eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی دانم بنویسم دل مشغولی ها یا بنویسم: فکر مشغولی هایم... چند وقت پیش، فیلمی در کانال قرار دادم که کشیش مسیحی با ناراحتی از فراگیر شدن دین اسلام در فرانسه می گفت... گویی دین آسمانی اسلام یک بلاست و باید خود را از آن حفظ کرد... بعد آن هم چندی پیش، نوشتم که فهمش برایم سخت است بدانی کسی ادعای تکمیل آورده های پیش از خود را داشته باشد و نروی سراغش... دو روز پیش، مطلبی از یک بانوی تازه مسلمان شده خواندم که گفته بود: " در یک انجیل قدیمی مطلبی خواندم به نقل از حضرت مسیح که گفته بود بعد از من پیامبری می آید به نام "احمد" از او اطاعت کنید. برایم جالب بود و احساس کردم که دین جدید بعد از مسیحیت باید جامع تر و کامل تر باشد که حتی خود حضرت مسیح نسبت به آن توصیه کرده است. درباره ی اسلام تحقیق و مطالعه ی بیشتری کردم و خدا خواست و هدایت شدم. دیروز، فیلمی دیدم که مردی از میزان تنفر ایجاد شده در قلبش نسبت به اسلام و مسمانان می گفت: "میخواستم یک بمب دستی درست کنم تا در محوطه مرکز اسلامی منفجر کنم!" و آنچه بر او گذشت... (ضمیمه می کنم، از دست ندهید) و امروز، جمع همه اینها این می شود که باز هم به آن آیه زیبای قرآن حکیم، کتاب آسمانی مکتبم، بیندیشم که به هیاهوی باطل نگاه نکن هرچند زیاد و پر سروصدا باشد اما از بین رفتنی است و آن چه می ماند حق است... "خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر درّه و رودخانه‌ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه (در کوره‌ها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می‌کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می‌آید -خداوند، حق و باطل را چنین مثل می‌زند!- امّا کفها به بیرون پرتاب می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند [= آب یا فلز خالص] در زمین می‌ماند؛ خداوند اینچنین مثال می‌زند! " سوره رعد/ آیه 17 هرچند لشگریان شیطانی صف کشی کنند برای نبرد با حق، اما جنود رحمانی پیروز نهایی این نبرد خواهند بود که فرمود: "ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!" آیه 5 سوره قصص بر طبق شناخت نشانه ای، که یکی از راههای شناخت وجود خدا و صفات اوست، این نشانه های عجیب، قلب انسان را به وجودش، حضورش، مدیریت و هدایتش، دستگیری و نجاتش، هر روز محکم تر از دیروز می کند... هر روز منتظر تر از قبل می شویم که فصل الخطابت برای جهانیان را بفرستی یا مدبر الامور، که فرمودی: "بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" سوره هود/ آیه 86 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخواستم یک بمب دستی درست کنم تا در محوطه مرکز اسلامی منفجر کنم!"... @ThrillofPeace @ninfrance
گفت: از ایران یاد بگیرید! «یکی از اساتید دانشگاه است، جلسه هم از آن جلسات هفتگی هیات علمی است که گزارش پروژه های تحقیقاتی شان را به الباقی اعضا می دهند. خبر هم نداشت که یک ایرانی در اتاق است. گفت دو روز قبل در شورای امنیت سازمان ملل جلسه بررسی وضعیت ونزوئلا بود. او هم نقش مشاور اعزام نیروهای سازمان به ونزوئلا را داشته. مخالف اعزام بود؛ “هر جا رفتیم، وضع بدتر شد”. میگفت دبیر کل که لام تا کام حرفی نمی زند، رسما از نماینده آمریکا می ترسد. از صحبت های نماینده ی ونزوئلا شاکی بود؛ “این ونزوئلایی ها هر چه می شود میگویند بخاطر تحریم های اقتصادی آمریکاست”. بعد هم بی هوا اسم ایران را آورد. گفت یکی نیست در این مواقع به این ونزوئلاییها بگوید، از ایران یاد بگیرید! چهل سال است تحت انواع واقسام تحریم است و تنها کاری که نمیکنند غر زدن است! سیل آمده نصف کشورشان را آب گرفته، تنها چند نفر انگشت شمار فوت کرده اند، “متاسفانه بسیار غم انگیز است”، هلی کوپترهایشان نمی توانسته آذوقه برساند، چون تحریمند و نیاز به تعمیر دارند. این ها چطور از عهده ی خود برمی آیند و ونزوئلایی ها نه؟! تازگیها هم که حرفشان را حقوقی میکنند و به دادگاه می آورند. غرورشان دوست داشتنی است.» برگرفته از کانال یک حقوقی در نیویورک @ninfrance https://t.me/mohsenrowhani/362
من یقین دارم آن سوی افق مردی هست... بعد از آن تحول بنیادی ( که شرحش پیش از این گذشت) همه مجلات و تصاویری که جمع کرده بودم را دور ریختم و بعد آن به واسطه هدایت فکری یکی از معلمانم، با کتب علامه مطهری آشنا شدم. رفتم حدود ده جلد از کتب ایشان به همراه یک پوستر بزرگ از تصویر ایشان را خریدم (یعنی قشنگ مشخص بود تحول بنیادیه😊)کتب را در کتابخانه ام ردیف کردم، تصویر را هم به دیوار اتاقم زدم... انگار این اتاق را به کس دیگری اجاره داده باشم. تابستان پیش دانشگاهی بود. بر خلاف قوانین سخت مدرسه، سماجت کردم و یک دوره سیرمطالعاتی آثار ایشان را در موسسه ای گذراندم. (یک روز مفصل این بخش را خواهم گفت) وارد دانشگاه که شدم البته دچار سرخوردگی شدم. دو سال به همین منوال گذشت... (روزی از این دوره هم خواهم گفت) سال سوم کارشناسی بود... یک روز رفتم یکی از واحدهایی که کار فرهنگی می کنند، خیلی با اعتماد به نفس اشاره به کتب موجود در کتابخانه کردم و گفتم: توانایی تدریس تعدادی از این کتب را دارم. مسئول مربوطه که به واسطه این سه سال خوب مرا می شناخت (البته چون خطم با قلم خوب بود کل نقش مفیدم در آن جا نوشتن مطلب روی مقوا برای کارهایشان بود☺️) لبخندی زد و گفت که چه عالیییی اما خب نمی شود! گفتم: چرا؟ گفت: خب ما اینجا اساتید چهره دعوت می کنیم خیلی کسی نمی آید! آن وقت شما که... و لبخند... گفتم: اشکالی ندارد😕 یک کلاس بدهید خودم تبلیغ و دعوت می کنم. گفت: نمی شود. باید مهر تایید واحد فرهنگی دانشگاه باشد که بتوانی تبلیغ کنی که برنامه شما صلاحیت دریافت این مهر را ندارد (چون مدرس یک دانشجوی ساده است)...☹️دوست داری اقدام کن و درخواست بده اما جواب از الان مشخص است. شما را که نمی شناسند تاییدش راحت نیست که... گفتم: شما که می شناسید... مشغول کارش شد...😔 سکوت... آمدم بیایم بیرون. نتوانستم. برگشتم و گفتم: خب می روم در نمازخانه برگزار می کنم. گفت: برو آنجا اشکالی ندارد اما حق تبلیغ مکتوب حتی به دیوار نمازخانه را هم نداری. کاملا غیررسمی باشد. برای ما دردسر می شود...😶 قبول کردم . اما خب واقعا نمی دانستم می خواهم چه کنم. چگونه بچه ها را جمع کنم؟ فقط قبول کرده بودم!🤓 رفتم بوفه دانشگاه طبق معمول دخترها دور هم جمع بودند و هر آنچه عنوان حرف غیرمفید بشه روش گذاشت بینشان با خنده داشت رد و بدل می شد... خب زنگ تفریحشان بود اما من همیشه سختم بود وقتم صرف این مباحث😅 شود. از طرفی هم خب دوست نداشتم گوشه عزلت برگزینم😊 لذا همراهی شان می کردم و گاهی هم از همه شلوغ کار تر خودم می شدم نزدیکی های نیمه شعبان بود... دلم طاقت نمی آورد. نه حرفی نه حدیثی... گاهی بین خنده ها در خودم فرو می رفتم... اما باز صدای بچه ها مرا به خود می آورد و لبخندی تصنعی و چهره سوال گونه که کجای بحث مهمشان بودند. اصلا الان یادم نیست که یک دفعه چه شد حرف از چه شد که من فرصت را مناسب دیدم و وصل کردم به داستان ظهور امام زمان و اتفاق های خوبش، کمی همه ساکت شدند و گوش دادند از علائم ظهور گفتم و از حوادث قبل و بعد ظهور. خب هیجان داشت، بخاطر هیجانش لااقل گوش می دادند... البته برخی هم که به این گرایش ها نزدیک تر بودند و فضای حاکم بی تفاوتشون کرده بود می دیدم که دلشان بالا و پایین می شود، این چیزها از چشمان آدمها مشخص می شود. دیگر بهترین چیزی که فکرش را هم نمی کردم اتفاق افتاده بود. همه ساکت به حرفهایم گوش می دادند، اصلا آمادگی اش را نداشتم! تا آن روز هیچ کس انقدر خوب به حرف هایم توجه نکرده بود😇 دیگر ته حرفایم بود که یک دفعه جرقه ای به ذهنم زد... بچه ها دوست دارید بیشتر بدونید و اساسی تر؟ همه گفتند: بله! نمی دونم چرا گفتند: بله. انتظار این را هم نداشتم. انگار کس دیگری اراده کرده باشد که آنها جواب مثبت بدهند. حالا دل خودم بالا و پایین می شد،با ذوق گفتم پس قرارمان فردا نیم ساعت قبل از نماز، نمازخانه. قبول کردند. وفا کردند و آمدند، هفت نفری می شدیم با خودم. آن روز کلاس ساده ما تشکیل شد... ( بعدها تعریف خواهم کرد چگونه) و همین شد...این کلاس ادامه پیدا کرد تا دو سال بعد از پایان دانشگاه فارغ التحصیل شده بودیم، اما بچه ها کلاس را رها نمی کردند، گاهی در منزل هایشان، گاهی در مسجد محل... تعداد زیادی نبودیم اما دوستان خوبی شدیم، خاطرات بی نظیری شد، برکات زیادی داشت ... نیمه شعبان بود که این آغاز کلید خورد با بحث از ظهور و حضورش. من یقین دارم که آن سوی افق مردی هست... دست هدایتش چه برکت ها که شامل حالمان نکرد. اگر بیاید چه می شود... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
ایرانی که به فرانسوی ها معرفی می کنند... دیشب به صورت اتفاقی از یکی از کانال های تلویزیون برنامه ای مستندگونه از ایران دیدیم که واقعا تحملِ تا آخر دیدنش، سخت بود. چندنفر غیرایرانی راه افتاده بودند در ایران و رابطه می گرفتند با دختران و پسران مخالف دین و روابط سالم زن و مرد و حیاء و عفت دختران جوان در جامعه و از آن ها مصاحبه می گرفتند و آن ها هم با یک اظهار تأسف و غم و رنجی می گفتند که در ایران محدود هستند و نمی توانند هر کاری که دوست دارند انجام دهند. دخترانی را نشان می داد که بدون پوشش مناسب در حال قلیان کشیدن هستند و اظهار ناراحتی می کنند که آزاد نیستند... و مواردی دیگری که شرم گفتنش را دارم و منع کردن انجام آن اعمال در ایران، اینجا به عنوان یک ظلم تعریف می شود که چرا به این نوع از آدم ها هم آزادی داده نمی شود که هرچه دوست دارند بکنند... این در حالی است که اینجا همین سبک آزادی های باطل را دادند و حالا خودشان نمی توانند جمعش کنند و روزانه چندین مقاله از سوی روانشناسان و جامعه شناسانشان منتشر می شود که چگونه می شود این همه مشکلات روحی و جسمی به وجود آمده را حل کرد و به این آسیب فراگیر پایان داد. باز هم طبق معمول، هیچ نمایی ولو اندک از فضاهای باشکوه و پیشرفته ایران و تهران، از پارکها و مراکز تفریحی و ورزشی، از مراکز تجاری و بازارهای خرید، از فرهنگسراها و نمایشگاه های انواع هنرمندی های جوانان ایرانی، در کادر محدود دوربین دیده نشد، همه جا مداربسته، تاریک و به شکل خیلی خفقان گونه فیلم برداری انجام می شد. تا این حد که مثلا یک پسر جوان باید دو سیخ جوجه کباب هم اگر می خواهد درست کند در نیمه شب در گوشه پشت بام خانه در تاریکی منقل و زغال آماده کند... شاید باورش برایتان سخت باشد اما چنین مستندی! بود... فیلم هم که تمام شد حدود پنج نفر جهت تحلیل وضعیت موجود در ایران! به نقد و تحلیل و بررسی نشستند. یک استاد جامعه شناس فرانسوی، یک استاد تحلیل گر مسائل ایران، یک فعال فرهنگی، یک روزنامه نگار... بینندگان این فیلم هم مردم فرانسه بودند... بعد وقتی من با افتخاراتی که از کشورم در خاطر دارم با لبخند می گویم که ایرانی هستم، نباید تعجب کنم که بپرسد: آخه!! از کشورت فرار کردی؟ همه جوان ها آن جا معتاد هستند؟ آنجا به زور حجاب داشتی اینجا کسی کاری با تو ندارد حجابت را بردار! نکند همسرت زورت می کند؟! شما هیچ خوشی و شادی ندارید؟ جوان ها افسرده اند؟ هنر در کشور شما مرده؟ هیچ کس نمی تواند فعالیت سالم داشته باشد؟؟ و هزار فکر باطل که به همت برخی که هدفمند هزینه های سنگین می کنند، در ذهن مردم جهان ساخته و پرداخته می شود. می دانم امروز جوانان فرهیخته فهمیده اند که باید ایران را همان گونه که هست بخصوص آن بخش های بسیار عالی اش را به جهان معرفی کنند... اگر روزی ده مستند به زبان های انگلیسی و فرانسوی و اسپانیایی و... در معرفی ایران و جوانان ایرانی و فعالیت های فعلی آن ها ساخته و به جهان صادر شود در برابر این هجمه ظالمانه شاید کم باشد... آنهایی که هنر خوانده اید و هنر می دانید و کشورتان را دوست دارید و به آینده درخشانش فکر می کنید، فقط ایران را با همه داشته هایش به جهان نشان دهید،همین. خواهش می کنم... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ویدئو دو بخش دارد و رسانه همیشه بخش اول را نشان می دهد اما وقتی در کنار مردم زندگی می کنی، شاهد بخش دومش خواهی بود... آنچه از غرب به کشورهایی مثل ما نشان می دهند همیشه بخش اول یا ظاهر هر واقعه ای است... @ninfrance
سرزمینی که شن کویرشم، لشگر خداست... ما یک ایمانی داریم، که خب خیلی ها در جهان ازش محروم هستند... نتیجه ایمانمان را هم هر روز می بینیم. هر روز نشانه ها بیشتر می شود، و هر روز ایمان ما افزایش پیدا می کند. تا تحقق یاری نهایی... بارها و بارها به ماجرای طبس فکر کرده ام، اینکه کسانی در این دنیا هستند که فکر می کنند هرچه اراده کنند محقق می شود، یعنی کاملا بیخبرند از سیستم اداره ی این عالم! یک نکته ی بسیار ظریف اینجا وجود دارد، و آن اینکه اراده و اختیار ما در جهان تعریف شده است... یعنی حتی بد ها هم نمی توانند هرچقدر دوست دارند بدی کنند. وگرنه تا الان هزار بار جهان را کامل نابود کرده بودند با این سبک مدیریت شیطانی که انتخاب کرده اند... همچنین بی خبرند که همه اراده ها در طول اراده ی خداست، و نمی توانند از یک سقفی بیشتر قدرت پیدا کنند و قدرت به دست آورند و قدرت خرج کنند؛ دریافت عنایتش فقط یک راه دارد، ایمان داشتن به او و قدرتش و اتصال حقیقی به او برای شبیهش شدن. وقتی ایمان داشته باشی به حمایت و حراست و عنایتش، وقتی ایمان و تلاش متصل به آن را در تو ببیند، رهایت نمی کند و لشگریان غیبی اش را امداد گونه به یاری ات می فرستد. تلاش مذبوحانه می کنند،و از این طریق، رجوع ما به قدرت مطلق هستی را بیشتر و پناه بردن و توسل ما را جدی تر، دیروزمان آن طور گذشت؛ امروزمان که هویداست، فردایمان دیدنی و شنیدنی... چه زیبا فرمود که: شن ها، مامور خدا بودند... دیروز کتاب زیبایش را میخواندم. همان که مدام به رسول خاتمش یادآوری کرده این را هم به بندگانم بگو، از طرف من این یکی را هم بگو... آیه 9 و 10سوره ی مبارکه انفال: «به خاطر بیاورید زمانی را که از شدت ناراحتی در میدان بدر، از پروردگارتان کمک می خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت و گفت: من شما را با هزار فرشته، که پیاپی فرود می آیند، یاری می کنم. و خداوند، این را تنها برای شادی و اطمینان قلب شما قرار داد؛ و پیروزی جز از طرف خدا نیست؛ قطعا خداوند توانا و حکیم است.» 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
تنوع پوشش اسلامی در دانشگاهی در فرانسه عموما مسیحیانی که مسلمان می شوند، پوشش مفصل تری دارند و یک رضایت و آرامش خاصی در چهره شان موج می زند و یک اعتماد به نفس و بی خیالی که دیگران چی فکر می کنند... @ninfrance
استفاده از دی ان ای برای داشتن یک شهر تمیز هرچند با این مساله در این شهری که هستیم مواجه هستم و دوبار هم متاسفانه با همه دقتی که می کنم یک لحظه غفلت باعث شد کفشم آلوده به این فضولات شود و حسابی کلافه شوم... اما فکر نمی کردم برای خود اینها هم یک دغدغه اجتماعی و فرهنگی باشد و در پی حل مساله باشند، انقدر که از دانشمندان شان هم برای حل این معضل کمک بگیرند. متن زیر برشی از یک مقاله فرانسوی است که ترجمه کرده ام. و تصویر ضمیمه شده مشاهدات من در سطح شهر... واقعا تمایلی نداشتم چنین عکس هایی بگیرم اما برای مستند گویی به نظرم لازم آمد. (عذرخواهی می کنم) « تعداد زیادی از شهرها در وضعیت مقابله با انتشار و تکثیر فضولات سگ ها در خیابان ها هستند. در آلمان، این مسئله بسیار جدی گرفته شده است. شهردار یک شهر کوچک از یک ایالت، قصد فهرست کردن همه ی سگ های شهر را دارد. مالکان سگ ها باید کمی از بزاق آن ها را به منظور اینکه بر اساس دی ان ای قابل شناسایی باشند به شهرداری تحویل دهند. هنگامی که همه ی سگ های شهر بر این اساس شناسایی و فیش دار شوند، یک کار گروه جدید علمی توسط شهر دار راه اندازی شده است که فضولات سگ ها را جمع آوری و آنالیز می کنند. اگر دی ان ای آن ها به یکی از سگ های فیش دار این شهر بخورد، مالک سگ باید جریمه ای 200 یورویی بپردازد که این رقم اگر مسئله ای مثل رشوه دادن هم رخ دهد تا 600 یورو افزایش خواهد یافت.» نظر یکی از شهروندان هم در این خصوص جالب بود که در پستی دیگر ارسال خواهم کرد. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
فضولات سگ ها در پیاده رو های شهر و مالکان بی مسئولیتی که جمعش نمی کنند‌... فرانسه @ninfrance
در اتوبوس بودم که چشمم بهشان افتاد و بلافاصله یاد خاطرات... و‌ کتاب «حرمان هور»؛ دست نوشته های شهید احمد رضا احدی؛ آنجا که نوشته بود:« وقتی هور را می شنوم، خاطرات عجیبی در مغزم دور می زند... هور یعنی خون، یعنی تا آخرین لحظه ها ایستادن، هور یعنی فریاد، هور یعنی شهادت های گمنام، هور یعنی مزار شهیدان بی جسد، هور یعنی مزار آبی‌...» من هم در آن سفر تحول آفرین به زیارت هور رفته ام... جسمم در فرانسه روحم در هور سلام بر هور... @ninfrance
رزومه به دلیل علایق و سلایق، از سن کم، کنار تحصیل در دانشگاه، شروع به انواع فعالیت های فرهنگی و اجتماعی کردم. بخشی دوره دیدن و همایش و کارگاه شرکت کردن بود، بخشی هم بر اساس این ورودی ها، خروجی داشتن مثل تدریس و کار در مدارس و سازمان ها. کمی که قضیه جدی شد و وقتی برای تدریس و کار در فلان جا و بهمان جا معرفی شدم، از من رزومه خواستند. رزومه نویس شدم و آنچه بیشترِ زمانم را آن سال ها به خود اختصاص داده بود، مکتوب می کردم و ارائه. زمان گذشت... فصل «من در ایران» از کتاب زندگی تمام شد و فصل جدیدی به نام «من در فرانسه» شروع. اینجا هم گفتند برای ادامه تحصیل باید رزومه داشته باشی. با اعتماد به نفس همان رزومه را به فرانسه برگرداندم و ارسال کردم. خیلی خلاصه و رک در بررسی اولیه نوشتند: این رزومه شما کاملا صورت فرهنگی دارد و رزومه علمی نیست! رزومه علمی یعنی فقط بگویی تحصیلات دانشگاهی ات چیست، بعد بگویی چند کنفرانس علمی شرکت کرده ای با ذکر سال و ارائه مدرک بعد بگویی چند مقاله در کشورت و خارج از کشورت و به چند زبان نه فقط نوشته باشی که به چاپ هم رسیده باشد با ذکر نشانی قابل بررسی. بعد بگویی چه مهارت هایی متناسب با رشته ات داری مثلا کار با فلان نرم افزار و یا تسلط زبانی که به چند زبان مسلط هستی و ... رزومه مطابق نیاز اینجا هم آماده و ارسال شد، اما: این ها بهانه ای شد برای اندیشیدن: یک رزومه حقیقی از یک انسان به چه شکل و چند وجهی باید باشد؟ صرف نظر از اینکه داخل یا خارج از کشورت و بر اساس نیاز آن مجموعه، از تو چه مطالبه کنند. چند روزی به ماه مبارک رمضان نمانده. ایامی تعیین کننده و سرنوشت ساز، بر اساس آنچه هستی! کتاب «جهاد اکبر یا مبارزه با نفس» امام خمینی را با خود در این سفر آورده بودم، از دیروز شروع به خواندن کردم. وقتی کتاب تمام شد از خود پرسیدم: رزومه ام برای ارائه به خدا در بدو ورود به میهمانی با عظمتش چیست؟! و این فکر از همان لحظه که اولین سطور این کتاب را شمرده شمرده می خواندم در ذهن و قلبم شروع به تکثیر کرد: « یک سال دیگر از عمر ما گذشت. شما جوانان رو به پیری و ما پیران رو به مرگ پیش می رویم. در این یک سال تحصیلی شما به حدود تحصیلات و اندوخته های علمی خود واقفید؛ می دانید چقدر تحصیل کرده و تا چه اندازه پایه های علمی خود را بالا برده اید؛ لیکن راجع به تهذیب اخلاق، تحصیل آداب شرعیه، معارف الهیه و تزکیه نفس چه کردید؟ و چه قدم مثبتی برداشتید؟ هیچ به فکر تهذیب و اصلاح خود بودید؟ و در این زمینه برنامه ای داشتید؟ متاسفانه باید عرض کنم کار چشم گیری نکردید، و در جهت اصلاح و تهذیب خود قدم بلندی بر نداشتید.» 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
اینجا از بهترین مسکن های درد بخصوص سردردهای میگرنی قرص ایبوپروفن است که بدون نسخه هم می توان از داروخانه گرفت. فرانسه @ninfrance
نظام آموزش و پرورش فرانسه بخاطر سابقه تحصیلی و علاقه ای که داشتم تصمیم گرفتم موضوع تز حول محور نظام آموزشی فرانسه باشد. هنگام نوشتن موضوع تز و انگیزه نامه از یکی دو تا از دوستان در اینجا کمک گرفتم. یکی از آن ها که به دلیل سابقه سالها تحصیل و کار در اینجا، اشراف خوبی به ساختار داشت، گفت: به نظر من در انتخاب موضوع ات تجدید نظر کن. پرسیدم: چرا؟ گفت: چون در حال حاضر یکی از بخش هایی که توسط خود فرانسوی ها مورد انتقاد است ساختار نظام آموزشی کشورشان است. خیلی به آن انتقاد دارند و برخی می گویند اصلا از ریشه باید دوباره بازنویسی شود. چون اینجا نوشتن انگیزه نامه بسیار نقش کلیدی در پذیرش دارد، اگر مثلا بنویسی من این کشور و این موضوع را انتخاب کردم چرا که مثلا فرانسه سیستم آموزش و پروش قوی ای دارد و ... خیلی برایشان تعجب برانگیز خواهد بود و با خود خواهند گفت که این معلوم است هیچ اطلاعی از سیستم ما ندارد و خلاصه احتمال رد شدن درخواستت زیاد می شود. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
یک اتفاق خاص و عمیقا آرامش‌بخش... در سه روز اخیر، بیش از شش نفر، پیام دادند که در حرم امام رئوف، هشتمین امام قلبم، به دعا یادم دارند... از صمیم قلب سپاسگزارم از ایشان. و چه کسی می داند چه حالی پیدا می کند آن که دستش کوتاه است و وجودش سراسر احتیاج... 😭✨ صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا، یا ابالجواد... 🌿تصویر فوق: ارسال شده از یکی از این بزرگواران @ninfrance
رزومه نویسی و انگیزه نامه نویسی خوب، یکی از نکات تاثیرگذار در پذیرش دانشگاه هاست. کلاس آموزش رزومه و انگیزه نامه نویسی برای موفقیت در پذیرش در دانشگاه یا کار با اینکه رزومه و انگیزه را با تحقیق فراوان طبق استاندار فرانسه آماده کرده بودم، کلاس خوبی بود و نکات ظریفی را یاد گرفتم. مثلا یک نکته مهم در رزومه نویسی: رزومه در فرانسه باید فقط یک صفحه باشد! ِیک نکته مهم هم در انگیزه نامه نویسی: پارگراف اول باید بگویی شما که از شما درخواست شغل یا تحصیل دارم دقیقا که هستید. پارگراف دوم بگویی من که این در خواست را دارم که هستم. پارگراف سوم بگویی من و شما ما می شویم که با هم چه کاری را می توانیم انجام دهیم. با شروع ضمایرِ شما من ما Vous Je Nous @ninfrance
فرانسه معروف است که بیش از کشورهای دیگر الکل استفاده می کنند... همیشه برای خرید هر چیز مواد تهیه شده اش را بررسی می کردم، اما فکر نمی کردم در مواد تهیه نان تست هم استفاده شود! تقریبا اکثر نان های تست در فرانسه دارای الکل است! بعد از جستجوی زیاد فقط یک مورد بدون الکل یافتم... @ninfrance
مرکزی در شهر رن فرانسه که خدمات پزشکی سنتی مانند بادکش انجام می دهند. www.aculiberte.fr @MojtabaInFrance @ninfrance
تبدیل یک رویا به یک فرصت سالها پیش وقتی این نماهنگ را دیدم؛ شاید بیش از ده ها بار... خودم را در جای او در کشورهای خارجی تصور می کردم و اینکه بتوانم به عنوان یک مسلمان حقیقی نشاط در چهره و غم در دل، کمک کار دیگران، فعال و پر انرژی و دعوت کننده به حق در هر جایی که هستم نشان دهم. کار به جایی رسیده بود که مثل خواننده در خانه راه بروم و تخیل کنم و شروع به خواندن کنم.😅 فکر نمی کردم روزی برسد که خداوند به این رویای نوجوانی جامه عمل بپوشاند و آن را به فرصتی برای عمل تبدیل کند. حالا امروز در یک کشور غربی با خود می اندیشم که آیا نماد یک انسان مکتبی به نظر رسیده ام؟ آیا برای یک غیر مذهبی به چشم آمده ام که منش ام او را به عقیده پشت رفتارم جذب کند؟ خواننده این نماهنگ "سامی یوسف" در چهار کشور جهان، در چهار نقش، به چهار زبان مختلف، از لطف و رحمت و عنایت خدا می گوید و از خدا طلب رحمت و مغفرت می کند، برای خود و برای همه ی مسلمین جهان و در کنار آن با غیرمسلمین هم بسیار انسانی و با احترام برخورد می کند و یک شخصیت چند وجهی از یک مسلمان را به نمایش می گذارد. اینکه فرقی نمی کند که هستی، مهم این است که بنده ی خوبی برای خدا باشی و اینکه این بندگی با هیچ فعالیت درست و متعالی و پیشرفته ای مغایرت پیدا نمی کند که هیچ، تو را با انگیزه تر و پر انرژی تر و محکم تر به پیش می برد. رمضان از جمله ایامی است که فصل مشترکی بین مسلمین جهان است و بستر پر نوری برای شکل گیری ارتباطات جدید و ارزشمند. و حتی برای غیر مسلمانان. یک دوست مراکشی ـ فرانسوی، حلول این ماه را تبریک گفت، یک دوست تونسی بعد از دریافت پیام تبریکم تلفنی تبریک گفت و دعوت به یک وعده افطاری. خیلی می شود روی معرفی رمضان به مردم جهان کار کرد، یک ماه خالق هستی، ما را دعوت کرده است به مهمانی اش، یک مهمانی متفاوت ! غربی ها رمضان ندارند... کمپین ترک مشروب و الکل و غذاهای چرب و ... می گذارند اما نهایت افق نگاهشان اصلاح و حفظ سلامتی جسم است. ( البته بجز مسیحیان یا یهودیان معتقد که بر اساس همان فرامین الهی کتاب مقدس شان، اشکال مختلف روزه داری، دارند.) اما این برای ما یک داشته بی اندازه خاص است که ما پیرو مکتبی هستیم که بی کم و کاست و بی تحریف، برنامه ترک برای حفظ و تعالی روح هم دارد. آن هم همه جانبه. یک ماه همه باید بروند در آرایش ترک... ترک جسمانی که پایین ترین مرتبه اش است، ترک رفتاری و حتی ترک فکری و قلبی. بر اساس سه بعد وجودی (نفس، عقل و قلب) ترک هرچه مانع توست برای بالاتر از هر نقطه ای که ایستادی، پریدن. ما پیرو مکتبی هستیم که صاحب اش مهمانی می دهد اما پذیرایی اش با سبک مرسوم دنیا فرق می کند، فقط می توانی نور بخوری و نور بیاشامی... و این مهمانی بار عام است... هرکه هستی، هرچه کردی، دعوتی... از آخرین احساس یک قلب، از داشته های دینی ام و عمق معارفش لذت می برم. الحمدلله الذی هدانا... یک ماه مهمان خدا بودن، بر همه شما پر نور و پر برکت🎉💫🌱🌙🕋🌅 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
ویتامین دی چند وقت پیش مستندی آمریکایی دیدیم درباره صنعت دارو در جهان که چه بر سر مردم جهان آورده برای ثروت اندوزی. اینکه مثلا به شدت از یک زمان تبلیغات شروع شد که شیر بخورید، شیر برای سلامتی مفید است، شیر پروتئین دارد. در حالی که هیچکس نپرسید دقیقا بدن انسان به چه میزان پروتئین نیاز دارد و آیا از دیگر مواد موجود در طبیعت تامین نمی شود و باید حتما شیر مصرف شود؟ شرکت ها برای فروش محصولات خود با تحت تاثیرقرار دادن مردم برا حفظ یا کسب سلامتی تبلیغات می کردند و مردم هم تحت تاثیرقرار می گرفتند و به شکل منظم محصولات و فرآورده های لبنی را تهیه و مصرف می کردند. و می کنند همچنان... در حالیکه در همین مستند نشان می دهد که بسیاری از اینها دروغی بیش نبوده و انسان نیازی به این اندازه پروتئین ندارد و بسیاری از بیماری ها دقیقا برعکس بر اثر زیادی انواع ویتامین ها در بدن ایجاد می شود. امروز دوستم نتیجه آزمایش چکابی که داده بود را به دکتری در اینجا نشان داده بود که مثلا ویتامین دی اش عدد 14 بوده که از حد استاندارد کمتر بوده... از دکتر می پرسد که قرص مصرف کند یا نه؟ و دکتر می گوید راستش را بخواهی الان پزشک ها هم به شک افتاده اند که این عددها چه اعتباری دارند و چه کسی گفته میزان ویتامین دی مورد نیاز بدن باید بین این دو عدد باشد! معلوم نیست! شاید این عدد آزمایش شما طبیعی باشد و نیازی به بیش از این در بدن شما نباشد، چون عموم افرادی که آزمایش می دهند و سلامت هم هستند همین رقم های پایین هستند. اما چون کمتر از حد استاندارد تعریف شده است ویتامین دی تجویز می شود!.... باید مردم جهان بیدار شوند که مدت مدیدی است بسته هایی در هر زمینه در غرب تولید شده، علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و ... و در سطح جهان توزیع شده، در سطح دانشگاه ها، در سطح نخبگان و پزشکان، برای رسانه ها و همه جا همین ها را دارند مصرف می کنند. بدون فکر، بدون بررسی اینکه چرا؟ سالها پیش دوره «آموزش تفکر به کودکان» (p4c) را شرکت کردم. عموم شرکت کنندگان شرکت کرده بودند که یاد بگیرند چگونه تفکر کردن را به کودکان یاد بدهند، اما من راستش بخاطر خودم شرکت کرده بودم، می خواستم ببینم از کودکی درست تفکر کرده ام؟ و امروز درست تفکر می کنم؟ در همان جلسه ی اول استاد یک جمله گفت که اگر ادامه هم نمی دادم همان مرا بس بود؛ و آن این عبارت بود که « در این کلاس یاد می گیرید که فکر کنید و به این فکر کنید که چرا این گونه فکر می کنید» دقیقا دنبال همین بودم. شاید همه فکر کنند اما تعداد کمی شاید باشند که به این فکر کنند که چرا اینطوری فکر می کنند و آیا درست فکر می کنند؟ وحی شد: به غذایی که می خوری نگاه کن... فکر کن که چه می خوری... (عبس/23) و مترجمین وحی اش فرمودند: یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است. فکر کن. فکر... پیوند زیر همان مستند فوق الذکر است که با یک مبلغ اندک می توانید خریداری و مشاهده نمایید که بی شک خیلی ارزش دارد. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance https://www.cinemamarket.ir/p/e35f
رقص در مدارس اخیرا فیلمی پخش شده از برخی مدارس ایران که با موسیقی های تند با مضامین نامناسب بچه ها را به بهانه ورزش یا هرچه به رقص و رفتارهای ناجالب دعوت کردند. بعد یکی هم آمده مثلا یک صحنه از دانش آموزان آمریکا را نشان داده که دست بر سینه در حال خواندن قسم نامه کشورشان در مقابل پرچم امریکا هستند و در نهایت گفته وای بر ما و احسنت به آن ها... گاهی دوستان طرفدار ارزش ها هم دچار اشتباه می شوند. این اذیتم می کند. نتوانستم راحت از کنارش بگذرم و گفتم یک نکته ای را که گذاشته بودم چند وقت دیگر بگویم الان مطرح کنم. هرچند اصل این کارها قلب را جریحه دار می کند و باید جلو آن به درستی گرفته شود اما، در غرب و شرق عالم که به دلیل نبود تقید به یک مکتب الهی بسیاری از مواردی که ما به ذهنمان هم خطور نمی کند آزاد است، هرچه تلاش می کنند باز هم موفق نمی شوند جامعه جوان کشور بخصوص از نوع بچه های مدرسه را در این خصوص مهار و یا ایمن نگه دارند. مثلا اینجا از معلم یک مدرسه شنیدم که خودش برایم تعریف می کرد که انقدر بچه ها مواد و الکل مصرف می کنند و انقدر مقابل درب مدارس به بچه ها مواد می فروشند که مدرسه در حیاط بخشی را اختصاص داده که هرکس می خواهد سیگار بکشد همان جا بکشد و می گویند بگذار جلوی چشممان باشد که حداقل سمت پنهانی مواد مصرف کردن نرود. یا استادی تعریف می کرد که در فلان مدرسه اروپایی که رفته بوده، به در و دیوار مدرسه تبلیغات و توضیحات چگونگی مراقبت از خود جهت باردار ناخواسته نشدن یا مثلا دچار فلان بیماری نشدن قرار داشته، از بس که چنین مواردی در مدرسه ای که دختر و پسر در سن بلوغ مختلط هستند اتفاق می افتد. در آمریکا که کار از آسیب به خود و یکی دو نفر اطرافیان گذشته و به هر از گاه یک خشونت شدید مثل هفت تیر کشی و کشتار همکلاسی و معلم و ... رسیده که اصلا جدید نیست و جزئی از تاریخ مردمان آن کشور شده است. حالا در مدارس ما چند جا منتشر شود که مثلا فلان رفتار خلاف عرف و تعالی بچه ها انجام شده دیگر برخی حسابی دست و پایشان را گم می کنند یا خودشان را می بازند یا با هیجان کمک به نشر این موارد می کنند. پیشنهاد می کنم هرکس در مدارس فعال است از بسیاری از فعالیت های سالم و پر نشاط گرفته تا بسیاری از موارد معنوی که کم نیست و من خودم در مدارس بوده و شاهدش هم بوده ام فیلم های کوتاه بگیرد و در فضای مجازی منتشر کند. هنوز جامعه ی ایران اسلامی فرسنگ ها با میزان ابتذال و از دست رفتگی موجود در غرب و شرق عالم فاصله دارد. و با توجه به تهاجم همه جانبه ای که در خصوص از بین بردن طهارت این تک سرزمین خاص وجود دارد، طبیعی است شاهد بخشی از این از دست رفتگی باشیم. اما اینکه آن رویش های بی نظیر که خود من هم خاطرات بسیار زیبایی از دوران مدرسه ام دارم نگوییم و به نمایش نگذاریم و نشر ندهیم. شاید تکلیفی باشد که به گردنمان بماند تا روز حساب... سایت فیگارو (ضمیمه شده) آمار تکان دهنده ای از وضعیت فعلی دانش آموزان فرانسه می دهد. 54 درصد دانش آموزان هر روز احساس تنش روحی دارند و برای رفع آن الکل مصرف می کنند. از هر 10 دانش آموز یک نفر احساس افسردگی دارد و برای رفع آن به مواد و الکل پناه می برد. به طور میانگین دانش آموزان از سن 15 سالگی مصرف الکل را شروع می کنند. که به دلیل نابلدی و جسم ضعیف، 57 درصد دچار استفراغ و سردرد و... می شوند. 30 درصد از تنباکو و سایر مواد مخدر 5 درصد آمفتامین و هروئین 3 درصد کوکائین 3 درصد از کل دانش آموزان فرانسه به دلیل مصرف بی کنترل، دچار کمای الکلی شده اند... اینجا فرانسه... آمار کشورهای دیگر را هم خواهم گفت. قدر ایران را بدانید. ایران برای اینکه در این آشفته بازار جهان با طهارت بماند، پاک ترین جوانانش خونشان را نثار کرده اند. ایران هرگز قابل مقایسه با غرب و شرق عالم نیست. نمی گویند، وضعیت جهان رو به احتضار است... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance https://bit.ly/2PUXxGx
شرمنده ام افغان بود، نورانی! از مشهد آمده بود! شیعه بود، انگشتر عقیق در دست. وقتی حرف می زد نگاه نمی کرد مستقیم... اینجا این مراقبت چشم گوهر نایاب است، تعجب کرده بودم! به خوبی فارسی حرف می زد. گفت: در ایران متولد شده، گفتند اما مهلت حضورش در ایران سرآمده... تازه داماد آواره شده... و در ن ه ا ی ت: پناهنده ی فرانسه شده... حالا در تلاش است پذیرش بگیرد که بتواند همسرش را هم بیاورد... مقابلش شرمنده بودم. شرمنده بودم... که کشور شیعی براندش، کشور مسیحی بپذیردش... خیلی شرمنده اش بودم... گفت: داستان ما طولانی است... کشورمان را ویران کردند، حالا اینطور پراکنده شده ایم. در این رنج بزرگ فکرم جای دیگر هم رفت. ایران هم ممکن بود افغانستان شود، و شده بود، اما مردی قیام کرد، فرزندان در گهواره اش را تربیت کرد، امیدوار به دبستانی ها بود، نهایت همین ها شدند پاسداران و پاسبانان حریم کشور. دور تا دور ایران را با خون شان تعیین مرز کردند و حصارکشی... باز هم ، سرزمین عجایب. و به امید نجاتش از دست کسانی که شایسته ی جایگاه فعلی شان نیستند... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی 🇮🇷 در فرانسه @ninfrance
تخرج الحی من المیت... وقتی گیاه را از ریشه قطع کنی مرده حساب می شود. اگر زود مصرف نشود می گندد... اما... خداوند، قادر متعالی است که در توصیف خود فرموده: « تخرج الحی من المیت» و « تخرج المیت من الحی». مدت ها به این آیه فکر می کردم. چه معنایی دارد؟ یاد مادری افتادم که باردار بود و از دنیا رفت ولی فرزند در شکمش را زنده بیرون آوردند... یا مادری که زنده بود، ولی فرزند مرده اش را خارج کردند... اما چند روز پیش وجه دیگرش را هم دیدم. اینجا کدو برای تهیه غذا خریده بودم. به دو نیم اش کردم و مشغول آشپزی، یادم رفت نیم دیگر را در یخچال قرار دهم. یک نیم روز در هوای معمولی خانه مانده بود، وقتی چشمم به آن افتاد... جوانه زده بود از دلش، از مرده زنده خارج شده بود. مدتی به آن خیره بودم، ولو مرده باشد روحت... کمی فرصت تنفس پیدا کند و نور ببیند، از قلبت نشانه های حیات جوانه می زند. کافیست کمی نور ببیند... فرصت تنفس در ماه میهمانی اش، چیزی شبیه "تخرج الحی من المیت" است گویا، پیوند خوردن دوباره به «او» و نجات از گندیدگی... @ninfrance