از شنبه پیش دوباره فراخوانهای مردمی جهت شرکت در تظاهراتهای خیابانی شروع شده. چند پوسترش را دیدم.
کانونش در پاریس است اما در شهر ما هم شنبه پیش در شبکههای مجازی فراخوان پخش شده بود و مردم تجمع کرده بودند.
اعتراضشان به بهانه مرگ دلخراش سیاهپوست آمریکایی زیر زانوی بیرحم پلیس بود. اما خودشان هم ظاهراً دلیل دارند. اعتراض به خشونت پلیس و نژادپرستی پنهان و آشکار. بخصوص که در فرانسه هم به وفور سیاه پوست وجود داره.
امروز ظاهراً پاریس خیلی شلوغتر شده. از تلویزیون دیدم. نرسیدم عکس بگیرم، از گفتههای منتقد قبلی تیتر شده بود: برگرداندن آرامش به پاریس.
مثل آتش زیر خاکستر هستند انگار؛ با هر بادی شعلهور میشوند...
@ninfrance
دعای حیاتی
همیشه معنایِ دعای توصیه شدهی بعد نماز عشاء را دوست داشتم.
اما از وقتی این سفر برایم اتفاق افتاد و همه داستانهایش؛ به خواندنش و مراقبت از آن حساسیت و دقتم بیشتر شد.
واقعا برای هر نیازی راهکاری تعریف کردهاند. راهکاری که هم آرامبخش باشد هم پُر درس. و آموزش هم دادند که چگونه انجامش دهیم و با چه کلماتی با «مسبب الاسباب» نجوا کنیم و به چه شکل دغدغهمان را عرضه کنیم:
«خدایا من نمیدانم روزیام در کجاست و آن را تنها بر پایه گمانهایی که بر خاطرم میگذرد میجویم.
و ازاینرو در جستجوی آن شهرها را زیر پا میگذارم،
پس در آنچه که خواهان آنم همچون حیرت زدگانم، نمیدانم آیا در دشت است یا در کوه؟ در زمین است یا در آسمان؟ در خشکی است یا در دریا؟ نمیدانم به دست کیست و از جانب چه کسی است، ولی بهیقین میدانم که دانش آن نزد تو و اسباب آن به دست توست و تویی که آن را با لطف خویش تقسیم میکنی و با رحمت خود برای آن سبب فراهم میسازی؛
خدایا، پس بر محمد و خاندان او درود فرست و بار پروردگارا، روزی خود را بر من گستردهساز و به دست آوردنش را برایم آساننما و جای دریافتش را نزدیک قرار ده و با طلب آنچه برایم در آن روزی مقدر نکردهای به زحمتم میفکن، چه تو از آزردن من بینیازی و من به رحمتت نیازمندم، پس بر محمد و خاندان او درود فرست و با لطف و فضل خویش بر بندهات کرم نما، تو صاحب بخشش بزرگ هستی.»
شنیدهام که حضرت زهرا سلام الله علیها هم تاکید داشتهاند که از خداوند بخواهید در این دنیا در مسیری قرارتان دهد که روز حساب قرار است درباره اش از شما پرس و جو شود.
خدایا در این دنیا، ما را درگیر کارها و اموراتی نکن، که ربطی به فلسفه خلقت و حضور ما و برنامهای که برایمان درنظر داشتی، نداشته باشد!...
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
غالب نمکها در فرانسه، نمک دریاست.
تفاوت رنگ نمک دریا با نمک تصفیه شده، قابل مشاهده است.
نمک دریا نمک مورد توصیه اطبای سنتی ایران است.
@ninfrance
گفت: خدا وجود نداره!
گفتم: از کجا فهمیدی؟!
گفت: من را مادرم به دنیا آورده!
گفتم: مادرت را چه کسی آورده؟
گفت: مادرش...
گفتم: مادرِ مادرت را کی؟
گفت: مادرش...
گفتم: تا کجا میخوای ادامه بدی؟! اون نفر اولِ اول از کجا به وجود آمده؟ تصادفی؟؟
سکوت کرد.
دکمههای صفحه کلید لبتاپ را زدم. جملهای تایپ شد. شعری زیبا بود.
گفتم: جمله را بخوان.
خواند. گفتم: معنا دارد؟ میفهمی؟
گفت: معلومه!
گفتم: باور میکردی اگر میگفتم: تصادفی حروفی کنار هم تایپ شده بدون اینکه دست دارای شعوری آن را کنار هم قرار داده باشه؟! و این شعر قابل فهم و زیبا خلق شده...
سکوت کرد...
امروز در میان راه با این گل رو در رو شدم.
متوقف شدم...
نجوا کردم: هر روز خودت را به من نشان میدهی و اثبات میکنی که هستی.
چه دست دارای شعور هنرمندی داری؛
چقدر هم خلّاقی...
الحمدلله الذی هدانا...
16.6.2020 فرانسه
@ninfrance
درس «هنجار و ارزش» سر کلاس جامعهشناسی
قسمت اول
تمایل نداشتم تا پیش از تجربه زندگی در یک کشوری که قانون «حجاب» ندارد این داستان را مکتوب کنم، و حالا، بعد از ۳سال زندگی در چنین کشوری، فکر میکنم وقتش رسیده که آن را به اشتراک بگذارم.
ایران که بودم یکی از فعالیتهایم تدریس کتاب اول و دوم دبیرستان، درسِ جامعهشناسی بود.
درس «هنجار» و «ارزش»که رسیدیم، خیلی فکر کردم با چه مثالی این دو مفهوم را جا بیندازم.
بر اساس دغدغه درونی، کلمه «حجاب» را انتخاب کردم.
میدانستم اگر سر کلاس مطرح کنم، داد بچهها بلند میشود که مگر اینجا کلاس دینی است! میتوانستم با یک مثال کلیشهای یا بیحاشیه این درس را در نیم ساعت ارائه وجمع کنم. اما با فلسفه انتخاب شغلم و اشتیاق ذاتیام نمیخواند.
سر کلاس که رفتم راحت گفتم: درس امروز، در خصوص شناخت مفهوم «هنجار»، «ارزش»، «فرهنگ پذیری» و « جامعهپذیری» است.
بچهها من امروز قصد دارم تجربه کنیم که آیا میتوانم یک «هنجار» را برای شما با یک مثال، تبدیل به «ارزش» کنم! تا به صورت واقعی با این فرایند آشنا بشید. فرایند فرهنگ پذیری و جامعهپذیری.
بچهها در سکوت نگاهم میکردند...
گفتم: اول یک سوال:
«حجاب» برای شما هنجار است یا ارزش؟
عموما گفتند: هنجار. هنجاری که مجبور به رعایتش هستیم.
گفتم: همه مسأله اینجاست.
تنها راه با جان و دل عمل کردن به «هنجارها»، تبدیل شدن آن در ذهن و قلب افراد به «ارزش» است.
طبق پیشبینیام، داد برخی بچهها به سقف کلاس رسید که خانم درباره «حجاب» حرف نزنید...
گفتم: اول اینکه مثال است. دوم اینکه بحث دینی نیست، جامعهشناسانه است.
به من فرصت میدید طبق تقویم کلاسی، یک تا دو جلسه از کلاس را با این مصداق پیش برویم؟
هرچند مشخص بود برخی موافق نبودند، اما لطف داشتند و فرصت دادند.
آن روز یکی از بهترین روزهای معلمیام شد. و در یادم ثبت.
بحث از اینجا شروع شد: چرا حجاب باشد. چه به عنوان «هنجار»، چه به عنوان «ارزش»...
ادامه دارد.
#داستان_پوشش
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
درس «هنجار و ارزش» سر کلاس جامعهشناسی
قسمت دوم
بحث از اینجا شروع شد: چرا حجاب باشد. حالا چه به عنوان «هنجار»، چه به عنوان «ارزش»...
گفتم: بچهها دعوا نداریم. تحمیلی هم نیست. صرفا به قوه تعقل هم نیاز داریم، بدون جانبداری. چه من، چه شما، که کمی با هم فکر کنیم.
شاید از سختترین مرحله بحث شروع شد، اما با یک مثال ساده ضرورت قابل پذیرشش را در گام اول مطرح کردم.
در خاطر داشتم روزی از یک دکتر شنیدم که میگفت: « من چهارده سال پزشک بودهام و وضعیت غذایی انواع بیماران را بررسی کرده ام. در یک جمله بخواهم بگویم این میشود که: من نمیگویم تمام کسانی که سوسیس کالباس میخورند، سرطان معده میگیرند، اما با قاطعیت میتوانم بگویم بیش از ۹۰ درصد کسانی که گرفتار سرطان معده شده بودند، طبق بررسی، تغذیه پر تکرارشان سوسیس کالباس بوده است. نتیجه اینکه شاید اگر شما چنین تغذیه ای داشته باشید دچار این بیماری خطرناک نشوید. اما به دلیل آن درصد بالا، نمیارزد چنین خطری کنید و بهتر است سوسیس کالباس را کنار بگذارید.»
این مثال با توضیح جالبش در ذهن من ماند. در خصوص بسیاری موارد این فرمول را جایگزین کردم و دیدم قابل تطبیق است.
پس من نمیگویم هرکس بدپوششی کند دچار حواشی و ابتلائات خانوادگی و اجتماعی میشود. اما درصد بالایی از کسانی که به انواع ابتلاها و حواشی روابط آزاد و آزارها و آسیبها مبتلا شدهاند، در قدم اول نسبت به دغدغه داشتن در خصوص حد پوشش خود، بیتفاوت بودهاند.
پس این آزارها و آسیبها، اهمیت وجود پوشش، اهمیت دادن به آن در زندگی فردی و اجتماعی و دغدغه داشتن نسبت به آن را جدی میکند یا حداقل قابل بررسی.
یعنی تقریبا عموم افراد اصل پوشش داشتن زن و مرد را برای داشتن روابط معقول در خانواده و اجتماع قبول دارند. اما بحث سر اندازه و حد آن است که به آن خواهیم رسید...
ادامه دارد.
#داستان_پوشش
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
درس «هنجار و ارزش» سر کلاس جامعهشناسی
قسمت سوم
طبیعی بود که از همان ابتدا بچهها معترضانه سوال بپرسند یا حرفم را نقد کنند.
اما چون میدانستم پرسش عجولانه بچهها و پاسخ زودهنگامم کلاس را صرفا به سمت پرسش و پاسخ بیپایان میکشاند. گفتم: بچهها چرا شتاب رد و انکار یا اعتراض دارید؟ بهتر نیست اول خوب گوش بدید؟
هرکس حین صحبت من، براش سوال ایجاد میشه سریع روی کاغذ بنویسه که فراموش نکنه. اما فعلا تا توضیحات من تموم بشه، فقط گوش بدید. پس از اتمام توضیحاتم، وقت، کامل در اختیار شماست.
بچهها از اینکه خاطرشون جمع شده بود که سوالاتشون شنیده میشه آروم گرفتن و من ادامه دادم...
(این تجربه پر تکرارم در تمام سالهای تدریسم بود.
انگار آموزش ندیده باشیم، بسیار کم صبر در تحمل توضیحات فرد مقابلمان هستیم. ناخواسته کار به حس دشمنی هم میرسد. انگار با دشمنمان سر میز مناظره نشستهایم! برآشفتن و صرف دفاع از آنچه درست میدانیم، نقد یا تخریب نظر کردن...
دوست داشتم همزمان که درس میدهم، بچهها به این حاشیهها هم دقت کنند، حاشیههایی که عموما به متن هم آسیب میزند.
بخاطر همین، با خودشان در میان میگذاشتم و جواب هم میداد.
آرام میگرفتند، حوصله میکردند، تمرکزشان بیشتر میشد، بهتر همراهی میکردند.
ادامه دارد.
#داستان_پوشش
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
درس «هنجار و ارزش» سر کلاس جامعهشناسی
قسمت چهارم
پذیرش اینکه اصل پوشش خوب است، کمک کرد به ادامه بحث.
گفتم: از نظر شما چقدر باشه پوشش خوبه؟
یکی گفت: در حد معقول.
گفتم: حد معقول یعنی چقدر؟
مقنعهاش را با دست گرفت و گفت: یعنی این نباشد...
گفتم: همه راضیاند اگر مقنعه حذف شود؟
یکی گفت: مانتو هم نباشد.
گفتم: همه راضیاند؟
یکی گفت: اصلا پوشش به اختیار خودمان باشد؛ هرکس عقل و شعور دارد؛ می فهمد چه بپوشد.
گفتم: از نظر خودت چقدر باشه منطبق با عقل و شعور است؟
گفت: لباس راحت، خنک، در حد معمول.
گفتم: خب تعریف کن؛ یعنی دقیقا چی بپوشی؟
گفت: یک لباس آستین کوتاه و یک شلوار راحت مثلا.
گفتم: به نظرت از نظر همه لباس راحت این است؟ شاید یکی دوست داشت با تاپ و شلوارک بیاید. از نظر او لباس راحت یعنی این مثلا. طبق تشخیص، عقل و شعور خودش هم به این نتیجه رسیده.
نگاهم کرد...
گفتم: نمیشه بچهها اینطوری. اگر حد پوشش را بگذاریم در اختیار افراد به حکم سلیقه و نگاه به مسأله و هر طور عشقم بکشه؛ هیچ حد و مرزی دیگه نمیشه تعریف کرد.
خب غرب و شرق، راه رفته است. آزادی در پوشش افراد، پوشش امروز را به چه مرزی رسانده؟
در حالی که در شرق و غرب عالم، در همه فرهنگها، اصالت با پوشش کامل بدن بوده. و حتی پوشش کامل سر.
از مجسمههای بجامانده، تابلوهای نقاشی قدیمی، و فیلمهایی که از زندگی قدیم مردم هر کشوری نشان میدهند، به این میتوان رسید.
پس همه دارای فهم و شعور یک اندازه و یک دست در حد رعایت حدود معقول در هر محیطی نیستند. و نمیشه به درکِ تک تک افراد سپرد.
همین میشه که مجبور بشی، قانونش کنی. که طبیعتِ قانون، اجبار هست.
مثلا بگی حد پوشش در مدرسه تا این میزان. در فلان محیط کار تا این میزان و...
قانون برای چیه؟
برای نبود هرج و مرج.
شاید من دلم نخواد سر چهار راهها توقف کنم. شاید دلم نخواد چراغ قرمز شد بایستم. دوست داشته باشم وقتی سبز شد بایستم. اما به حکم قانون، یعنی برای حفظ نظم و تعادل و حذف هرج و مرج، برای رعایت حقوق دیگران و احترام به حضور آنها در اجتماع و توجه به زندگی جمعی انسانی، مجبورم به کنار گذاشتن دلبخواهی ها در جامعه و اطاعت بیچون و چرا در برابر منطقی که به من آموزش دادهاند...
حالا بگید پوشش هم میتونه یک مسأله اجتماعی باشه که نمیتونه در دسته دلبخواهی ها قرار بگیره یا نه؟ در اجتماع منظورمه. در زندگی شخصی فعلا بحثمون نیست.
اگر هرکس هر طور دل تنگش میخواد بپوشه یعنی در واقع، نپوشه، چه اتفاقی در اجتماع میافته؟
شما نظرتون رو بگید تا منم از تجارب غرب و شرق بگم وقتی پوشش از چهارچوب قوانین اجتماعی خارج شد.
ادامه دارد.
#داستان_پوشش
🌸مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر اساس مطالعه، میدانستم در فرهنگ قدیمِ تمام ملتها، اصالت با پوشش بوده.
فرانسه هم، در موزههای زیادی دیدم که تصاویر زنان، با پوشش کامل بوده اما آن روز این فیلم از ۱۰۰ سال پیش انگلستان را نداشتم که برای بچهها به نمایش بگذارم.
حالا شاید اگر هم به نمایش میگذاشتم، در پاسخ میگفتند: خب این پوشش قدیم بوده، امروز بشر به این رسیده که در پوشش آزاد باشه. یعنی کم بپوشه یا هر طور دوست داره بپوشه.
پس میرسیم به مرحله نتایج کم کردن پوشش. آن حق مطرح شدنش و آثارش در زندگی خودش و جامعه.
(وقتی این فیلم را دیدم با خودم گفتم افراد صدسال پیش اروپا یا دیگر نیستند یا بی اندازه پیر هستند. پس جوانان حتی میان سالها و پیرها چیزی از پوشش نسلهای پیش از خود شاید نمیدانند و ندیدند و این میشه که با پوشش ما انقدر بیگانه باشند و برایشان عجیب باشد.)
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه
@ninfrance
خیلی از محصولات اینجا (فرانسه) هم دارای روغن پالم است مثل نوتلاها.
به همین خاطر یکی از امتیازات اجناس که مشخص می کنند، بدون روغن پالم بودن محصول است. که قیمت جنس را کمی گرانتر هم می کند.
@ninfrance
روغن پالم نوتلا در فرانسه، که دیروز توضیح دادم و برخی سوال شد براشون.
@ninfrance