می شود نفری 7 یورو. کفاره روزه غیرعمد هم می شود: 750 گرم از آن سه کیلو برنج... اما برخی مراکز اسلامی، اعلام نمی کنند خب یعنی چند یورو؟ در حالیکه ایران راحت می گوید کفاره روزه غیرعمد، روزی 3000 تومان. خلاصه می رویم دنبال محاسبه 750 گرم. اول باید قیمت یک کیلو برنجی که اینجا مصرف می کنیم را به یورو به دست آوریم، بعد سه کیلو، اگر به یورو فطریه اش می شود 7 یورو، 750 گرمش می شود چند؟ می شود رقمی نزدیک دو یورو. یعنی مثلا اگر کسی از رمضان سال گذشته روزه قضا داشته و تا این رمضان قضایش را بجا نیاورده، باید کفاره روزه غیرعمد بدهد. به طور مثال اگر کسی 12 روز قضا داشته، چیزی نزدیک به رقم 24 یورو می شود و به تومان رقمی نزدیک 500 هزارتومان تبدیل می شود. دوستان می گفتند: خب این رقم را اگر به تومان برگردانیم و به دست دوستان ایرانی برسانیم که به نیازمندان برسانند خیلی خوب می شود. نه تنها ارز از کشور خارج نشده، وارد هم شده، به دست نیازمندش هم رسیده. چی از این بهتر؟ باز این بحث ها مرا به فکر فرو می برد و از این سیستم اقتصادی دینی لذت می برم که همه چیز را به اقتصاد، اول نیاز مادی انسانی گره می زند. حتی عبادتی مثل روزه را. نمی گوید برو صرفا شب و روز نماز بخوان و روزه بگیر و احساس ادای تکلیف کن و از این طریق محبوب خدایت شو. نه. انسانی که در چهارچوب این جهان مادی مراحل رشد را باید بگذراند، حتی در معنوی ترین روزها و شب هایش باید به فکر مادی ترین مسائل اطرافش باشد. در فرهنگ اسلام، تحت هیچ شرایطی نباید هم نوع خود را فراموش کنی. و باز فکر می کنم اگر تمام مردم، اهل روزه و به دنبالش اهل خمس و فطریه و کفاره بودند، فقیری در کشور و در ادامه فقیری در جهان وجود نداشت... دین همان بسته فرهنگی است که همه نیازهای انسان را با هم پاسخگوست اگر اهل پیوستن به آن بشوند همه... ادامه دارد... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
عید فطر در خارج قسمت دوم در حکومت داری اقتصادیِ منهای خدا، به مدیریت صرفا عقل بشر، مالیات تعریف شد. این پرداخت اختیاری هم نیست؛ ندهی جریمه داری، یعنی باید مبلغ بیشتری از مالت را بدهی. اما در حکومت داری اقتصادیِ خدا، خمس و زکات و فطریه و کفاره تعریف شده. ندهی. ندادی! پیگرد اجباریِ قانونیِ دنیایی ندارد خودت باید به این حد از شعور و تکامل وجدان و انسانیت بررسی که بدهی. یاد تعریف «شهروند» مقابل «امت» افتادم... فرهنگ دست نویس بشری، «شهروند» را جایگزین «امت» کرد، از آثار خواسته یا ناخواسته این فرهنگ خودخواهی است. در حالی که از آثار فرهنگ هدفمند «امت»، دیگر خواهی. در دل مفهوم «شهروند» صرفا نظم را می شود پیدا کرد. در دل مفهوم «امت»، عدالت و ایثار را. عدالت یعنی هرچیز در جای خود قرار بگیرد. یعنی به همه به اندازه حقشان برسد، اما اگر هم به هر دلیل ضعفی، حادثه ای، بحرانی باعث پیدایش فقر و نداری گروهی شد، ایثار و بخشش به حکم عقل و وجدان و شان انسانیت زمین نماند. قانون خدا می توانست همه را نجات دهد... حیف انسان به خودش بیش از خالقش اعتماد کرد... سیستم مالیات سیستمی نبود که مردم را از درون مودب کند. خیلی ها همین الان فرار از مالیات دارند. حتی با وجود قوانین سخت گیرانه. چه کسانی؟ قوی تر ها. پولدارترها. آن ها که بیشتر دارند! اما در احکام اسلام داستان فرق دارد. او که دین دار است به معنای واقعی کلمه و بیشتر دارد، با جان و دل بیشتر می دهد. با این اعتقاد پررنگ در وجودش که خالق و روزی رسانِ من، بیشتر به من بخشیده، وظیفه ام را سنگین تر کرده که بیشتر شکر عملی اش را به جا بیارم و بیشتر دست فقرا را بگیرم. تازه! من هر سال در حال خمس دادن هستم. اما می بینم که سال بعد دارم خمس بیشتری می دهم. این یعنی خمس از مال من کم نکرد که بیشتر کرد... اینها اعتقاد است! چیزی که به باورقلبی گره می خورد و حد فاصل مومن به خدا و کافر به خدا و دم و دستگاهش را می سازد. مومن آموخته پولی که در راه خدا می دهد، برایش خواهد ماند.... پولی که این دنیا خرج خودش می کند، از بین می رود و اثری از آثارش در زندگی بعدی نمی ماند. اینکه بحث شد که وقتی انسان برای انسان برنامه بنویسد راه به جایی نمی برد یعنی همین. خالق گفت هرچه داری بخشی از آن را بی آنکه به خودت آسیب بزنی به دیگران ببخش؛ به تو استعداد بیشتری دادم که توانستی بیشتر کسب درآمد کنی، شکر عملی اش را بجا آور. انسان باش! حواست به همنوع هایت باشد. اینگونه جامعه بهتری ساخته می شود... " وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛ یس.47 وقتی به آنها گفته شد از آنچه خداوند به شما روزی کرده، انفاق کنید، کافران به مؤمنان گفتند: آیا اطعام کنیم به کسی که اگر خداوند می خواست خودش به او اطعام می کرد. به راستی که اینان (کافران) جز در گمراهی آشکار نیستند." کتاب آسمانی شان به آنچه ممکن است به ذهن ها خطور کند هم پاسخ می دهد. به همین خاطر مومنین حقیقی هرگز در تشخیص اشتباه قرار نمی گیرند. خیلی ها از احکام و قوانین برگرفته از وحی و عقل متصل به وحی چیزی نمی دانند. نیاز است به زبان ساده، خیلی ساده، با جملات خبری، صرفا خبری، داشته هایمان را به گوش جهان برسانیم. دیده ام خیلی ها صرفا با مطلع شدن از احکام اقتصادی اسلام به مطالعه بیشتر اسلام گرایش پیدا کرده اند. چون مکاتب اقتصادی جهان هم خودشان به بن بست رسیده اند، هم مردم را به بن بست رسانده اند. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
حل‌المسائل اگر دستورات دین را می‌شناخت و به آن پایبند بود، حتی اگر خطایی از فرزندش می‌دید، با عقل مطهر بر غضب و عصبیت غلبه می‌کرد، دستش را می‌گرفت می‌برد پیش مشاوری، راهنمایی، تا برایش روشنگری کند نباید تسلیم کامل احساسات شد و باید عاقبت اندیشی یا آینده نگری کرد، بعد تصمیم گرفت. اگر دستورات دین را می‌شناخت و به آن پایبند بود، درگیر شهوات، دختر کم سن را، بی‌خبر و رضایت والدین، به سمت خود نمی‌کشید... اگر دستورات دین را می‌شناخت و به آن پایبند بود، جهل و جنایت یک نفر را تیتر مجله‌اش نمی‌کرد با جمله عامِ «پدر» با داس آمد... که ترسی فراگیر بسازد برای هر دختری نسبت به هر پدری. «پدر»، کلمه‌ای که برای ما مقدس است و پناهگاه و تکیه‌گاه دختر است. اگر دستورات دین را می‌شناخت و به آن پایبند بود، بجای بازی سیاسی، دغدغه عکس سلفی، یا برداشتن سهمش از سفره کشور، در فرصتی که داشت، تمام تمرکزش را بر تصویب قوانین لازم می‌گذاشت. اگر دستورات دین را می‌شناخت و به آن پایبند بود، بخاطر دفاع از یک حق ( اگر حقیقتا دفاع از حق بوده باشد و بهانه‌ای برای تضعیف و تخریب کشور نبوده باشد)، حقی دیگر را پایمال نمی‌کرد و دین و کشورش را با داشتن آن همه پدر مومنِ مهربانِ نسبت به رحمت الهی (دختر) در داخل و خارج کشورش، با سبک نشر خبرش، زیر سوال نمی‌برد. اگر دستورات دین را می‌شناخت و به آن پایبند بود، دین را عامل تعصب و جنایت معرفی نمی‌کرد، بلکه علت همه تندروی‌ها و کندروی‌ها را دخالت نظر شخصی یا نفس بی‌مهار و کنترل نشده شخص انسان بیان می‌کرد که دقیقا دین نسخه مبارزه با آن است. روزی خواهد رسید که همه بفهمند اگر به دین عمل می کردند دنیایی بسیار بهتر از آنچه امروز با نظر شخصی خود می‌سازند، می‌داشتند. هرکه از این بحران‌ها، در شکل‌ها و قالب‌های مختلف، به دور است، دیدیم که دین دارد ( دین به معنای اسلام نابش، نه عقاید شخصی افراد) و طبق دستورات و توصیه‌های آن، با طهارت و سلامت روان روزگار را سپری می‌کند. پاسخ رفع همه رنج‌ها، آسیب‌ها، تعصب ‌ها و حمیت‌ها. همه هیاهو‌ها و رذالت‌ها، در حل المسائل دین موجود است... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
نقش رسانه‌های اجتماعی! بر اساس موضوع پایان نامه، در حال مطالعه مقالات مختلف حول محور «نقش شبکه‌های اجتماعی در آموزش» به زبان انگلیسی و فرانسوی بودم که در یکی از مقالات انگلیسی با این بند مواجه شدم: So what, then, is the social significance of social media in terms of higher education? Despite most discussions of social media tending to focus either on the very prosaic or the very profound (e.g. the role of social media in perpetrating individual narcissism or supporting popular revolts in Iran and Egypt), growing numbers of educationalists are beginning to consider the possible significance and likely implications of social media for education practice and provision especially in terms of higher education. ترجمه: «بنابراین، اهمیت اجتماعی رسانه‌های اجتماعی از نظر آموزش عالی چیست؟ علیرغم اکثر بحث‌های رسانه‌های اجتماعی، تمایل به تمرکز بر روی نقش بسیار آزمایشی یا بسیار عمیق آن (به عنوان مثال نقش رسانه های اجتماعی در ارتکاب خودشیفتگی فردی یا حمایت از شورش های مردمی در ایران و مصر)، تعداد فزاینده ای از متخصصان درسی شروع به بررسی اهمیت پیامدهای احتمالی رسانه های اجتماعی برای تمرین و ارائه آموزش به ویژه از نظر آموزش عالی می نمایند.» لحظاتی متحیر نگاه می‌کردم... کشورهایی که سالانه رقم‌های بسیار سنگینی برای فروپاشی ایران بزرگِ ما از درون، وسط گذاشته بودند و شبکه‌های اجتماعی را هم که با هدف ارتباط بهتر بین انسان ها طراحی و تولید شده بود، برای اهداف شوم خود به کار گرفته بودند، امروز از همان نقطه درحال فروپاشی از درون هستند. سنت‌های اندازه‌گیری شده‌ی خداوند نه تغییری دارد نه تبدیلی. فقط صبر می خواهد و حوصله می طلبد. برخی باور می‌کنند و با ایمان مشاهده می‌کنند، برخی بالاجبار تجربه می‌کنند... در رسانه ها دیدم که متنی که در آن رئیس دولت آمریکا سنگ کشور ما را به سینه زده، با تغییر صرفا دو کلمه، به خودش برگردانده شده... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
✨قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادا خداى تعالى در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه‌هايى است كه خداى عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‌هاى گوناگون عالم طبيعت رهانده. خليل آسا در علم اليقين زن نداى لااحب الافلين زن قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتم النبيين صلى الله عليه و آله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند. بدبختى و تيره روزى ما به خاطر قيام براى منافع شخصى است... هان اى روحانيين اسلامى! اى علماء ربانى! اى دانشمندان ديندار! اى گويندگان آيين دوست! اى دينداران خداخواه! اى خداخواهان حق پرست! اى حق پرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه! اى وطنخواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفع‌هاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان؛ روح الله خمینی؛ ۱۳۴۱/۱/۱۰ @ninfrance
بخش قابل توجهی از داروهای داروخانه در فرانسه، داروهای گیاهی است. برای سردردهای میگرنی پیشنهاد داروخانه این دارو است که موادی فشرده شده با ترکیبات زیر است: زنجفیل، زردچوبه، بید‌سفید، گل‌بابونه، میخک، کندر و فلفل سیاه. روی جعبه نوشته: اثربخشی هدفمند؛ بابونه باعث تسکین سردردها می‌شود. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
امامِ تحوّل قسمت اول: تحول شخصی (این مطلب را شب ۱۴ خرداد نوشتم. پیش از شنیدن صحبت های رهبر فرزانه، اما بعد شنیدن صحبت های ایشان، تیتر را از فرمایشات ایشان قرض گرفتم.) سوم راهنمایی بودم. کتاب زبان انگلیسی را بی‌حوصله باز کردم برای خواندن. امتحانات خرداد ماه بود... صفحه اول را ورق زدم، صفحه دوم. عکس مردی مسن با چهره‌ای مصمم و مهربان. کمی به تصویر نگاه کردم و به دنبالش چشمم به جملات پایین تصویر افتاد. عباراتی که تا آن لحظه هیچ وقت به آن توجه نکرده بودم! جمله این بود: « انسان اساس همه چیز است؛ اساس همه شکست‌ها، اساس همه پیروزی‌ها.» خوب در خاطرم هست که خیلی این جمله برایم عمیق و خاص و تاثیرگذار بود. به نظرم متفاوت بود. انقدر که قلم به دست شدم و چیزهایی برای خودم نوشتم. قولهایی به خودم دادم و تعهدهایی به خدا و با قوت شروع کردم به درس خواندن. به صفحات اول دیگر کتبم هم حساس شدم. همه را باز می کردم و می خواندم. جملات «او» خاص بود. اثرگذار بود. کم کم با دیگر آثار ایشان آشنا شدم، هرکدام محتواهای عمیق برای تغییر و تحول انسان به سمت رشد و تعالی و کمال. روز معلم شد. دوست داشتم برای تقدیر از معلمی که به من علم آموخته چیزی بنویسم. چیزی که جملات کلیشه ای پرتکرار این ایام نباشد. سراغ صحبت های ایشان در این خصوص رفتم. جمله ای توجهم را جلب کرد: « معلم امانت داری است که پیش از هرچیز، انسان! امانت اوست.» جدی تر شدم. کتب بیشتری یافتم و خواندم، سه کتاب قدیمی، از سه سخنرانی ایشان شد از بهترین خاطرات و داشته های من. عبارات کلیدی اش این بود: « ما مسئولیم و اسلام امانت است!»، « باور کنیم که خودمان می توانیم!» هرچه می خواندم نسبت به این شخصیت و اندیشه هایش و اثر این اندیشه ها بر خودم، علاقه مند تر می شدم. چه افق بلندی داشتند! چقدر انرژی داشتند برای حرکت، چقدر نیرو داشتند برای حرکت دادن انسان‌ها. آن هم نه تک بعدی، نگاهشان جامع بود. خوراک پرخاصیت فکری شان قوت روزانه شده بود... از آن جمله کلیدی روان شناسانه‌شان که بگذرم، در هر حوزه‌ای نظرشان برایم شخصیت‌ساز بود. از طرفی مرا درگیر ابعاد وجودی ام کرده بودند. از طرف دیگر مرا درگیر مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، بین المللی هم می کردند. به کم قانع نبودند. افقشان و گستره دیدشان زمان و مکان بردار نبود. هرچه به ذهنم می آمد از ذهنشان گذشته بود. هرچه سوال ایجاد می شد جوابش را داده بودند. کتاب ناطق بودند برای من. کتاب ناطقی که سن من نرسیده بود به درک حضورشان، و حالا شده بودند کتابِ کتاب ناطق... هرچه گفته بود را کتاب کرده بودند و هزاران مرتبه شکر از این اتفاق. در جستجوی شناخت ایشان کتب زیادی یافتم و خواندم. مستند و داستانی. که در آن دوران شیرین ترینش سه دیدار نادر ابراهیمی بود. یک فصل شرح زندگی ایشان به شکل داستان وار، یک فصل گفتگوی مرید و مرادی که به بزرگترین سوالات انسان پاسخ می داد. در آن سن بی نظیر بود. انقدر که رفتم تمام صفحات گفتگوی مرید و مراد را کپی کردم و بارها خواندم و فکر کردم... دانشگاهی که شدم در بحث های کلاسی، متوجه شدم همه مثل من فکر نمی کنند. حتی برخی اساتید دانشگاه. ترم اول سال اول دوره کارشناسی غمبارترین دوره تحصیلی ام شد. این همه تلاش برای ورود به دانشگاه برای سرعت گیری بیشتر در رشد و تعالی مرا با کسانی رودر رو کرده بود که با «شخصیت محبوبم» سخت مشکل داشتند! جامعه شناسی می‌خواندم، شاید بحث برانگیزترین رشته‌ها. هر روز در کلاس بحث بود و همیشه یک طرف بحث‌ها می‌شدم. گاهی انقدر طرف مقابلم مصرانه از نظر مخالفش با نقل جملاتی نامانوس از «او» نظر و نگاه مرا در جمع پس می زد که مرا به سکوت می کشاند... با حس دردناک خار در چشم، استخوان در گلو، خودم را به خانه می رساندم. کتبم را زیر و رو می کردم. اما جمله یا جملاتی که به نقل از «او» برای اتهام زنی می گفت را نمی یافتم. سنی نداشتم. زمان گذشت... و همین گذر زمان چیزهای زیادی به من ثابت کرد. آنان که مقابلم بودند، غالبا حتی یک اثر هم از او نخوانده بودند ولی عمری پای سخنرانی های متعدد نقد شخصیت و افکار و اندیشه های او بوده اند. زمان می‌گذشت و من از آن حالت شوک و ناراحتی کم کم در می‌آمدم. می‌دیدم که روحم، فکرم، اندیشه ام، در حال قوت گیری بیشتر برای آن چیزی است که به حکم عقل و فطرت و از مسیر منطق و استدلال و فکر به آن رسیده‌ام. و امروز و پس از سالها، با مشاهده انواع رهبران جهان، انواع سیاستمداران، انواع مدعیان آمدن برای نجات و آزادی بخشی و رشد بشریت‌ و ظهور و افولشان. و با مشاهده عاقبت انواع پیروان این ره‌بران، از چند جهت و چند بعد، احساس افتخار و غرور و شوق و رضایت می‌کنم. ادامه دارد... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
«اگر بگویم حب خدا محبت های دیگر را از بین می برد، درست است. اما درست تر آن است که محبت های دیگر در سایه حب خدا جان می‌گیرد و روح پیدا می‌کند و انسان سراسر رحمت و محبت می‌شود. و فاش بگویم هیچ کس جز آنکه دل به خدا سپرده است، رسم دوست داشتن نمی‌داند...» ✨از دست نوشته‌های سید مرتضی آوینی @ninfrance